• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4882 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۱۷ اسفند

شهرِ بازي

جواد ماهر

علي كلاس پنجمي‌مان مي‌پرسد: «ما هم توي آمار هستيم؟» مي‌گويم: «نه، بايد زنگ بزنم بگويم ما را هم توي آمار بياورند.» مي‌گويم: «آنهايي را توي آمار مي‌آورند كه بروند آزمايش بدهند و مثبت شوند. با چند تا عطسه و سرفه آدم نامش نمي‌رود توي آمار.» صبح دو تا ماسك روي هم مي‌زنم و مي‌روم نان و شير مي‌خرم. «4030» مي‌گويد: «تا 10 روز بيرون نرويد.» برنامه‌هاي چند روز آينده را به‌هم مي‌ريزم. به مدير مدرسه زنگ مي‌زنم. مي‌گويد: «نيا كه ما را هم نگيرد.» 4030 مي‌گويد: «علايم تازه را گزارش كنيد.» عطسه و سرفه چقدر مهم شده. اداره از من خواسته بود براي 20 نفر از همكاران در جلسه‌اي واقعي از تجربه‌هاي كتابداري در مدرسه بگويم. قرار بود همه بيايند مدرسه ما. من يك اتاق بزرگ را صندلي چيده بودم. 20 تا صندلي با فاصله يك متر به بالا. ولي نگران بودم. كارشناسِ اداره جلسه را به‌هم زد. گفت: «سلامتي مهم‌تر است.» يك فرمِ خوداظهاري هم در اينترنت پركردم. از بهداشت محل زنگ زدند و احوالپرسي كردند. چند تا توصيه كردند و گفتند با شما در تماسيم. عطسه و سرفه مهم شده. 
فرهاد چهار ساله‌مان مي‌گويد: «بابا، برويم شهر بازي.» با تعجب مي‌گويم: «شهربازي چي؟ الان كه كروناست.» دوباره مي‌گويد: «گفتم برويم شهر بازي.» سر برمي‌گردانم و مي‌بينم كتاب «پينوكيو» دستش است. منظورش را مي‌فهمم. كتاب را باز مي‌كنم و صفحه 132 را مي‌آورم. نقاشي «روبرتو اينوسنتي» از شهربازي است. شهربازي‌اي كه پينوكيو آنجا رفت. پينوكيو و «لامپ ويك» و بچه‌هاي ديگر. ما هم مي‌رويم. شهربازي رنگارنگي است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون