• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4757 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۱۰ مهر

ديار خوابگردي

اسدالله امرايي

ميا كوتو نويسنده برجسته موزامبيك است. نام كاملش، آنتونتيو اميليو ليته كوتو است، تبار پرتغالي دارد و پدرش از آن دست مهاجراني بود كه از زادگاه خود به آفريقا كوچ كردند. ازجمله كساني بود كه در دهه هفتاد ميلادي براي براندازي حكومت دست‌نشانده پرتغال در كنار رهبر جنبش، فره ليمو ايستاد. او كه روزنامه‌نگاري بخشي از زندگي‌اش بود، از سال ۱۹۸۶ با انتشار مجموعه داستان صداها شب را ساختند به وادي نويسندگي و رمان‌نويسي گام نهاد و تا سال ۲۰۱۵، هفت‌ رمان ديگر منتشر كرد. او در كنار مجموعه شعر، مجموعه داستان و داستان‌هاي كوتاهي نيز نوشته است. اما نخستين رمانش كه 28 سال پيش نوشته شد، همين كتابِ ديار خوابگردي است كه برخي آن را يكي از 12 كتاب برتر آفريقا در قرن بيستم مي‌دانند. ميا كوتو را نخستين‌بار در شماره 86 مجله گلستانه در بهمن 86 با سه داستان شاهزاده خانم روس، پيرمردي با باغي در انتهاي زمان و آخرين هشدار كلاغ سخنگو همراه با معرفي و مصاحبه معرفي كردم. آخرين هشدار كلاغ سخنگو را مرتضي هاشم‌پور ترجمه كرده بود. رمان ديار خوابگردي نخستين رمان نويسنده است كه با ترجمه مهدي غبرايي در نشر افق منتشر شده. ديار خوابگردي در جنگ داخلي موزامبيك مي‌گذرد و زندگي مويدينگا، پسري دچار فراموشي را در جست‌وجوي گذشته نشان مي‌دهد. در اين رمان تصوير هولناكي از كشوري به دست مي‌دهد كه جنگ، قحطي و قساوتِ بي‌معنا بدل به ويرانه‌اش كرده است. زندگي روزمره شخصيت‌هايش آكنده از نوميدي، جنون، بيم، توطئه‌هاي كوچك براي بقا، تجاوز و گسستگي روابط انساني است. اينها همه در كشوري مي‌گذرد كه چيزي در حدود 300 سال از تاريخش در استعمار گذشت و وقتي خواست طعم استقلال را بچشد، در فاصله سال‌هاي ۱۹۷۷ تا ۱۹۹۲ درگيري‌هاي داخلي در اين كشور سبب كشته شدن نزديك به يك‌ميليون نفر از مردمش شد. در اين مدت قحطي و بيماري نيز گريبان مردم را گرفت. در نتيجه موزامبيك در آستانه انحطاط كامل قرار گرفت. اگرچه به‌مرور آرامش سياسي پديد آمد، اما مردم هيچگاه طعم رفاه و امنيت اجتماعي را نچشيدند. «چشم‌انداز به اندوه آميخته بود، چنان‌كه كسي تاكنون نظير آن را نديده بود. رنگ‌هايش به سقف دهان مي‌چسبيدند؛ رنگ‌هايي چرك، آن‌چنان كثيف و چرك كه هر تازگي و طراوتي را از دست داده بودند و ديگر ياراي آبي شدن نداشتند.
اينجا آسمان تصورناپذير شده بود و موجودات، حلقه‌به‌گوش و تسليم مرگ، به زمين خو گرفته بودند. جاده‌اي كه اكنون پيش چشم ما گسترده است به جاده ديگري برنمي‌خورد. فرسوده‌تر از قرن‌ها، يكه‌وتنها، بار همه مسافت‌ها بر دوش، دراز كشيده است. كنار جاده، اتومبيل‌هاي سوخته، بازمانده تاراج، در حال پوسيدنند... پيرمرد و پسربچه‌اي در جاده به راهند. سلانه‌سلانه گام برمي‌دارند، انگار از زمان تولد كارشان فقط سفر بوده است. مقصدشان نامعلوم است و بي‌سمت‌وسو، به انتظار آنچه پيش روست. از جنگ مي‌گريزند؛ جنگي كه همه كشور را آلوده كرده است...»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون