• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4731 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۱۱ شهريور

تنها راه خروج امريكا از خاورميانه گذر از ميان آن است

ولي نصر

 (توضيح اعتماد: انتشار اين مطلب به معناي تاييد محتواي آن نيست و صرفا براي آشنايي مخاطب ايراني با نگاه كارشناسان و تحليلگران غربي منتشر شده است) 
ايالات متحده امريكا مدت‌هاست مقابله با نفوذ ايران را به محور تلاش‌هاي خود در منطقه خاورميانه تبديل كرده است. چه زماني كه قرار است، نيروي نظامي به منطقه اعزام شود و چه وقتي صحبت از مذاكرات ديپلماتيك به ميان مي‌آيد، مقابله با ايران هدف اصلي امريكاست اما تاكنون اين كشور نتوانسته جلوي نفوذ ايران را بگيرد. از سال 2018 دولت دونالد ترامپ، رييس‌جمهور امريكا از توافق هسته‌اي با ايران خارج شده و فشار حداكثري بر اين كشور اعمال كرده است. واشنگتن حتي براي مقابله با ايران 20 هزار نيروي اضافه به منطقه اعزام كرده است. با اين حال تهديدي كه از جانب ايران متوجه امريكاست، روز به روز افزايش يافته است. ايران برنامه هسته‌اي و موشكي خود را گسترش داده و همچنان از نيروهاي مقاومت حمايت مي‌كند، پهپادهاي پيشرفته مي‌سازد و توانايي‌هاي سايبري خود را نيز به رخ مي‌كشد. منتقدين توافق هسته‌اي ادعا مي‌كنند برجام نتوانست جلوي اين تهديدها را بگيرد و اصرار دارند همه اين مسائل بايد در هر گونه توافق جديدي كه با تهران منعقد مي‌شود، لحاظ شوند.
اما حل‌وفصل تمام مسائل با يك توافق اصلا واقع‌بينانه نيست. ايران به راحتي از سرمايه‌هاي راهبردي كه در يك دوره زماني طولاني و با صرف هزينه زياد به آن دست يافته، نمي‌گذرد و بعيد است با توجه به خروج ترامپ از برجام، حاضر شود امتياز بزرگي به امريكا بدهد. امريكا اگر روي تلاش‌هاي ديپلماتيك پايدار با هدف حل اختلافات و توافق بر سر كنترل تسليحات سرمايه‌گذاري كند بهتر نتيجه مي‌گيرد.
اين فرآيند مي‌تواند منجر به ايجاد اعتمادي شود كه براي حصول توافق جامع ميان ايران و امريكا و البته ايران و همسايگانش ضروري است. شايد فردي كه در حال حاضر در كاخ سفيد مشغول به كار است، تمايلي به مذاكره ديپلماتيك با ايران نداشته باشد اما دولت جديد بايد بداند، اتخاذ رويكردي جديد در قبال منطقه خاورميانه مي‌تواند تنش‌ها را كاهش دهد، اختلاقات را حل كند و تهديدها را به حداقل برساند؛ رويكردي كه كمتر مبتني بر قدرت نظامي و بيشتر متكي بر قدرت ديپلماتيك باشد و هر مساله‌اي را در جاي خود و با توجه به ويژگي‌هاي خاص خود حل كند نه اينكه بخواهد به راه‌حلي جامع براي تمام مشكلات برسد.
انگيزه‌هاي ايران
هدف نهايي ديپلماسي امريكا در خاورميانه بايد ثبات منطقه‌اي باشد. اگر امريكا بتواند به اين هدف دست يابد، آن ‌وقت با خيال آسوده قادر است، تعداد نيروهاي خود را در منطقه كاهش دهد. در سال 2015 امريكا دچار يك سوءتفاهم شد: مقامات كاخ سفيد از توافق هسته‌اي با ايران به عنوان ابزاري براي سرعت بخشيدن به خروج نيروهاي خود از منطقه استفاده كردند و به وضعيت پرتنشي كه در خاورميانه وجود داشت، توجهي نداشتند. واشنگتن براي كاهش اضطراب متحدان خود در منطقه، اجازه فروش بيش از 30 ميليارد دلار سلاح به كشورهاي خاورميانه را صادر كرد. اين اقدام باعث شد، صادرات گسترده تسليحات به اين كشورها به ميزان قابل توجهي افزايش يابد.
ايران در واكنش به اين اقدام امريكا، سرمايه‌گذاري خود در سيستم‌هاي موشكي و توانمندي‌هاي تسليحاتي پيشرفته و حمايت از نيروهاي مقاومت را افزايش داد. توافق هسته‌اي آن‌ طوركه منتقدانش ادعا مي‌كنند به خودي خود باعث افزايش بي‌ثباتي در منطقه نشد بلكه اين دامن زدن به رقابت تسليحاتي از سوي امريكا بود كه موجب بي‌ثباتي در خاورميانه شد.
ناآرامي‌هاي خاورميانه- از جنگ‌هاي داخلي ليبي، سوريه و يمن گرفته تا ناآرامي در عراق و لبنان- امريكا را در منگنه قرار داده است. واشنگتن مي‌تواند براي حفاظت از وضعيت كنوني-كه البته روز به روز از تعداد هوادارانش كم مي‌شود- در منطقه باقي بماند؛ در اين صورت بايد همچنان در منجلاب جنگ‌هايي كه نمي‌تواند حل‌وفصل كند، دست و پا بزند و اين خطر نيز وجود دارد كه اين درگيري‌ها به جنگ‌هاي بزرگ‌تر تبديل شوند. انتخاب ديگر امريكا اين است كه منطقه را ترك كند و بگذارد هر چه مي‌خواهد پيش بيايد. در اين صورت، اختلافات ميان قدرت‌هاي منطقه بيشتر مي‌شود چراكه كشورها سعي مي‌كنند خلأ امريكا را پر كنند. البته اين مساله صرفا‌ شامل اختلاف ميان كشورهاي عربي و ايران نمي‌شود بلكه اسراييل، تركيه و فراتر از آن چين و روسيه را نيز درگير مي‌كند. در چنين شرايطي، ايران فضاي بيشتري براي مانور در خليج‌فارس پيدا مي‌كند، همسايگانش را با نيروي نظامي خود تحت فشار مي‌گذارد و از اختلاف ميان شيخ‌نشين‌هاي خليج فارس استفاده مي‌كند. در نتيجه همان چيزي اتفاق مي‌افتد كه سياست ضد ايراني امريكا طي 4 دهه گذشته تلاش كرده جلويش را بگيرد: گسترش هژموني ايران در منطقه.
امريكا براي دستيابي به ثبات واقعي در منطقه -  طوري كه بتواند با خيال راحت و به شكلي سازنده نيروهاي خود را از خاورميانه خارج كند- بايد رويكرد خود را تغيير داده و در رويكرد جديد، ترس‌ها و نگراني‌هاي قدرت‌هاي منطقه از جمله ايران را مدنظر قرار دهد. امريكا مي‌تواند اين تغيير رويكرد را با بازگشت به توافق هسته‌اي آغاز كند؛ توافقي كه هم كنترل لازم بر برنامه هسته‌اي ايران را به امريكا مي‌داد و هم تحريم‌ها عليه ايران را لغو مي‌كرد. تنها پس از بازگشت به برجام است كه امريكا مي‌تواند براي آغاز گفت‌وگوهاي جامع‌تر و پادمان‌هاي سختگيرانه‌تر تلاش كند اما علاوه بر بازگشت به توافق، مقامات امريكايي بايد تلاش كنند، اختلافات منطقه‌اي از جمله جنگ يمن را كاهش دهند. امريكا براي اين كار بايد اولويت‌هاي بازيگران منطقه را بهتر بشناسد.
رقباي اصلي ايران در منطقه-يعني عربستان، امارات و اسراييل- معتقدند، موشك‌هاي ايران و حمايت اين كشور از نيروهاي مقاومت نشان‌دهنده سياست توسعه‌طلبانه جمهوري اسلامي است. اما ايران مي‌گويد براي مقابله با برتري نظامي رقبايش در حوزه تسليحات متعارف بايد از اين توانمندي‌ها برخوردار باشد. اقدامات ايران در منطقه نشان مي‌دهد يك كشور شيعه در منطقه خليج فارس و در محاصره قدرت‌هاي سني مورد حمايت امريكا تا چه حد احساس ناامني مي‌كند. خاطره جنگ تحميلي عراق و اشغال جنوب غرب ايران در دهه 1360 همچنان يكي از اركان مهمي است كه به نگاه راهبردي ايران در منطقه شكل مي‌دهد. ايران از زمان جنگ با عراق براي خود متحدان و مشترياني در ميان كشورهاي عرب دست و پا كرده و پايگاه‌هايي در اين كشورها ايجاد كرده است. اين اقدام در راستاي راهبردي است كه ايران آن را «دفاع رو به جلو» مي‌خواند.
فروپاشي نظم جهان عرب پس از اشغال عراق به دست امريكا، ايران را به اتخاذ اين راهبرد تشويق كرد اما علاوه بر آن باعث شد، جمهوري اسلامي وسوسه شود كه نفوذ خود در ميان كشورهاي عرب را نيز گسترش دهد. افزايش خطرناك تنش‌ها ميان ايران و اسراييل منجر به جنگي فرسايشي ميان دو طرف شده كه نمونه‌هاي آن را در بمباران مواضع ايران در عراق و سوريه به دست اسراييل، انفجارهاي مرموز در تاسيسات هسته‌اي و موشكي ايران و حملات سايبري متقابل مي‌توان مشاهده كرد. اسراييل مي‌ترسد،گسترش حضور ايران در سوريه در نهايت منجر به محاصره سرزمين‌هاي اشغالي از سوي نيروهاي ايراني شود. لازم به ذكر است كه ايران در حال حاضر از حزب‌الله در لبنان و از حماس در نوار غزه حمايت مي‌كند.
اما جمهوري اسلامي علاقه‌اي ندارد، ملي‌گرايي عربي و احساسات ضد ايراني در كشورهاي عرب را برانگيزد و در عين حال تمايلي به جنگ با اسراييل نيز ندارد. اگر قرار باشد، ايران راهبرد «دفاع رو به جلو» خود را كنار بگذارد بايد با رقباي منطقه‌اي خود به صلح برسد. بعيد است ايران و اسراييل پاي ميز مذاكره با يكديگر بنشينند اما مذاكره ميان ايران و رقباي عرب اين كشور مي‌تواند برخي نگراني‌هاي اسراييل را نيز برطرف كند. براي مثال اگر كشورهاي منطقه به توافقي برسند كه به موجب آن تعداد و برد موشك‌هاي ايران محدود شود، آن‌وقت ترس همسايگان عرب ايران و البته اسراييل كاهش مي‌يابد.

بازگشت ايران به ميز مذاكره
اگر امريكا درك خود از منافع ايران در خاورميانه را بالا ببرد، مي‌تواند ايران را تشويق كند قدرت خود در منطقه را به شكلي سازنده‌تر به كار گيرد. ايران مي‌خواهد امريكا به سياست مقابله با جمهوري اسلامي پايان دهد، اكثر نيروهاي خود را از منطقه خارج كند و بپذيرد كه ايران يكي از قدرت‌هاي منطقه است كه منافع مشروع خود را دنبال مي‌كند. طي 40 سال اخير ايران براي تحقق اين اهداف مجبور شده گزينه تقابل را انتخاب كند. البته اين رويكرد تهاجمي نتوانسته به اهداف خود دست يابد. ترور سردار قاسم سليماني، فرمانده‌اي كه مسوول اجراي راهبرد تقابل بود، باعث شد ايران و امريكا در ماه ژانويه سال جاري در آستانه جنگ قرار بگيرند. 
از سوي ديگر مشكلات اقتصادي و اعتراضات داخلي نيز در ايران تشديد شده است. در چنين شرايطي اگر امريكا مسير بهتري را به سران جمهوري اسلامي پيشنهاد كند شايد اتفاقات بهتري بيفتد. البته مقامات ايران به صورت غريزي نسبت به وعده‌هاي امريكا و چراغ سبز اين كشور به صلح با جمهوري اسلامي بدبين و مشكوكند اما همان‌طوركه ايران توانست با دولت اوباما به توافق برسد اگر رهبران اين كشور ببينند، امريكا در تلاش‌هاي ديپلماتيك خود جدي است و مذاكره مي‌تواند ايران را به اهداف خود برساند، بعيد است از آن صرف‌نظر كنند.
اين فرآيند ديپلماتيك بايد با حضور ايران، كشورهاي عرب حوزه خليج فارس و امريكا برگزار شود. مذاكرات بايد از دو مسير پيگيري شوند: ديپلمات‌ها بايد با پايان دادن به جنگ سوريه و يمن و كاهش تنش‌ها در عراق و لبنان با بازنگري در نحوه تقسيم قدرت، تلاش كنند كه ثبات را به منطقه بازگردانند. ايران و عربستان سعودي قبلا يك بار اين كار را انجام داده‌ و توانستند با توافق 1989 طائف به جنگ داخلي لبنان پايان دهند. ايران و امريكا نيز با توافق بن در سال 2001 موفق شدند پس از سقوط طالبان، افغانستان را از نو بسازند. 
اگر چنين توافقي ميان ايران، امريكا و كشورهاي عرب حوزه خليج فارس منعقد شود، آن وقت راه براي دستيابي به توافقي جامع‌تر در خصوص امنيت آبراه خليج فارس باز مي‌شود. در نهايت هدف همه كشورها بايد دستيابي به يك چارچوب امنيت منطقه‌اي باشد: چيزي شبيه به سازمان امنيت و همكاري اروپا يا اتحاديه آفريقا.
در صورت حصول اين توافق، اولويت كشورهاي منطقه تغيير مي‌كند. ايران و كشورهاي عرب حوزه خليج فارس ديگر نيازي به صرف هزينه‌هاي هنگفت براي خريد تسليحات يا حمايت از نيروهاي نيابتي نخواهند داشت. ايران و امارات چندي است، مذاكره دوجانبه را آغاز كرده‌اند. هم ايران و هم عربستان نسبت به پايان جنگ در يمن تمايل دارند. تهران همچنين بخشي از نيروهاي خود را از سوريه خارج كرده و در عراق نيز از مواضع خود عقب كشيده است. و نكته جالب اينكه ايران و امريكا هر دو از انتخاب مصطفي الكاظمي به عنوان نخست‌وزير عراق استقبال كرده‌اند.
شرايط براي گفت‌وگوهاي ديپلماتيك، كاهش تنش‌هاي منطقه و افزايش ثبات مهياست. امريكا يا بايد از اين فرصت نهايت استفاده را ببرد يا تا ابد به خاطر هدر دادن آن حسرت بخورد.
منبع: فارن افرز / مترجم: هديه عابدي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون