• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4766 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۲۲ مهر

نگاهي به عوارض جانبي تحصيل در خانه

آموزش با پارازيت سوءتفاهم و اعمال سليقه

گروه اجتماعي

 

چندي پيش در گزارش «كرونا در مدارس از ميدان علم تا عمل» كه در «اعتماد» منتشر شد، نگاهي داشتيم به سياست بريتانيا در اصرار بر باز نگه داشتن مدارس و حضور دانش‌آموزان در كلاس درس. گاردين به نقل از يك تيم تحقيقاتي كه به دولت اين كشور مشاوره مي‌دهند، نوشته بود كه دستاوردهاي پژوهشي آنها نشان مي‌دهد كه ريسك ابتلا و انتقال كرونا به دانش‌‌آموزان بسيار پايين‌تر از عوارضي است كه دوري از مدرسه به همراه دارد و براي همين مدرسه بايد آخرين جايي باشد كه تعطيل مي‌شود. از همان آغاز اپيدمي به چالش‌هايي كه آموزش غيرحضوري به‌خصوص براي دانش‌آموزان به همراه داشت، پرداخته مي‌شد. در امريكا نگراني كارشناسان از اين بود كه بچه‌ها در مدارس دولتي دست‌كم روزي يك وعده غذايي دريافت مي‌كنند و همين موضوع براي خانواده‌هاي كم‌برخوردار يك نكته مثبت بود و با تعطيلي مدارس بايد نگران سلامت كودكان باشيم. در فرانسه رييس‌جمهور اين كشور اعلام كرد كه باز شدن مدارس براي حفظ عدالت بسيار ضروري است. صحبت از نظارت داشتن بر دانش‌آموزان و احتمالاتي همچون گرفتار شدن آنها در خانه‌هاي بدسرپرست در دوران آموزش غيرحضوري بحث‌هاي جدي ديگري بودند كه در تمام دنيا وجود داشت. 
در ايران، بازي باز و بسته شدن مدارس مانند بسياري ديگر از كشورها ادامه دارد، اما مشخص است كه ماندن در خانه و آموزش از راه دور، اينجا هم با عوارض جانبي همراه بوده است. اين عوارض را البته معلمان و كارشناسان آموزش بهتر مي‌بينند، چراكه تاكنون دست‌كم خبري مبني بر پيمايش گسترده و سنجش ميزان مزايا و معايب تحصيل از خانه در زمان كرونا منتشر نشده است. حالا معلمان و كارشناسان بسته به تجربه‌ها و مشاهدات خود مي‌توانند نظرشان را بگويند. نشستن در خانه بيشتر از هر چيز صدمه به همراه داشته است يا فايده؟ راه چاره چيست؟ «من خودم پيش از كرونا مدرسه‌ها را داراي نقش تاثيرگذاري نمي‌دانستم. به دلايلي مثل سرانه كم و نداشتن امكاناتي مثل كتابخانه مناسب و آزمايشگاه و سالن ورزشي و تغذيه و اين‌جور چيزها. كمبود مدير و معلم حرفه‌اي هم نقص ديگر مدرسه‌هاي ماست. با مجموعه اين كمبودها بود كه من به راهكار آموزش خانگي رسيده بودم. كرونا فرصتي شد براي من كه صحت اين حدسيات را بسنجم.» جواد ماهر، معاون پرورشي و ساكن تربت‌حيدريه به «اعتماد» از نتيجه اين به آزمون گذاشتن آموزش خانگي مي‌گويد و براي توضيح نتيجه اول از زاويه پدر خانواده در مورد شرايط حاكم بر خانه خودشان و فرزندان دانش‌آموزش مي‌گويد: «من معلمم. همسرم خانه‌دار است ولي مدرك كارشناسي آموزشي ابتدايي دارد. دو تا پسر در مقطع ابتدايي داريم كه همسرم ‌تر و خشك‌شان مي‌كند. براي ما جاي خالي مدرسه خيلي حس نمي‌شود. از پس آموزش پسرها حداقل در ابتدايي برمي‌آييم. توي خانه كلي كتاب داريم. از بچگي براي بچه‌ها كتاب خوانده‌ايم و از همه مهم‌تر همسرم كارشناس است و خانه‌دار. لطف كرده وقتش را صرف بچه‌ها مي‌كند. معلوم نيست همه اين‌طور باشند و تحصيل مرتبط داشته باشند. وقت و حوصله داشته باشند. كتاب داشته باشند. من كه شاغلم اين حوصله و وقت را ندارم و مديون همسرم هستم.» و با وجود تمامي اين زمينه‌هاي آماده آموزش در خانه براي بچه‌هايش بي‌تاثير سوء نبوده، دلتنگي براي كلاس و از طرفي سوءتفاهم در رابطه دانش‌آموز و معلم از مشكلاتي است كه او شاهدش بوده: «يكي از پسرهايم كه كلاس پنجم است دلش براي مدرسه و براي برخي فعاليت‌هاي گروهي تنگ مي‌شود. پسر كلاس اولي‌مان هم ذوق مدرسه رفتن دارد اما فعلا به همين روز در ميان مدرسه رفتن راضي شده‌اند. به هر حال از آنجايي كه بيشتر آموزش‌شان در خانه است، هيچ كدام نتوانسته‌اند خيلي با معلم‌شان رابطه بگيرند. خيلي دچار سوءتفاهم در رابطه با معلم مي‌شوند.»
بعد جايش را عوض مي‌كند و از مقام معلم حرف مي‌زند: «در لباس معلم در مدرسه، همان‌طور كه گفتم خيلي نقص‌ها در مدرسه هست. رابطه مدرسه و خانواده‌ها كه قبلا ضعيف بود، حالا ضعيف‌تر هم شده. از طرفي همه منتظرند مدرسه‌ها امروز و فردا تعطيل شود و اين به اضافه وقت سي و پنج دقيقه‌اي كلاس‌ها فضاي وهم آلودي در مدرسه ايجاد كرده.» باتوجه به همه اين شرايط است كه ماهر كه به نظرش راهكار اصلاح نقص‌هاي مدارس، روي آوردن به آموزش خانگي بود، مي‌گويد كه همچنان تلاش دارد با همان حضور نصفه و نيمه در كلاس و ديدن بچه‌ها به آنها كمك كند كه اين روزها را پشت‌سر بگذارند: «من سر كلاس با دانش‌آموزان درباره كرونا و مشكلات اقتصادي صحبت مي‌كنم. دانش‌آموزان متوسطه دوم به اين بحث علاقه‌مند و نيازمندند. مي‌خواهند بدانند چه پيش‌رو داريم. نگرانند و بايد به آنها اجازه داد در اين باره حرف بزنند. گاهي با بچه‌ها موسيقي گوش مي‌كنيم. گاهي نمايش بازي مي‌كنيم. من همبازي‌شان مي‌شوم و بي‌خيال بازي مي‌كنيم. گاهي براي‌شان قصه مي‌گويم. دور هم شاد مي‌شويم و نگراني را زمين مي‌گذاريم. بچه‌هاي متوسطه هفته در ميان مي‌آيند. ديروز با يك كلاس براي دو هفته آينده قرار گذاشتيم كه دوتار و دف بياورند تا گروه سرود راه بيندازيم.» او حالا معتقد است كه نمي‌توان به سادگي به تعطيلي مدرسه‌ها تن داد و دانش‌آموزان را تنها گذاشت.

آموزش مجازي بي‌هيچ قانوني
محمودرضا اسفنديار، كارشناس حوزه آموزش و پرورش است؛ او معتقد است كه وقتي در مورد چالش‌هاي آموزش از راه دور صحبت مي‌كنيم، بيشتر بايد به سمت آثار رواني برويم چون اصولا برخي از خدماتي كه مدارس كشورهاي پيشرفته ارايه مي‌كنند را نداريم كه تعطيلي مدارس آنها را دچار نقصان كرده باشد: «در مدارس ما، جز موارد استثنا در ميان مدرسه‌هاي دولتي يا دانش‌آموزان بي‌بضاعتي كه شايد به صورت خاص شناسايي شوند و به آنها كمك‌هايي صورت گيرد، اصلا وعده غذايي به دانش‌آموزان از سمت مدرسه داده نمي‌شود كه با تعطيلي مدرسه بخواهد از دست برود. براي همين در اينجا بيشتر بحث سلامت رواني دانش‌آموزان مطرح است. خيلي سخت است كه معلم در فضاي مجازي، علاوه بر آموزش بتواند بعد تربيتي كارش را هم پيش ببرد. مدرسه جايي است كه بچه‌ها مي‌توانند دوست داشتن و دوست داشته شدن را تجربه كنند و معلم هم با توجه و تكريم آنها مسير درستي را به آنها نشان دهد. راه‌هاي كينه‌توزي و حسادت و از اين قبيل را هم مي‌تواند بياموزد. همه اينها محورش مدرسه است و آن شخص هم معلم. قرار نيست آموزش تعطيل شود اما خيلي‌ها معتقدند اگر قرار باشد مدرسه از حالت حضوري رسما به صورت بلندمدت خارج شود، با تمام پيشرفت‌هايي كه حاصل شده، قطعا كسي را در حوزه آموزش و پرورش پيدا نمي‌كنيد كه موافق اين روند باشد، مگر اينكه چاره‌اي نداشته باشيم.»
او بعد به چالش‌هاي ملموسي اشاره مي‌كند كه به دليل تازه بودن مفهوم آموزش مجازي در ميان معلمان ايجاد شده و قطعا عوارضش دامن دانش‌آموزان را مي‌گيرد: «يكي از چالش‌هايي كه ايجاد شده، اين است كه برخي معلمان ما، به دليل باورهاي خاصي كه دارند از ارايه آموزش تصويري در فضاي مجازي خودداري يا همسراني دارند كه با اين نوع تدريس مخالفت مي‌كنند. براي همين با اين چالش مواجه شده‌ايم كه بخشي از معلمان ما نمي‌توانند توانمندي‌هاي خودشان را در اين نوع تدريس بروز دهند. در بهترين حالت برخي از آنها صوت‌شان را مي‌گذارند.» چقدر با اين مساله مواجه شده‌ايد؟ «تعدادشان كم نيست. اگر زياد نباشند كم هم نيستند و به اين نوع تدريس تمايلي ندارند. از آن طرف يك‌سري از همكاران ما هم خيلي استقبال مي‌كنند و هم خيلي خلاق هستند. گاهي اصلا مشكل ما اين است كه زيادي خلاق هستند. البته براي بچه‌ها به‌خصوص در ابتدايي اين نوع تدريس خيلي جذاب است، اما چون احتمال دارد اين تصاوير در فضاي مجازي دست به دست بگردد معمولا توصيه مي‌شود كه همكاران ما يك چارچوب‌هايي را رعايت كنند، به‌خصوص خانم‌ها كه ممكن است تدريس‌شان در دوره ابتدايي به نحوي پيش برود كه به نوعي آوازخواني تلقي شود و بعد كساني بخواهند از آن ايراد بگيرند و بعد اصلا مانع اين شيوه تدريس شوند. يعني از يك سمت همكاراني داريم كه به‌خصوص در حوزه آموزش الفبا حاضرند خلاقيت‌هاي بسياري به خرج دهند و از يك‌سو همكاراني كه حاضر نيستند هيچ چيز از خودشان به نمايش بگذارند.»
اسفنديار به صورت خاص به پايه اول ابتدايي و چالش‌هاي آموزش مجازي در اين پايه اشاره مي‌كند. آموزشي كه اگر نخواهد در فضاي مجازي به صورت تصويري باشد ديگر چيزي از آن باقي نمي‌ماند: بچه‌ها در كلاس اول اصولا درك روشني از اينكه مدرسه چيست و چرا بايد درس بخوانند، ندارند. در واقع به خاطر علاقه‌اي كه به «خانم» يا «آقا»ي كلاس پيدا مي‌كنند به سمت درس كشيده مي‌شوند. گاهي مي‌بينيد حتي نفوذ اين خانم و آقا در خانه هم ديده مي‌شود و اگر مثلا مادر بگويد اين روش غلط است، بچه جواب مي‌دهد: «خانم‌مان يا آقاي‌مان گفته.» حالا كه قرار است مدرسه‌اي نباشد اما آموزش باشد، اگر بچه كلاس اولي تصوير معلمش را نبيند، قطعا آن ارتباط هم بين معلم و بچه برقرار نمي‌شود، فقط يك صدايي است كه مي‌آيد و مي‌رود. به نظر او اين كمبود مي‌تواند روي سلامت روان كودكان تاثير بگذارد. 
مجموع همه اينها يك موضوع اساسي‌تر را به ميان مي‌كشد؛ اينكه اصولا بودن و نبودن تصوير معلم، نحوه آموزش دادن معلم و ميزان خلاقيت و اين قبيل موارد مربوط به تدريس مجازي همه به اين دليل به نوعي پا در هوا مانده‌اند كه ضابطه‌اي براي آموزش مجازي تعيين نشده است: «ما الان آيين‌نامه درستي نداريم كه بگويد در فضاي مجازي چطور بايد تدريس كرد. كجا مي‌شود رفت و كجا نه. فعلا همه ‌چيز سليقه‌اي دارد پيش مي‌رود. از يك زاويه ديگر، وقتي آموزش حضوري را تعطيل مي‌كنيم، بايد بدانيم كه هيچ قانون الزام‌آوري نداريم كه معلم با امكانات شخصي خودش در فضاي مجازي تدريس كند. همه قوانين ما همه مبتني بر آموزش حضوري بوده و اينها همه مواردي است كه در اين نبود قانون و آيين‌نامه معلم‌ها و دانش‌آموزان با آنها درگير هستند.»
اين شرايط جديد آموزش است كه سبب شده به قول او بسياري از كشورهاي توسعه‌يافته سعي كنند كه آموزش حضوري‌شان را همچنان برقرار نگه دارند، اما اين نسخه را كه كشورهاي توسعه‌يافته با سختي در ميان بالا و پايين رفتن آمار شيوع دارند براي مدارس مي‌پيچند، در ايران مي‌شود تجويز كرد؟ قطعا كار حتي سخت‌تر هم مي‌شود، يكي از دلايل سخت‌تر بودن كار را اسفنديار توضيح مي‌دهد: «ما پديده‌هايي به نام خانه- مدرسه داريم. يعني در واقع مدارسي كه مساحت عرصه و عيان‌شان شايد به 600 متر هم نرسد. بنابراين در اين مدارس رعايت استانداردهاي لازم كلاس و تراكم دانش‌آموز بسيار سخت است. غالب مدارس ما از حالت استاندارد خارج شده‌اند و سرانه آموزشي ما به نسبت ميانگين جهاني عقب است.»
 مشكلات و آثار سوء سلامت روان و آموزشي و تربيتي همراه با بالاتر رفتن مقاطع تحصيلي هم شكلي ديگر به خود مي‌گيرند، به قول اين كارشناس آموزش و پرورش، در دوره متوسطه به‌خصوص متوسطه دوم معلم‌ها هستند كه در بسياري از موارد متوجه «انحرافات» در دانش‌آموزش مي‌شوند تا روند مشاوره و حل مساله آغاز شود: «هنگام برقراري آموزش حضوري، به‌واسطه مداخله معلم و مدرسه بسياري از بچه‌ها بزهكاري‌ را كنار مي‌گذاشتند، چرا؟ چون مثلا به يك معلم ارادت پيدا مي‌كردند و همان معلم تبديل مي‌شد به ابزاري براي كنترل دانش‌آموز. حالا اين خلأ دارد ايجاد مي‌شود. وقتي ارتباط حضوري نباشد، آن ارادت و محبت هم كمرنگ مي‌شود. اما خب چاره چيست؟ شما اگر آلمان را هم مثال بياوريد، مي‌بينيد كه اگر حس كنند سلامت جسمي و جان دانش‌آموزان در خطر است، ترجيح مي‌دهند سلامت‌ رواني‌شان را به خطر بيندازند.»

 


در مدارس ما، جز موارد استثنا در ميان مدرسه‌هاي دولتي يا دانش‌آموزان بي‌بضاعتي كه شايد به صورت خاص شناسايي شوند و به آنها كمك‌هايي صورت گيرد، اصلا وعده غذايي به دانش‌آموزان از سمت مدرسه داده نمي‌شود كه با تعطيلي مدرسه بخواهد از دست برود. براي همين در اينجا بيشتر بحث سلامت رواني دانش‌آموزان مطرح است. خيلي سخت است كه معلم در فضاي مجازي، علاوه بر آموزش بتواند بعد تربيتي كارش را هم پيش ببرد. مدرسه جايي است كه بچه‌ها مي‌توانند دوست داشتن و دوست داشته شدن را تجربه كنند و معلم هم با توجه و تكريم آنها مسير درستي را به آنها نشان دهد. راه‌هاي كينه‌توزي و حسادت و از اين قبيل را هم مي‌تواند بياموزد. همه اينها محورش مدرسه است و آن شخص هم معلم. قرار نيست آموزش تعطيل شود اما خيلي‌ها معتقدند اگر قرار باشد مدرسه از حالت حضوري رسما به صورت بلندمدت خارج شود، با تمام پيشرفت‌هايي كه حاصل شده، قطعا كسي را در حوزه آموزش و پرورش پيدا نمي‌كنيد كه موافق اين روند باشد، مگر اينكه چاره‌اي نداشته باشيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون