• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4774 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۵ آبان

نگاهي به معيشت اهالي تئاتر در دوران بيماري همه‌گير با فوكو و آگامبن

تاملاتي در زيست سياسي تئاتر

سيد حسين رسولي

 

كرونا وضعيتي بحراني در سراسر جهان ايجاد كرده است. اين بيماري پا را از حد فراتر گذاشته و بيكاري و فشار را به مردم فرودست، خاصه كارگران روزمرد حقنه كرده است. اغلب اهالي تئاتر هم كه استخدام دولتي نيستند با بيكاري دست و پنجه نرم مي‌كنند زيرا سالن‌هاي تئاتر تبديل به مكان‌هايي خطرناك شده‌اند. اين تماشاخانه‌ها مانند غاري شده‌اند كه قهرمان قصه‌هاي پريان به آنجا مي‌رفت تا اژدها را بكشد. كروناي كوچك امروز از اژدها هم خطرناك‌تر است و من را بيشتر ياد مجموعه تلويزيوني «مردگان متحرك» مي‌اندازد. اين موجود مهيب در همه جا هست و نيست؛ پس وضعيتي پارادوكسيكال ايجاد كرده است. آيا براي تحليل اكنون «زيست سياست» به تعبير فوكويي به كار ما مي‌آيد يا «وضعيت استثنايي» بر اساس نظريه جورجو آگامبن؟ وضعيت معيشت تئاتري‌ها چطور پيش مي‌رود؟

تئاتر در وضعيت استثنايي
مفهوم «وضعيت استثنايي» برگرفته از نظريه قانون كارل اشميت در رساله «الاهيات سياسي» (۱۹۲۲) است. اشميت بود كه براي نخستين بار «نزديكي ماهوي وضعيت استثنايي و حاكميت را برقرار كرد.»(كتاب وضعيت استثنايي، جورجو آگامبن، ص۱۹) طبق نظريه حاضر، حاكم در وضعيت استثنايي به نام منافع همگاني پا را فراتر از قانون مي‌گذارد و «درباره وضعيت استثنايي تصميم مي‌گيرد.»(همان) و سياست نيز چيزي نيست جز تصميم‌گيري او در وضعيت استثنايي. ستادهاي بحران ايران كه هنگام زلزله و سيل غافلگير مي‌شوند در زمانه شيوع همه‌گيري كرونا نيز غافلگير شدند. هيچ حمايتي از مردم به خصوص طبقه كارگر در جريان نيست. وضعيت به گونه‌اي رقم خورده كه تعدادي بيكار شدند، تعدادي با كسر حقوق و مزايا مواجه شدند، عده‌اي نيز بيماري را كتمان كردند تا بيكار نشوند و با اين كار خانواده‌شان را غرق در بيماري كردند. اهالي تئاتر و موسيقي نيز مانند كارگران تالارهاي پذيرايي در اين ميان بيشترين لطمه را خوردند. جالب است كه بسياري از اهالي تئاتر در كافه‌ها مشغول به كار بودند و اين مكان‌ها هم دچار تعطيلي شدند. اين روزها شاهد مصاحبه‌ها و نظرهاي مجازي تئاتري‌ها هستيم كه از تعطيلي تئاترها گله‌مندند. برخي خود را جدا از كارگران معمولي معرفي مي‌كنند و اعتقاد دارند كه در مواقع بحراني نيز بايد تئاتر اجرا كنيم. همان طور كه مي‌دانيد، تئاتر در دوران دفاع مقدس و جنگ صدام حسين عليه مردم مظلوم ايران از كار نيفتاد. اين هنر در دوران مشروطه تاثير فراوان داشت. در دوران پر تلاطم انقلاب ۵۷ نيز در كنار شعر و ادبيات مردم را به مبارزه عليه رژيم ديكتاتوري پهلوي دعوت مي‌كرد. با اين تفاسير، تئاتر در تاريخ معاصر ايران بسيار مهم بوده ولي امروز تاثير چنداني در زيست سياسي مردم ندارد. بيماري همه‌گير كرونا هم شوخي ندارد. از طرفي هم تئاتر در تهران بيشتر كالايي لوكس براي طبقه تن‌آساي ثروتمند شده كه دنبال تفريحي خنثي است. به صفحه مجازي «بچه پولدارهاي تهران» نگاه كنيد تا مختصات اين طبقه جديد را بيشتر بشناسيد. آنها با ماشين‌هاي لاكچري در خيابان‌ها ويراژ مي‌دهند و در برج‌هاي پر شكوه بالاي شهر زندگي مي‌كنند. به هر حال آگامبن در گفت‌وگويي تاكيد مي‌كند:«وضعيت استثنايي رابطه‌اي بنيادي اما پنهان را بين قانون و غياب آن بنا مي‌نهد. اين وضعيت يك خلأ است و اين فضاي تهي به نظام قانوني شكل مي‌دهد.» او درباره همه‌گيري كرونا نيز گفته است:«چرا رسانه‌ها و مقامات حداكثر سعي خود را به خرج مي‌دهند تا حال و هوايي وحشت‌زده و اضطراب‌آور ايجاد كنند و از اين طريق به يك وضعيت استثنايي دامن بزنند؟ آن ‌هم وضعيت استثنايي‌اي كه محدويت‌هاي سخت و جدي بر نقل و انتقال ايجاد مي‌كند و زندگي روزانه و فعاليت‌هاي شغلي را در بسياري مناطق مختل مي‌كند.» به نظرم الگوي تئاتر تجاري در جهان سرمايه‌داري امروز و تئاتر بي‌خيال و توخالي اكنون ايران هيچ ارتباطي با مردم و شرايط اجتماعي ندارد كه دچار وضعيت استثنايي شود اما در دوران همه‌گيري، خود زير سوال رفته و به تعطيلي طولاني‌مدت كشيده شده است.

تئاتر در زيست سياسي
تئاتر از گذشته در زيست سياسي تاثير داشته است مثلا به تراژدي «آنتيگون» نگاه كنيد كه چطور درباره شهروندان و حاكمان صحبت مي‌كند. بنابراين متفكران و هنرمندان نبايد به گوشه‌اي بخزند و چشم‌ به ‌راه ديگران باشند و وضعيت اكنون را رها كنند و به راهكاري فكر نكنند. افلاطون، ارسطو، كانت، فوكو و... در پي گره‌گشايي از دشواري‌هاي پيش روي انسان روزگار خود بوده‌اند. پرسش‌هايي چون زيبايي چيست؟ فضيلت چيست؟ يا روشنگري چيست؟ به اندازه اينكه بپرسيم بهترين كار در دوران همه‌گيري كرونا چيست؟ مهم‌ هستند. به نظر مي‌رسد دوباره بايد زندگي، معناي زندگي و ضرورت هنر را بازانديشي كنيم. بايد بپرسيم: تئاتر چيست و چه معنايي دارد؟ آيا تئاتر با وجود چنين بيماري‌ و رخدادهايي ارزش ادامه حيات دارد؟ آيا تئاتر امروز ايران، جامعه را «شكل‌دهي» يا «بازتاب» مي‌دهد؟ همان طور كه مي‌دانيد، تئاتر صرفا درباره «امر واقع» نيست بلكه ذاتا و ضرورتا به «امر مطلوب» نيز نظر دارد؛ چيزي كه در دراماتورژي‌هاي چند سال اخير مغفول واقع شده است. اين سال‌ها بسياري از اهالي تئاتر حتي خود را با چلوكبابي مقايسه مي‌كنند و عده‌اي ديگر نيز خود را مهم‌ترين نيروي خلاقه جامعه مي‌دانند كه بايد از زندگي روزمره مردم عادي جدا باشند. ما با شيوع كوويد- ۱۹ در يك «دايلاما»(دوراهي حاد اخلاقي‌) به سر مي‌بريم مبني بر اينكه آيا نجات جان بشر از چنگال بيماري مهم‌تر است يا ادامه كار روزمره به منظور زنده ماندن؟ اين يك پارادوكس تكان‌دهنده است: تعطيلي شغل به خاطر زنده ماندن يا ادامه آن به خاطر كسب درآمد براي زنده ماندن؟ كاملا روشن است كه همه ‌چيز در هم پيچيده شده است. اين تاخوردگي‌ها را چه كسي بايد بگشايد؟ برخي دچار توهم توطئه نيز شده‌اند كه دولت مي‌خواهد آنها را تعطيل كند چون از آنها خوشش نمي‌آيد ولي به نظر مي‌رسد چنين چيزي عقلاني نيست. با اين وجود، دولت محترم مي‌توانست مشاغل پر خطر را شناسايي و آنها را تعطيل كند و پولي را هم ماهانه براي گذران زندگي به آنها پرداخت كند. خانه تئاتر نيز مي‌توانست در شروع همه‌گيري با دولت و ارگان‌هاي ديگر گفت‌وگو كند تا شرايط معقولي براي تامين معاش هنرمندان شكل بگيرد. هنرمندان تئاتر هم مي‌توانستند به جاي غرغر كردن و اعتراض به شل كن و سفت كن‌هاي دوران كرونايي به وضعيت معيشت و عدم امنيت شغلي كل كارگران بپردازند. اينجا بايد پاي ميشل فوكو را وسط بكشم. او در مجموعه درس‌گفتارهاي «امنيت، قلمرو، جمعيت» زيست‌سياست را با تقابل آن با كالبدسياست تعريف مي‌كند. «كالبدسياست، «سياست معطوف به بدن انسان» است(ص. ۲۴۳). بدان معني كه كالبدسياست به تمامي فنون سياسي كه سلامت جمعيت را دگرگون مي‌كند، اطلاق نمي‌شود بلكه تنها به فنوني ارجاع دارد كه به ‌طور مستقيم بر بدن انسان عمل مي‌كنند. به خصوص كالبدسياست سعي در دادن نظم و انضباط به بدن انسان دارد. همان طور كه فوكو اظهار مي‌دارد «انضباط همواره بدن را نشانه مي‌رود.»(ص. ۲۴۲). هنگامي كه ما تاديب و ضابطه‌مند مي‌شويم بدان معناست كه بدن ما به ‌طور مستقيم وادار مي‌شود كه مولدتر و سودمند‌تر رفتار كند. كالبدسياست «براي به دست گرفتن كنترل بر بدن‌ها مي‌تواند مورد استفاده قرار گيرد… تا از طريق تمرين، مشق و آموزش و از اين قبيل نيروي مولد آنها را بيشينه كرد.» (همان). مثالي خوب براي كالبدسياست مي‌تواند درمان در يك موسسه‌ روان‌پزشكي باشد. درمانگر از تمام اقسام تمرينات و مشق‌ها استفاده مي‌كند تا بيشينه‌ سالم و مولد بودن بيمارانش را ضمانت كند. مثال خوب ديگر قرار دادن دستگاه تنفس بر بيماري است كه از كوويد- ۱۹ رنج مي‌برد، در تلاشي بر كنترل و به حداكثر رساندن سلامت بدن.» (فوكو در زمانه‌ ويروس كرونا/ پيام حسن‌زاده) يكي از اهداف اعلام شده‌ فوكو، مطالعه‌ نوليبراليسم براي درك بهتر زيست‌سياست در مجموعه درس‌گفتارهايي با نام «تولد زيست‌سياست» است. او اينجا به مطالعه‌ سده‌ بيستم مي‌پردازد زيرا ليبراليسم و نوليبراليسم بر بازار آزاد تاكيد دارند. لوديگ ارهارد، صدراعظم سابق آلمان غربي در دهه ۱۹۶۰ مي‌نويسد:«بايد اقتصاد را از دست كنترل‌هاي دولتي رها كنيم.» با اين تفاسير آيا تئاتر در بازار آزاد سود دارد تا از دست كنترل دولتي رها شود؟ قطعا آثاري كه مانند سيرك هستند و اصل سرگرمي را ملاك قرار مي‌دهند و از سلبريتي‌ها استفاده مي‌كنند به سود خوبي خواهند رسيد ولي باقي آثار ارزش مازاد ندارند. تئاترهاي معمولي به مخاطباني ناچيز فكر مي‌كنند تا فضايي «نخبه‌گرا» رقم بزنند. بر خلاف اين رويه هلنه وايگل، همسر برتولت برشت درباره اجراي «مادر» مي‌گفت كه بيش از ۱۵ هزار زن كارگر با تمام موانع از كارشان ديدن كردند. چنين تئاترها و تماشاگراني در ايران نيستند. بنابراين بايد به ‌طور جدي وضعيت تئاتر امروز را زير سوال ببريم. بايد مانند ژان لوك گدار بپرسيم كه هنرمندان براي چه؟ و در برابر چه چيزي كارشان را توليد مي‌كنند؟ شايد اين تئاتر تنها تبديل به ويترين بخش دولتي و تفريح طبقه تن‌آسا شده باشد براي همين هم هست كه مساله‌هاي آن براي مردم مهم نيست. اين تئاتر سود مازادي ندارد تا بازار آزاد نيز براي آن دست و پا بزند. كارگران هم حرف‌هاي خود را در آن نمي‌بينند و اصلا پول و وقتي براي تماشاي اين تئاترها را ندارند. به تاريخ نگاه كنيد كه كمبود نان چه اتفاقي را رقم زده است. بسياري از هنرمندان تئاتر مي‌گويند اگر تئاتر بسته است بايد كل جامعه را بست ولي هميشه نانوايي از تئاتر مهم‌تر بوده است. مثلا ماجراي «شورش نان» اعتراض مردم تهران نسبت به قحطي نان بود كه در ۱۷ آذر سال ۱۳۲۱ به نقطه اوج خود رسيد. گروهي از مردم به مجلس شوراي ملي ريختند و چند تن از نمايندگان را به باد كتك گرفتند. گروهي ديگر نيز به خانه نخست‌‌وزير وقت، قوام‌السلطنه حمله بردند و آنجا را غارت و تخريب كردند. از سوي ديگر اين مراكز هنري در حال ورشكستگي هستند كه قطعا تامل‌برانگيز است و بايد كاري براي آنها كرد اما دقيقا چه كاري بايد براي تماشاخانه خصوصي كرد؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون