• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4720 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۲۷ مرداد

جنبش و جوششِ تازه‌نفسان تئاتر ايران در نمايش «كوريولانوس» به كارگرداني مصطفي كوشكي

حكايت خودكشي قهرمان پيش از قتل به دست بي خرد

پوريا فرجي | بازيگر و منتقد تئاتر

 

شروع سمبليك از يك نمايش، خود حكايت از يك قهرمان دارد كه روزگاري مردم او را مانند يك كوزه‌گر فرم مي‌دهند و مي‌سازند و روز ديگر او را به زمين مي‌زنند و مي‌شكنند! آري قهرمان‌ها ‌زاده اراده و خواست توده‌ها هستند اما چه بد روزگاري است، روزگار قهرمان‌كشي و چه بد رسمي است رسم روگرداني و جفاي توده‌ها به قهرمان اما لغزش و اراده و اميال قدرت‌طلب قهرمان در برابر عجوزهِ فتانهِ دنيا در اين كارزار خود حكايت ديگري است.
«كوريولانوس» نمايشنامه‌اي نوشته ويليام شكسپير است كه مصطفي كوشكي از دريچه كارگرداني تلاش كرده تا تلخي تراژيك متن را به موج ناآرامي‌هاي سياسي- اجتماعي جوامعي كه بيشتر از انديشيدن، حرف مي‌زنند و به عربده‌ها گوش مي‌دهند، تعميم دهد. از ويژگي‌هاي تعميم‌دهنده برخاسته از اين تراژدي پيرامون دنياي بي‌فكري‌ها و نابخردي‌هاي زمانه حاضر مي‌توان روي صحنه و درباره جهاني كه كوشكي از انديشه شكسپير استنباط كرده و به آن تعين بخشيده، دو جهت را درنظر گرفت.
از يك‌سو مردمي كه غم نان آنها را آنچنان به سطح نشانده كه انگار محتواي فكرشان نيز همچنين ته‌نشين شده است اما مخاطب بيش از درد غم نان در چهره تك‌تك اين جمعيت حزب باد درد بي‌خردي در اين عصر را مشاهده مي‌كند. لازم به ذكر است كه بهره‌گيري از بازيگران غيرچهره و تازه نفس در مسير رشد صحنه‌اي و عمدتا ريزجثه (نسبت به شخصيت قهرمان داستان) اما پرانرژي و نوجوان و جوان به منظور تفكيك مفهومي و محتوايي از موجودات كوتوله و كوته‌فكر در جامعه‌اي اين‌چنين پست و هيجان‌زده و سطحي مشهود است و به خوبي اين ويژگي تفكيكي نمايان مي‌شود. اين جماعت دهان باز و فكر بسته گاهي خود هدايت‌گر تغيير و اصلاح هستند اما از آنجا كه از عمق و انديشه و دورانديشي ‌تهي‎‌اند، نمي‌دانند كه صرفا با عقل‌گريزي و سياست‌زدگي و در ظاهر درد معيشت بستر را براي قدرت‌طلبان و ماهي‌گيران از آب‌هاي گل آلود فراهم مي‌كنند؛ خصوصا اينكه پروپاگاندا و تبليغات سياسي با ميزانسن‌هاي بجا و جان‌بخشي و نشانه‌گذاري روي صحنه از سوي كارگردان، اثر اين كج‌روي از سوي توده‌هاي دم‌دمي‌مزاج و بي‌خرد جامعه را بهتر نمايان كرده است. اين كنش موجود روي صحنه به شكلي سمبليك شامل بوق‌هاي تبليغاتي مسموم و جارچي‌هاي مدرن دستگاه تحريفِ رويدادها و واقعيت‌هاي موجود جامعه با طنزي دلپذير اما كمدي تلخ، هم‌راستا با فضاي تراژيك نمايش بازنمايي شده است. 
از سوي ديگر و در مقابل توده‌هاي بي‌مغز و هيجان‌زده كه در بستر جامعه ميان تهي و خالي از انديشه مانند يك درخت ناقص از ريشه كج رشد كرده است، قهرمان نمايش حضور دارد كه في‌نفسه و بي‌وقفه در پي رسيدن به آرمان‌شهر و هويت خود در افق‌هاي دور دست است كه اين تحرك از ابتداي كار تا ميانه و تقريبا نزديك به صحنه‌هاي پاياني با بهره‌برداري از تكنولوژي حركتي و مكانيكي حاضر روي صحنه به نحو مطلوب و بدون گزاف‌گويي، گاهي معناي تلاش و تكاپو براي رسيدن به افق را عيان مي‌كند و گاهي ديگر نيز جنگ و بدمستي قهرمان در مسير شهوت قدرت و خودخواهي و خودمحوري و ديكتاتوري را نمايان ساخته تا هرچه بهتر وجوه نيلِ شخصيت قهرمانِ داستان به عرش و سقوط او به فرش را براي مخاطب بازنمايي و دروني كند. اين قهرمان يك پيشِ رو دارد و يك پشتيبان كه با جابه‌جايي روي سازه متحرك مكانيكي(تردميل) به خوبي و با حداقل حركات روي صحنه، حداكثر انتقالِ مفهوم و در عين حال حفظ ريتم داستان و صحنه، مخاطب را با شخصيت‌هاي مقابل و پشتيبان آشنا مي‌كند. به درستي كه قهرمان‌ها آبستن دو رويدادند: آنچه بر آنها گذشته و آنچه پيش روي‌شان قرار دارد. «پيشِ رو» مردم چشم در چشم قهرمان دوخته‌اند تا آنها را به آرزوها و خواسته‌هاشان برساند و در پشت سر «پشتيبان» حضور دارد كه قهرمان از او برخاسته و اوست كه شخصيت اصلي داستان را ترغيب مي‌كند؛ البته كه در ادامه به واسطه بازي بي‌رحم زندگي و مكافات بي‌خردي، توده‌هاي هيجان‌زده و خشمگين از خودكامگي و غرور قهرمان برآشفته‌اند و آنچنان رخ او را به خاك و خون مي‌كشند كه ديگر نه براي او پيشِ رو معنا دارد و نه پشتيباني كه تهييج و تقويت كند. كوريولانوس در پايان آنچنان نقش بر زمين است كه ديگر نه مشت دارد و نه پشت!
از ديگر ويژگي‌هاي اين نمايش بهره‌برداري خلاقانه از موسيقي صحنه است كه تلاش مي‌كند تا در صحنه‌هاي رزم و پيكار توده‌هاي مردم با قهرمان سابق‌شان كه اكنون سوداي قدرت‌طلبي او را احاصه كرده است از موسيقي نزديك به موسيقي‌هاي رزمي در بستر هنر نمايشي ايراني «تعزيه» بهره ببرد. اين مساله در سازبندي و خصوصا ريتم و كيفيت در ضرباهنگ در صحنه‌هاي رزم، مشهود و بعضا به تسهيل‌گر فضاي صحنه است اما جاي تعميق بيشتر و يافتن نشانه‌هاي مشترك پيوند شرقي و غربي مفاهيم در فضا و موسيقي رزمي خالي به نظر مي‌رسيد. همچنين پيرامون تمناي وصال قهرمان با معشوقه‌اش كه از كاميابي عشق زميني تا رسيدن به افق‌هاي دوردستِ كمال و هويت گمشده گسترده است نيز هاله‌اي از فضاي غزل، آواز و موسيقي ايراني در فضاي تلفيق مفاهيم عشق و قهرماني و بازماندن از هويت و هدف غايي نمايان است. اما از آنجا كه اين يك پيوند ميان دو پديده از دو جهان متفاوت قرار دارد، مطلوب بود تمهيدهايي اتخاذ شود كه وضعيت از منظر منطقي براي مخاطب نيز بيشتر عيان شود و عمق بيشتري پيدا كند. 
«كوريولانوس» مانند هر نمايش ديگري نه خالي از ضعف است و نه مملو و اشباع از حُسن اما آنچه اين نمايش را از اقتباس‌هاي ديگر نسبت به آثار شكسپير در ميان ساير آثار اجرا شده در ايران متمايز مي‌كند، بهره‌گيري و استفاده از توانمندي بازيگران جوان در بستر يك متن كامل و قدرتمند مانند «كوريولانوس» شكسپير است. رويكردي كه فضا و زمينه را در يك اجراي صحنه‌اي براي تجربه‌اندوزي و خوديابي نسل آينده هنر تئاتر ايران به بهترين نحو فراهم مي‌كند، خصوصا وقتي نمايش سعي مي‌كند تا از نشانه‌ها و اِلمان‌هاي هنر نمايش قديم و كهن ايراني نيز وام گيرد و به‌طور عملي آن را در صحنه به دست تخيل و تحرك بازيگران به فعلِ عمل صرف كند.

 


اين جماعت دهان باز و فكر بسته گاهي خود هدايت‌گر تغيير و اصلاح هستند اما از آنجا كه از عمق و انديشه و دورانديشي ‌تهي‎‌اند، نمي‌دانند كه صرفا با عقل‌گريزي و سياست‌زدگي و در ظاهر درد معيشت، بستر را براي قدرت‌طلبان و ماهي‌گيران از آب‌هاي گل آلود فراهم مي‌كنند؛ خصوصا اينكه پروپاگاندا و تبليغات سياسي با ميزانسن‌هاي بجا و جان‌بخشي و نشانه‌گذاري روي صحنه از سوي كارگردان اثر اين كج‌روي از سوي توده‌هاي دم‌دمي‌مزاج و بي‌خرد جامعه را بهتر نمايان كرده است. اين كنش موجود روي صحنه به شكلي سمبليك شامل بوق‌هاي تبليغاتي مسموم و جارچي‌هاي مدرن دستگاه تحريف رويدادها و واقعيت‌هاي موجود جامعه با طنزي دلپذير اما كمدي تلخ  هم راستا با فضاي تراژيك نمايش بازنمايي شده است. 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون