• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4814 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۲۳ آذر

درباره نمايشگاه نقاشي «شوربوم» در گالري ايده

غرق‌ شدن در شوره‌زار

نيلوفر ثاني

 

طبيعت همواره محل الهام و سوژه‌هايي است كه از جهات متعدد مي‌تواند مورد توجه هنرمند قرار گيرد، چه از لحاظ كليت ذاتي‌اش كه منبع و ماخذ اصالت مادي است و چه از لحاظ ربط و نمودش در حيات انساني. به ‌همين دليل بخشي از ادراك انسان از حيات و هستي‌اش، در مواجهه‌ او با ترسيم‌ متفاوتي از ارتباطش با طبيعت و ديگر موجودات، قابل كسب و تجربه است. بدن و بوم‌شناسي زيستي، رويكرد مهمي است كه انسان را از كالبد قراردادي‌اش خارج و در بدن‌هاي ديگري تجسم كند؛ به‌ويژه كه امكان تجربه مكانيت و زمانيتي را فراهم مي‌كند كه به نحو ديگري قابل ادراك نيست. مواجهه تبديل يا تجسد بدن انسان به كليت بد‌ن‌ و اندام‌ موجودات ديگر در هستي، آزادسازي نيروهايي است كه در خارج از بدن متعارف انساني رويت‌پذير مي‌شود و او را با وضعيتي ديگر از تقابل و تعامل كنشگرانه آشنا مي‌كند. «باروري استعداد ادراكي» كه بخشي از آن از فعل و انفعالات بدني و جسمي، قابل حصول است، چراكه انسان را مي‌توان جزيي از كل بدن‌هاي زنده در هستي و همبندي‌هاي وجودي قلمداد كرد كه قوانين مشابه بقا و حيات بر آنان حاكم است. گياه، ماشين، حيوان و هر آنچه در طبيعت و در محدوده ادراكي و زيستي انساني است، مي‌‌تواند مورد نظر هنرمند قرار گيرد و از زاويه ديد و انديشه او، پرداخته و ظاهر شود.
بهار ديدگاه، در آخرين نمايشگاه نقاشي خود با نام «شوربوم» كه آبان 99 در گالري ايده به نمايش درآمد، وال‌هايي عظيم‌الجثه را به عرصه‌ بوم‌ فراخوانده كه مي‌تواند شمايل‌نگاري  انسان  باشد.
موجوداتي دريايي كه اينك از محل زيست خود دور افتاده و در شوره‌زاري برهوت و كويري رها شده‌اند. او انسان را در كالبد و هيبت موجوداتي نهاده كه مي‌تواند تعميم‌پذيري را در شكل و تجربه ديگري پيش كشد و از منظر زيبايي‌شناسي و فرمال، به چالش وضعيت انساني، با رويكردي تفكربرانگيز بپردازد كه براي مخاطب تاثيرگذاري بيشتري دارد.
در موجودات خلق شده به دست او، انساني حضور دارد كه از ريخت كليشه‌اي با معناسازي متعارف و مستقيم خارج شده و به هيبت بزرگ‌ترين موجود زمين يعني وال‌ها درآمده است. موجودي كه زيست‌بوم و رگ حياتش آب و درياست به اين ترتيب در پارادوكسي هوشمند، در ميدانگاهي بي‌انتها از زميني خشك و شوره‌زار رها شده‌ است. موجوداتي كه به‌رغم قدرتمندي اما در بستري نامناسب كه در وجهي به تغييرات اكوسيستمي و انقراض ‌و مرگ موجودات زنده نيز اشاره دارد، قادر نيست براي نجات خود كاري كند. وال در اين ورطه‌ مرگ‌آور، رو به زوال و نابودي است.
برخي تابلوها زمين شوره‌زار را در تداعي اقيانوس، متلاطم در موج‌هايي نشان مي‌دهد كه وال‌ها با فيگورهايي، از آن سربرآورده يا در حال جهشند و به نظر مي‌رسد از خلال اين فيگورها (كه به گذشته و پرنشاط و زيست حقيقي او اشاره دارد)، در اين مختصات جغرافيايي دستخوش تغييراتي هولناك شده و آنان را وادار به سوگواري جمعي كرده‌ است. به ‌ويژه كه در تابلويي، اين فيگورها همچون سوگواري انساني، بر لاشه‌اي بي‌جان ترسيم شده و رنج فقدان حال و گذشته را  توامان  منتقل مي‌كند.
گذشته‌اي كه اكنون در محاصره تنهايي، رنج، جداافتادگي و بيگانگي از خانه و مرگ ا‌ست. اقيانوسي بي‌آب كه تنها شوره و نمك و لاشه پس مي‌دهد و هرچند وال‌ها در تلاش براي سازگاري با محيط  باشند، راهي جز  نيستي ندارند. 
و اكنونيتي كه گريزناپذير، حاضر است تا واگويه حقيقتي غيرقابل تغيير باشد؛ حقيقت تلخ سرنوشت موجود كه يكي پس از ديگري، هر آنچه در عدم سازش با خود مي‌بيند، مي‌بلعد. مانند تابلوهايي كه در آنها به نظر مي‌رسد والي در حال بلعيده و غرق‌ شدن در فلات شوره‌زار است. اينجا هنرمند، انديشه مخاطب را به قياس دو وضعيت، گذشته و اكنون، زندگي و ميرايي، همساني و مقاومت به كنشگري وا مي‌دارد و حتي طرح پرسش مي‌كند. مطابق با الگوهاي جامعه انساني كه همواره نيز چنين نيروهايي بر آن وارد مي‌آيد؛ و او ناگزير براي بقا و ادامه حيات، حتي در شرايطي بحراني، دست به تخريب هر نوع نيروي توليدي و كنشمند مي‌زند تا قادر به ادامه باشد و تا آنجا پيش مي‌رود كه چيزي جز تخريب و فروپاشي‌اش باقي نمي‌ماند. دسته‌هاي ناهمسان با شرايط موجود، محتوم به حذف و نيستي‌اند و نيروي توليدگر به صفر ميل كرده و محو مي‌شود. مانند تابلويي كه در آن جز  فلات خشك، هيچ موجودي ديده  نمي‌شود.
گاهي در كار هنرمند، جايگزيني يا شمايل‌نگاري، به دلايل معناپذيري و نشانه‌گذاري صرف نيست، گاهي كاركرد آن، به واسطه حضورش در آنِ موجوديت خود اثر اهميت دارد. يعني اثر هنري، بي‌واسطه درصدد برقراري ارتباط با حضور ضدكليشه‌اي خود، رابطه‌اش را با بيننده مي‌سازد و سپس در تداوم اين ارتباط به انتقال معنا و محتوا مي‌رسد. در تابلوهاي بهار ديدگاه، به‌ وضوح مي‌توان تاثيرگذاري كاركردها را رديابي كرد. انزوا، تنهايي، تبارشناسي، زوال و مردگي در جهاني به وسعت شوره‌زار، در لحظه، قابل لمس است، براي همزادي دريايي كه در رويايي با وضعيتي دردناك، وجوه حيات و زندگي را از دست داده، طرد شده، در يأسي مفرط و رو  به زوال  است.
از سوي ديگر، با نگاه به كليت حاكم بر تابلوها، هنرمند تاكيدي بر مناسبات مهيا بودن محيط پيراموني و زيست‌شناسي موجود دارد و اينكه وجود محيط و جغرافياي زيستي و آنچه از آن تاثيرگذار است، تا چه اندازه در حيات يك موجود زنده مهم است و اگر به هر دليلي، محيط زيست او دچار نقض و ايراد و تهي از عناصر حياتي شود، مي‌تواند به انحطاط و مردگي او ختم شود، همچون انساني در جو نامناسبي از وضعيت محيط زيست، اجتماعي و حياتي پيرامونش.
تابلوهاي بهار ديدگاه، هنر ابسورد را در بوم و طرح و رنگ، در قاب‌هايي واجد معاني انساني و اجتماعي به نمايش گذاشته است. آنچنان كه بيننده اين آثار، بي‌واسطه با ابعاد روشني از انديشه، احساس و درك مواجه مي‌شود كه وضعيت انسان معاصر را در آن تابلوها  ببيند و همذات‌پنداري كند.
والي گرفتار در گودالي عميق، سرگرداني و رها‌شدگي انسان در لامكاني و گير افتادنش در ورطه جهان امروز است كه اگر حركتي نكند و نيروهاي سازنده و احياگرش را به‌ كار نبندد، منجر به محو شدنش مي‌شود؛ در تابلويي كه در آن ديگر هيچ موجودي جز زمين برهوت شوره‌زار ديده نمي‌شود، در حقيقت پاياني است كه هنرمند آن را نيز تصويرسازي كرده و مجسم  مي‌كند.
استفاده از رنگ‌هاي سرد و مات، از طيف خاكستري، روشن و تيره، جزييات دقيقي از شوره‌زار، وال‌ها و موقعيت مكاني، در بوم‌هايي بزرگ به انتقال فضاي ابزورد  موجود كمك كرده  است. 
بهار ديدگاه در نمايشگاه شوربوم ايده جذابي را مورد نظر و طرح قرار داده و هنر را به واسطه رويكرد زيباشناسي‌اش به مصاف انديشه مي‌‌كشاند تا در تلفيقي از زيبايي و هنر تجسمي و بر خلاف جهت وجوه تجاري و پرزرق  و برق از رنگ‌هاي گرم  و ترسيمي عامه‌پسند با كژروي موقعيتي، به گشودگي درون مايه هستي انسان در وضعيت امروز  بپردازد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون