• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4822 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۲ دي

مسكو جاي پاي خود را در جنوب قفقاز محكم مي‌كند

پاسپورت روسي

سعيد داور

 

تغيير ماهيت چالش‌ها؛ جابه‌جايي مفاهيم و دگرگون‌سازي بافت و حجم بحران‌ها؛ يكي از راه‌هاي ميانبر براي دستيابي به منافع بيشتر با هدف تامين ايده‌آل‌هاي امنيت ملي دولت‌ها؛ ورود به جغرافياي سياسي تازه است. اين امر به معني ايجاد يك بحران براي خارج شدن از بحران كهنه‌اي است كه قابليت‌هاي خود را از دست داده و سوخته محسوب مي‌شود تا با تعريف جديدي؛ مسيرهاي تازه‌اي براي پيمايش سياسي و نظامي- امنيتي طي شود. در سياست خارجي مدون و هدفمند؛ زايش سرزمين‌ها و مناطق جدايي‌طلب كه در قالب‌هاي تجزيه‌طلبانه به دنبال استقلال از مركز هستند؛ يكي از راه‌هاي موجود براي عبور از نگراني‌هاي زنگ زده؛ اما همچنان خطرناك است كه مورد توجه قدرت‌ها قرار دارد. بخشي از محققين؛ مطالعات تجزيه‌شناسي خود را عمدتا بر جغرافياي آسيا و شرق اروپا متمركز كرده‌اند در حالي كه كانون‌هاي قرمز متعددي از تمايلات جدايي‌طلبان و نواحي استقلال‌طلب در بخش‌هايي از اروپا وجود دارند كه با توجه به تعاريفي كه از تمدن و فرهنگ و به اصطلاح دموكراسي اروپا وجود دارد؛ باور وجود چنين كشش‌ها و خواست‌هايي را در اين حوزه؛ دشوار مي‌نمايد كه مي‌توان به نواحي بلژيك و سوييس اشاره كرد. در حقيقت ريشه دو جنگ جهاني هم؛ در آثار و افكار استقلا‌ل‌طلبانه بود و عامل جدي تصادمات بين جوامع مختلف ايالات متحده نيز نه ترامپ و بايدن؛ بلكه منطق و آراي جدايي‌طلب برخاسته از جنگ‌هاي داخلي امريكا بين شمال و جنوب است. منافع برخي كشورها ايجاب كرده تا كانون‌هاي استقلال‌طلب به نفع اهداف كوتاه، ميان و درازمدت فعال نگاه داشته شوند. من در اين مورد مي‌توانم به «ساردنيا» و «تيرول جنوبي» و «پادانيا» ايتاليا؛ «كاتالونيا» و «باسك» اسپانيا؛ اسكاتلند؛ فلاندر بلژيك كه بخش‌هايي از آن خواهان الحاق به فرانسه و آلمان هستند؛ «باواريا» آلمان؛ و «آلزاس» فرانسه كه دنبال الحاق به آلمان به عنوان خاك اصلي خود است؛ «والونيا جنوبي» به فرانسه؛ جزيره «كرس»؛ «دونتسك» و «لوهانسك» اوكراين به روسيه و «كريمه» اوكراين به روسيه كه اكثريت روس دارد و سرانجام نيز راي به الحاق دادند؛ «سيسيلياي عليا» به لهستان و «ايستريا» كرواسي؛ «ژكي لند» روماني به مجارستان؛ «سيلسيا» و «موراوياي» چك؛ «وايون»هاي فرانسوي زبان بلژيك؛ «برتون»هاي فرانسه؛ «گرينلند»؛ «ترانسيلوانياي» روماني؛ مجارهاي اسلواك؛ «دنيستر» مولداوي كه به روسيه متمايل هستند يا «گاگائوز»ها كه تركان اويغور روماني هستند و به تركيه ميل دارند؛ اشاره كنم. اين اطلس بسيار وسيع است و برخلاف باور بسياري از مردم دنيا حتي مناطق سيبري روسيه را نيز در بر مي‌گيرد كه بخش بزرگي از آن مربوط به لهستاني‌ها و اوكرايني‌هاي در تبعيد سيبري بوده است. استقلال‌طلبي «چچن»ها نيز موجب تيره شدن بخشي از مناسبات روسيه با تركيه شده بود. «كارليا» روسيه براي فنلاند و سوئد نيز جذابيت دارد يا علاقه «سين كيانگ» چين به تركيه قوي است كه مجموع تمام اين مسائل بر محور جمعيت‌سازي براي دولت‌ها به عنوان ابزارهاي اعمال فشار در ديپلماسي خارجي مطرح هستند و اين مسيري است كه هنوز نيز با قوت تمام؛ دنبال مي‌شود. در سال 2012 ميلادي حداقل 25 ايالت امريكا رسما خواهان جدا شدن از تركيب ايالات متحده امريكا شدند و درخواست رسمي خود را نيز به رييس‌جمهوري ارسال كردند كه تگزاس و كاليفرنيا نيز در ليست تجزيه‌طلبان وجود داشتند. پاسپورت؛ از جمله ابزارهاي قانوني‌سازي ايجاد جمعيت‌هاي مورد نظر در جغرافياهاي مختلف است. اين شيوه از سوي برخي كشورها از جمله روسي ه پياده و اعمال شده است. در تازه‌ترين تحولات نه چندان آشكارساز شده در قره‌باغ؛ گفته مي‌شود، كرملين درصدد صدور پاسپورت براي اتباع ارمني ساكن در قره‌باغ است كه در صورت پياده شدن اين طرح؛ ابعاد چنين شيوه‌اي در ديپلماسي منطقه‌اي بسيار حائز اهميت و قابل توجه است چراكه بخش عمده‌اي از مولفات امنيت ملي قفقاز جنوبي را تحت تاثير قرار مي‌دهد و بازي قدرت‌ها در اين نواحي را پيچيده مي‌كند. اين شيوه بعد از تحولات نظامي قره‌باغ در دهه 90 ميلادي از سوي جمهوري ارمنستان به عنوان يك اولويت و اصل در جذب جوامع ارمني دنيا به ارمنستان و حتي استقرار آنان در قره‌باغ دنبال مي‌شد و در قبال خود ارامنه قره‌باغ نيز اجرا شده بود و مردم ارمني منطقه؛ امكان استفاده از پاسپورت به اصطلاح جمهوري ناگورنو قره‌باغ را به دليل عدم شناسايي رسمي آن به عنوان يك كشور مستقل از سوي دولت‌ها و سازمان ملل؛ نداشتند و هر چند تشكيلات سياسي محلي از مسافران خارجي تا 10 دلار هزينه ويزا دريافت مي‌كرد ولي خود آنان از پاسپورت ارمنستان استفاده مي‌كردند و حتي مقامات دولت خودخوانده قره‌باغ براي مسافرت‌هاي خارجي خود از پاسپورت جمهوري ارمنستان استفاده مي‌كردند كه نمونه آن مسافرت‌هاي «:باكو ساهاكيان» به عنوان رييس‌جمهور خودخوانده قره‌باغ به پاريس؛ مسكو و واشنگتن بود.  اجراي پروژه روسي پاسپورت تكرار تجربه كريمه و اوستياي جنوبي(گرجستان) خواهد بود. روسيه با ارايه پاسپورت روسي به اتباع ارمني جمهوري آذربايجان در قره‌باغ چه سياستي را دنبال مي‌كند؟ تاثير اين رفتار مسكو بر مناسبات محلي قره‌باغ چه مي‌تواند باشد؟ واكنش دولت‌هاي آذربايجان و ارمنستان به اين مساله و اصولا جايگاه ارامنه قره‌باغ در سياست خارجي روسيه چيست؟
با شرايط جديد ناشي از ترك مناقشه نظامي بين آذربايجان و ارمنستان؛ به ‌طور طبيعي ساكنان ارمني قره‌باغ مجددا به عنوان اتباع آذربايجان شناخته مي‌شوند و بنا به همين موضوع امكان استفاده از پاسپورت سابق محلي و پاسپورت ارمنستان را نخواهند داشت و بايد از گذرنامه‌هاي آذربايجان استفاده كنند ولي گزينه سوم آنان داشتن پاسپورت روسي خواهد بود كه با توجه به دوستي تاريخي بين ارامنه و روس‌ها و تاثير اين دو در معادلات و سياست‌هاي خارجي منطقه‌اي خود و زندگي تعداد زيادي از ارامنه به عنوان شهروندان روسي در فدراتيو روسيه و علايق قوي و مثبت ارامنه به روس‌ها؛ گزينه مناسب‌تري براي جمعيت ارمني قره‌باغ خواهد بود. صرف نظر از ابعاد حقوقي اين اقدام روسيه و اينكه آيا دولت باكو قادر خواهد بود با تعميق مناسبات با مسكو يا توسل به سازمان‌هاي جهاني مانند سازمان ملل يا حتي ديوان لاهه؛ مانع از اين اقدام احتمالي روسيه شود بايد گفت دريافت پاسپورت روسي از سوي ارامنه منطقه؛ آنان را به شهروندان روسي تبديل خواهد كرد و عملا تحت‌الحمايه كرملين قرار مي‌گيرند و جمعيت ارامنه روسيه در زمان بسيار كوتاهي؛ ده‌ها هزار نفر افزايش پيدا خواهد كرد. توجه داشته باشيد كه در سال 2014 بالغ بر 10 درصد مردم ارمنستان تبعه روسيه بودند و روند مهاجرت مهاجرين از جمله ارامنه به روسيه موجب تشديد قوانين مهاجرت اين كشور براي اتباع خارجي شد و شهروندان خارجي براي ادامه برخورداري از كار؛ بازنشستگي و بيمه‌هاي اجتماعي و درماني مجبور به قبول تابعيت روسيه شدند و ارامنه زيادي در اين راستا تابعيت روسيه را قبول كردند. با توسعه عامل جمعيتي از طريق تبديل شهروندان ارمني آذربايجان ساكن قره‌باغ به اتباع ارمني روسيه؛ قدرت و نفوذ محلي روس‌ها در قره‌باغ افزايش يافته و منجر به تقويت تاثير و جايگاه روسيه در مديريت محلي قره‌باغ و اعمال اراده بر تصميمات محلي باكو خواهد شد كه قطعا در جهت تامين منافع امنيت ملي روسيه تعريف خواهد شد. در چنين شرايطي ايروان نگراني خاصي نخواهد داشت چراكه روس‌ها  تا وقتي كه منافع آنان در ارمنستان تامين شود بر ضد ايروان عمل نمي‌كنند و ارمنستان نيز به دليل نيازهاي گسترده خود به روسيه و تمايلات سنتي خود به روس‌ها؛ هيچ‌وقت عليه منافع مسكو اقدام نخواهد كرد و اصولا ارمنستان داراي قابليت و ظرفيت؛ امكان اقدام بر ضد منافع روسيه را ندارد. پاسپورت روسي حاشيه امنيتي ارامنه منطقه را بيشتر مي‌كند. اين شكل از كشورگشايي نامريي؛ نفوذ رسمي مسكو در باكو را به دنبال خواهد داشت و حتي اكنون كه صرفا در قالب به اصطلاح صلحباني روسي مطرح است؛ استقلال آذربايجان مخدوش شده كه آثار خود را بعدها نشان خواهد داد. با پاسپورت روسي قره‌باغ تبديل به چوب دوسر جادويي براي روسيه مي‌شود كه هم در باكو جادو خواهد كرد هم در ارمنستان؛ چراكه در ارمنستان نيز به همين سبب نفوذ روسيه به مراتب بيشتر از گذشته خواهد شد و هر دولتي كه بعد از پاشينيان روي كار بيايد زير سايه روس‌ها كار خواهد كرد. زماني كه ارامنه قره‌باغ؛ شهروند روس شناخته شوند عملا دولت آذربايجان، دولت آنان محسوب نخواهد شد و طبعا شهروندان ارمني تغيير تابعيت داده؛ در مواردي مانند انتخابات يا مقررات سربازي؛ ملزم به رعايت بسياري از قوانين داخلي كشور آذربايجان نخواهند بود و امكان اعمال بخش عمده‌اي از قوانين كشور را از دست خواهند داد. هر نوع رفتار منفي احتمالي باكو نسبت به چنين جامعه‌اي؛ مناسبات آذربايجان و روسيه را متاثر خواهد كرد ولي در صورت هماهنگ بودن سياست‌هاي مسكو و باكو؛ كرملين ارامنه تازه تبعه شده خود را در قره‌باغ؛ كنترل خواهد كرد. بدين شكل روسيه نقش خود را در ايجاد توازن قوا يا بر هم زدن آن و ايجاد فضا و شرايط منفي امنيتي براي جمهوري آذربايجان افزايش خواهد داد و مي‌تواند در موقعيت‌هاي ايجابي؛ به نام دفاع از شهروندان خود؛ مانند اوستيا گرجستان مداخله سنگين نظامي داشته باشد و به سرعت آن را به اتفاق كشورهاي هم‌پيمان به رسميت بشناسند؛ همان‌گونه كه اكنون بيش از 12 سال است اوستيا با مديريت غيرمستقيم روس‌ها اداره مي‌شود و دولت مركزي گرجستان به ‌رغم داشتن متحدين غربي و برخورداري از حمايت امريكا عملا قادر به انجام هيچ واكنشي در برابر قدرت نظامي روسيه نيست. بايد توجه داشت كه صرف واقع شدن قره‌باغ در داخل خاك آذربايجان و عدم دسترسي زميني روسيه به اين منطقه به دليل واقع شدن گرجستان و آذربايجان يا ارمنستان نمي‌تواند به معناي عدم امكان روس‌ها براي مداخلات نظامي باشد و روس‌ها اين مساله را در كريمه ثابت كرده‌اند. ضمن آنكه روس‌ها در حال حاضر حداقل 4000 نيروي نظامي و ادوات جنگي مهم در خاك آذربايجان دارند كه به آنان توان عملياتي در قره‌باغ را مي‌دهد و در شرايط بسيار حاد مي‌توانند از ارتش ارمنستان طبق معاهدات دوجانبه بين مسكو و ايروان استفاده كنند و حتي قابليت عملكرد مشابه كريمه را نيز دارند و به همان شكل كه از كريمه يا دونتسك اراده خود را بر كي‌يف اعمال مي‌كنند و بر معادلات سياسي داخلي اوكراين تاثير مي‌گذارند، مي‌توانند بر آراي دولت مركزي در باكو هم تاثير قوي بگذارند. مسكو حتي در موقعيتي قرار مي‌گيرد كه مي‌تواند درخواست الحاق قره‌باغ به خود را مطرح كند و يا در يك زماني نسبتا طولاني در چارچوب قراردادهايي با ارمنستان؛ قره‌باغ تحت‌الحمايه و ضميمه شده به خاك خود را به ارمنستان هديه كند و يا آن را مانند آلاسكا بفروشد. با اين روند ارمنستان خواهد توانست بدون جنگ دوباره مالك قره‌باغ شود و قره‌باغ يا تبديل به يك جمهوري مستقل مي‌شود يا جزو مناطق تحت نفوذ روسيه در خاك آذربايجان خواهد شد. در چنين شرايطي آذربايجان مجبور است براي اعمال حاكميت خود بر قره‌باغ با روس‌ها رودررو شود و با توجه به عدم امكان مقابله نظامي با مسكو به راه‌هاي ديپلماتيك روي خواهد آورد كه باز با توجه به تجربه 28 سال مذاكره و حتي جنگ با دولتي مثل ارمنستان بر سر قره‌باغ؛ كه به مراتب از روسيه ضعيف‌تر است؛ به زمان بيشتري براي مذاكرات سياسي در مورد قره‌باغ نياز خواهد داشت و بازي‌هاي مينسك، مسكو و آلمان دوباره از نو تكرار خواهند شد كه كاملا بي‌نتيجه خواهند بود. من بعيد مي‌دانم روس‌ها به دليل تغيير تابعيت ارامنه محلي؛ به سادگي از موقعيت‌هاي برجسته‌اي كه به سبب شرايط جغرافيايي قره‌باغ به دست مي‌آورند؛ چشم بپوشند. البته اگر قرار باشد قره‌باغ با اين سناريو به ارمنستان داده شود، روس‌ها در قبال آن امتيازاتي از ايروان خواهند گرفت كه ارامنه هيچ‌وقت قادر نباشند دوباره دست به انقلاب‌هاي رنگي زده و منافع روسيه را بخطر بيندازند. پاسپورت روسي‌دار شدن؛ موجب تشديد برخوردها بين صلح‌بانان روسي و ارتش آذربايجان و جسور شدن ارامنه در برابر دولت محلي باكو در اين منطقه مي‌شود و اين مسائل تنها با ايجاد هماهنگي و تشريك مساعي براي حفظ منافع باكو و مسكو از سوي يكديگر قابل كنترل خواهند بود. قره‌باغ مي‌تواند كريمه دوم و يا سوريه دوم براي مسكو باشد و دومين ناحيه براي اصطكاك يا همكاري بين تركيه و روسيه شود. حتي من معتقدم مي‌تواند عليه سياست‌هاي ايروان در برابر روس‌ها به كار گرفته شود تا از تكرار پديده‌هايي مانند پاشينيان در ايروان جلوگيري كند. احساس ناامني تنها چيزي است كه در حال حاضر در قره‌باغ وجود دارد. نيروهاي صلح‌بان معمولا يك نيروي چند مليتي است ولي نيرو‌هاي روس؛ نيروي تك‌مليتي بدسابقه‌اي است كه خود از عوامل ناامني در قره‌باغ بوده و محرك اصلي شورش‌هاي محلي چه در دوران شوروي و چه در دوره كنوني بوده است. در واقع نيروهاي روس به معناي واقعي كلمه؛ صلح‌بان نيستند و اهداف مشخص و خاصي را در راستاي تامين منافع مسكو دنبال مي‌كنند. بايد توجه شما را به يك نكته مهم جلب كنم و آن اينكه ما با دو گزارش راجع به نيروهاي روس در قره‌باغ روبه‌رو هستيم. گزارشي كه مي‌گويد ارتش روسيه در منطقه حضور داشته و شامل يك نيروي 3000 نفري بوده و گزارشي كه مي‌گويد صلح‌بانان روس مربوط به تيپ 15 موتوري ارتش روسيه هستند كه تخصص 2000 نيروي آن؛ انجام ماموريت‌هاي صلح‌باني است. در صورت صحت كامل اين گزارشات؛ بايد گفت ما اكنون در قره‌باغ با يك نيروي به اصطلاح صلح‌بان 6000 نفري روبه‌رو هستيم كه اصولا براي يك حوزه جغرافيايي در حد قره‌باغ و بحران قابل كنترل آن كه در كنترل نيز است؛ نيروي پرتعداد غيرضروري محسوب مي‌شود كه شك‌برانگيز است چراكه نيروهاي صلح‌بان واقعي چندمليتي؛ در مناطق بسيار فعال جنگي؛ به خصوص در آفريقا كه تنش‌هاي نظامي در آن به مراتب بسيار بيشتر از قره‌باغ بوده‌اند؛ به مراتب كمتر از اين تعداد حضور داشته‌اند و حضور اين تعداد نيروي به اصطلاح صلح‌بان صرفا روس ترديدهاي جدي نسبت به اهداف واقعي نيروي مزبور ايجاد مي‌كند. يك نكته مهم ديگر در اينجا امكان بازگشت شرايط به جنگ اول قره‌باغ با نتايج مشخص آن است. در شرايط فعلي مسائل بعد از اين فرق خواهد كرد.  من انتظار دارم تغييرات سياسي ويژه‌اي در ايروان روي دهد و متعاقب آن ارامنه مخالف ترك قره‌باغ؛ دست به نافرماني‌هاي سازماندهي شده بزنند و حتي به جنگ‌هاي چريكي روي بياورند. نيروهاي روس وارد موقعيت خاصي شده‌اند كه بعد از 30 سال از فروپاشي شوروي به آنها روي آورده است. از نظر استراتژيست‌هاي قديم؛ روس‌ها به اندازه جغرافياي قره‌باغ به خليج فارس نزديك شده‌اند ولي اين مساله بيشتر از نظر دستيابي روسيه به موقعيت‌هاي جغرافيايي دست ‌نخورده‌اي جالب توجه مي‌شود كه به روس‌ها امكان استقرار در موقعيت‌هاي محكم نظامي و جاسوسي را مي‌دهد. روسيه بر كريدورهاي امنيت و انرژي قفقاز و كشورهاي آذربايجان، تركيه و گرجستان ديد خوبي پيدا مي‌كند و توان آسيب‌پذيري اين مسيرها و در نتيجه به چالش كشيدن حساسيت‌هاي اين 3 كشور را در اختيار مي‌گيرند. پرونده‌هاي آبخازيا، اوستيا، كريمه و برخي ديگر از حوزه‌هاي مورد علاقه روسيه اكنون به درد استراتژيست‌هاي روس مي‌خورد تا جاي پاي خود را در جنوب قفقاز محكم كنند و وارد معاملات منطقه‌اي شوند. تمام اين ملاحظات بر موضوع تعيين وضعيت حقوقي قره‌باغ در آينده تاثير خواهد گذاشت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون