درباره آلبوم «پُروتيوا» اثر آسو كهزادي
در جستوجوي زمان از دست رفته
نيما جوان
چون يك دانه كه باغي را در خود دارد، يك اثرِ موسيقايي نيز در خود رازي دارد مثلِ يك باغ، هر قطعه، هر ميزان و هر نُت به دست آمده درك و دريافتِ آهنگساز از زندگي است؛ از درد، مرگ، تولد، عشق، خوشي، مادر، نان و بوي خوشِ كندُر. به بهانه انتشارِ آلبومِ «پروتيوا» آثارِ پيانويي «آسو كهزادي»، شكل يافته از 9 قطعه كه پنجههاي شيرينِ «بصير فقيه نصيري» آنها را نواخته است و نيز در لحظاتي از اين آلبوم از همراهي آتنا اشتياقي نوازنده شناخته شده ويلنسل و ويلنِ آهنگساز (آسو كهزادي) بهره برده است.
آسو كُهزادي، متولدِ خرداد ١٣٦١، آهنگساز و نوازنده ويولن، موسيقي را از ٨ سالگي با يادگيري ساز ويولن آغاز كرد. سال ١٣٨٤ از دانشگاه سوره تهران در مقطعِ كارشناسي فارغالتحصيل شد. در سال ١٣٨٧ دوره كارشناسي ارشد آهنگسازي را در دانشگاه هنر تهران به پايان رساند. در سال ١٣٩٣ در رشته موسيقي الكترونيك، مقطع كارشناسي ارشد، از كنسرواتوار سلطنتي لاهه در كشور هلند فارغالتحصيل شد. آثار او تاكنون در ايران و برخي كشورهاي اروپايي اجرا شده است. از پسِ اين مقدمه ابتدا به نامِ آلبوم، «پُروتيوا» كه انگار اساسِ دغدغه آهنگساز براي خلقِ آلبوم است، خواهم پرداخت كه اين بخش را از توضيحاتِ ناشر (نشرِ تلسك) وام گرفتهام.
«در تهرانِ اواخرِ دوره قاجار در محدوده املاك امجدالسلطنه، در شمال ورزشگاه امجديه (شهيد شيرودي فعلي) واقع در خياباني كه اكنون «بهار» نام دارد، باغِ گُلي بوده است به نام «پُروتيوا». ميگويند مظفرالدينشاه در مدتِ اقامتش در فرنگ، گلها و گياهاني ميبيند كه پيش از آن نديده بود، پس براي كشت و پرورش آن گونههاي جديد گياهي، باغباني را از ممالك اروپايي با خود به ايران ميآورد. آن باغبان كه «پُروتيوا» (Prôtivâ) نام داشته، باغي را بنا مينهد كه به نام خودش در تاريخ ميماند؛ نخستين جايي كه گلهاي خارجي در آن پيدا ميشده و بعدها نيز به اولين گلخانه مُدرن تهران مبدل ميشود. ساختههاي آسو كهزادي پژواكياند از خاطرههاي دورِ آهنگساز، از محلههايي كه او در آنها كودكي خود را گذرانده تا محلهاي كه هماكنون در آنجا سكونت دارد، پس طبيعي است كه اكثر قطعاتِ آلبوم عموما درگير چنين تفاسير شخصي و نوستالژيكي باشند: از قطعه «نوايي» كه برساختهاي است از ترانه محليِ خراسانيِ «نوايي»، باغ پروتيوا كه خاطرهاي است بر گلفروشي موسيو پروتيوا، «سرو مخفي» كه نام طرحي از طرحهاي فرش دستباف تبريز است تا قطعه «شِليرا» كه در زبان كُردي، زبان پدري آهنگساز، به لاله واژگون گفته ميشود. آلبومي كه تا اين حد شخصي و استوار بر اتمسفر و زمينههاي عميق دروني است، آهنگساز را در سطح ويژهاي از تاليف قرار داده و او را همرده مولفي ميكند كه گويي با زبان موسيقي بيوگرافي خويش را مينويسد و با بياني امپرسيونيستي در جستوجوي زمان و مكان از دست رفته است. زمان و زمانهاي كه روح قدرتمندش همچنان در هارمونيها، ديناميك و بافتار قطعات بيدار است و بيقراري ميكند.
در خلال قطعه نخست، «تصنيف باده و نوا»، قسمتهايي از دو تصنيف قاجاريِ «باده» و «نوا» را نيز ميشنويم. اين دو قطعه، حاصل ضبطهاي كمپاني انگليسي «گرامافون» در اواخر دوره قاجار است كه به اولين دوره ضبطِ قاجار، متشكل از پنج نشست، شهرت دارد. ضبط تصنيف نوا، در سومين نشستِ ضبطِ اين دوره، در سال ١٢٨٨ در لندن انجام شده است و ضبط تصنيف باده، در چهارمين نشست، به سال ١٢٩١ در تهران. اين تجاور و اين هماني بازيگوشانه بين صداهايي از يك قرن پيش و جملههاي ملوديكي كه پيانو، امروز مينوازد، روايتِ ملالي است در دوردستهاي ذهن، حاصل از بازاحضار سايههايي از حافظه، كه تا ابعاد يك قرن گسترش پيدا ميكند و در حقيقت جغرافيا را با تاريخ پيوند زده و مكان را به زمان و دوري فيزيكي را به نوعي نزديكي معاصر و زمانمند بدل ميكند. اينجاست كه خط سير خاطرات كودكي، از مكانهايي بر نقشه، عزيمتي دلخواه را آغاز ميكند و دو نقطه تاريخ را به هم ميچسباند تا ملالت حاصل قبلي را در اين سير فارغ از مكان، در زماني فراحسي، به چنگ بياورد. تجربهاي خطير كه شايد در سراسر تاريخ، تنها «موسيقي» از پس انجام آن برآمده است.» در لحظه نگاشتنِ اين سطرها تنها به تو فكر ميكنم، به تواي موسيقي، توانِ بيانِ همه چيز در تو هست.
«پُروتيوا» آنقدر زيباست كه آرزو ميكنم در همين روزها، شنيدنش لحظههايتان را خوش كند. اين اثر از سوي نشرِ تلسك منتشر شده و در فروشگاه اينترنتي لوركا استور قابلِ دسترسي است. لطفا براي ماندن و حياتِ موسيقي، كپيرايتِ آثار را رعايت و نسخههاي اصل را تهيه كنيم.
باد كه ميوزد، عطرِ تو را در تمامِ باغها ميپراكند، گُلها شرمگين ميشوند.