خليلآبادي:
فقط ظاهر را درست كردهايم
از خانههاي قديم تنها يك خانه نيمهكاره مانده، باقي بوستان بزرگي است با نردههايي كه يادآور نردههاي پارك شهر است. خبري از نشان دادن كارت ملي براي ورود به پارك نيست زيرا هنوز درهايش به روي مردم باز نشده است اما قرار هم نيست حضور در اين پارك دشواري داشته باشد.
وصله ناهمگوني است در ميان خانههاي بينما و فرسوده محله. ساكنان اين خانهها بيشتر مهاجر هستند اما اهالي قديم اميدوارند در آينده وضعيت محله بهتر شود. سرمايهگذاران خانههاي فرسوده و كوچك اين محله را نوسازي كنند. اما ساخت اين بوستان چند هكتاري چقدر در ارتقاي زندگي ساكنان اين محله تاثير دارد. حسن خليلآبادي عضو كميسيون فرهنگي و اجتماعي شوراي شهر تهران به اين پرسش پاسخ ميدهد.
بوستان زندگي چقدر با نيازهاي ساكنان محله هرندي همخواني دارد؟ به نظر ميآيد در اين محله تنها با نگاه عمراني قصد حل مشكلات ريشهاي اين محله را دارند؛ نگاهي كه بدون توجه به ساكنان و نيازهايش تنها به فكر ارتقاي كالبدي شهر است.
اينكه بايد همخواني و تناسبي بين خدماتي كه مديريت شهري ميدهد با سطح زندگي افراد وجود داشته باشد، درست است و آن را رد نميكنم ولي شهرداري آمده هزينه كرده و اين مكان را ايجاد كرده است. ما بايد آن را به سمتي هدايت كنيم كه با سطح زندگي ساكنان آن همخواني داشته باشد و به عنوان يك پديده غريبه به آن نگاه نكنند. در ايجاد پروژهها در اين محلهها بايد سطح نيازهاي ساكنان مشخص شود كه ميتوان با كمك گروههاي مردمنهادي كه معمولا در اين محلهها فعاليت ميكنند به اين نيازها دست پيدا كرد. به هر حال اين بوستان ايجاد شده و نميتوان آن را تخريب كرد. ما بايد بياييم آن را با زندگي مردم متناسب كنيم بهطوري كه آنها اين محل را براي زيستن خود بپذيرند.
به نظر من صاحبنظران و گروههاي مردمنهاد نقش اساسي در شناسايي اين نيازها دارند. ما نبايد با يك نگاه به همه محلات نگاه كنيم. بوستاني كه در منطقه 2 و 1 ساخته ميشود نبايد عينا در منطقه هرندي ساخته شود. ممكن است در اين محله ما يك بازار روز يا يك مكاني كه كودكان صنايع دستي درست كنند و بفروشند را ايجاد كنيم براي ساكنان آنجا مفيدتر باشد يا بوستاني درست كنيم كه بچهها بتوانند در آنجا كشاورزي كنند و بگوييم اين بخش از بوستان براي شما.
مردمي كه در آنجا هستند هنوز نتوانستند با اين فضا ارتباط برقرار كنند و هنوز نگاه اجتماعي در پروژههاي عمراني تهران جايش خالي است.
معمولا ما پيوستهاي مطالعات اجتماعي براي پروژههاي عمرانيمان نداريم؛ بهطور مثال همه پاركهاي ما در تمام تهران يك شكل هستند. پاركي كه در شهر ري ساخته ميشود حتما بايد تفاوتهايي با پاركي كه در يك منطقه ديگر تهران ساخته ميشود داشته باشد چه از لحاظ طراحي و چه از لحاظ گياهاني كه در آن كاشته ميشوند و ساير بخشهاي آن. اما ما معمولا يك نسخه مينويسيم و ميخواهيم همه شهر را با آن درمان كنيم.
بخشي از اين بوستان افتتاح شده، اما بخشي از آن هنوز به شهرداري تحويل داده نشده. همان بخشي كه افتتاح شده به گفته مسوولان پارك از ساعت 5/2 بعد از ظهر محل خلافكارها ميشود؛ يعني اين پارك با نردههايش باز هم تاثيري در كاهش آسيبهاي اجتماعي نداشته.
طرحهايي كه در دروازه غار و هرندي اجرا شده از اساس اشتباه است؛ مثل همين پروژههايي كه اطراف حرم شاه عبدالعظيم در شهر ري انجام شد. آمدند با عنوان طرح توسعه خانههاي مردم را خريدند و خراب كردند و بخشي از اين خانهها را ول كردند و رفتند. در حال حاضر در همين محله هرندي جاهايي داريم كه دندانه دندانه خراب و رها شده و مامن هر گونه خلاف است. اين محله يك محله زنده بود و حالا 20 معتاد هم داشت. همه محلهها دارد اما چون ديديم آنجا تعداد معتادان زياد هستند، آمديم كل محله را لودر گذاشتيم و خراب كرديم و برايشان پارك ساختيم. اين پارك براي چه كساني است؟ براي همان معتادها ديگر. خب معلوم است كه پارك آنجا دوباره به جولانگاه همان افراد گذشته تبديل ميشود. ما اصلا به موضوع پيشگيري از آسيبهاي اجتماعي بد ورود ميكنيم و فكر ميكنيم اگر صورتمساله را پاك كنيم، مساله حل شده است درحاليكه حل آسيبهاي اجتماعي مطالعه ميخواهد، طراحي ميخواهد، برنامهريزي كوتاهمدت، ميانمدت و درازمدت ميخواهد تا حل شود. ما سالهاست كه براي هرندي هزينه ميكنيم، اما يك معتاد از آنجا كم نشده است زيرا هر اقدام ما به عفونيتر شدن محله ختم ميشود. زماني گمان ميكردند اگر كالبد جايي را تغيير دهند زندگي مردم تغيير ميكند، اما حالا ميبينيم كه اينگونه نيست. پاركي ساختهاند كه به درد اهالي نميخورد. كالبد هيچوقت نميتواند بر فرهنگ مردم تاثير بگذارد. در آن محله يك دروازه هم در ميدان شوش ساختند كه ميلياردها تومان هزينهاش شد. حالا بايد چند ميليارد هم هزينه نگهدارياش كنيم كه معتادها كاشي آنجا را نشكنند. خب! اينگونه راهحلها چه فايدهاي براي اهالي محل دارد؟ ما به جاي خرج كردن براي ظاهر كار، بايد به متن كار ميپرداختيم كه به اين روز نيفتيم.
يكي از مصداقهاي همين درست كردن ظاهر، خانههاي رنگي اين محله است؛ خانههايي كه با يك باران سقفشان ميريخت اما پول درست كردن آن را نداشتند.
فقط ظاهر را درست كرديم. رنگ كه ماندني نيست، ميريزد. اين چيزها با رنگ درست نميشود.