• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4887 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۲۴ اسفند

نقد فيلم «راند ديگر» اثر توماس وينتربرگ

كي‌يركگور و وينتربرگ، در ستايش تكرار و رهايي

احسان آجورلو

«كمبود واقعي من كه بايد در ذهنم روشن شود، اين است كه چه بايد بكنم، نه اينكه چه بايد بدانم ... آنچه بايد بكنم، يافتن حقيقتي است كه براي من حقيقي باشد، يافتن ايده‌اي است كه بتوانم برايش زندگي كنم و بميرم.»
«سورن كي‌يركگور- يادداشت‌هاي روزانه»
سورن كي‌يركگور، فيلسوف دانماركي كه  انقلابي خاموش در عرصه فلسفه پديد آورد، درباره نحوه رسيدن به رهايي ايده‌اي درخشان و عجيب مطرح مي‌كند.  ايده‌اي كه بعدها در قرن بيستم توسط هايدگر به طريقي ادامه داده شد. كي‌يركگور معتقد است مسير رهايي از تكرار مي‌گذرد. او بيان مي‌كند، تكرار «خاطره وارونه» است، به اين معنا كه به ‌ياد آوردن معكوس يا يادآوري معكوس، حركت و گامي به پيش، توليد چيزي جديد و نه بازآفريني چيزي قديمي است. از اين منظر تكرار فقط يكي از وجوه توليد يا ظهور امر نو نيست: بلكه امر نو فقط و فقط از طريق تكرار پديدار مي‌شود. به نقل از صالح نجفي تكرار با اهميت‌ترين و گيراترين ميراث كي‌يركگور براي عصر حاضر است. تكرار حتي ما را به دلوز و لكان و بديو متصل مي‌كند. به عقيده لكان «تكرار مقدم بر واپس‌زني است» و دلوز دركتاب «تفاوت و تكرار» مي‌نويسد: «ما چيزي را به اين علت كه واپس مي‌زنيم، تكرار نمي‌كنيم، ما واپس مي‌زنيم؛ چون كه تكرار مي‌كنيم». حتي رخداد بديويي نيز از همين تكرار برمي‌آيد. بنابراين ما ابتدا محتوايي ترومايي در ذهن را واپس مي‌زنيم؛ پس از آن چون نمي‌توانيم به يادش آوريم، چون نمي‌توانيم رابطه‌مان را با آن روشن سازيم، اين محتوا ترومايي شده ديگر ما را رها نمي‌كند، راحت‌مان نمي‌گذارد و در فرم‌هاي مبدل ديگر خود را تكرار مي‌كند. پس در نتيجه راه واقعي براي رهايي ‌يافتن از تروماي گذشته نه به‌ ياد آوردن آن بلكه تكرار كامل آن است، به معنايي كه كي‌يركگور از تكرار مي‌فهميد. در اين ايده درخشان نه تنها شكست و تكرار آن مايه سرخوردگي نيست بلكه گامي به سوي رهايي است. البته بايد در نظر داشت كه اين امر بيش از اينكه يك فرصت اگزيستانسياليستي باشد، يك گسست قاطع از مفهوم اگزيستانسياليست است. در اين روند ما از مفهوم خويشتن فاصله گرفته‌ و آنقدر منبسط مي‌شويم كه «من» مي‌تواند خود را رها كند. در اين مقطع تنها چيزي كه هست زمان بيش از حد است. يك زمان خالي از هر رخداد به ظاهر جديدي؛ ما فاعل‌هاي منزوي هستيم كه نمي‌توانيم با پيروزي به خود معنا بدهيم. به نوعي ما در انتظار لحظه‌اي (پيروزي) هستيم كه هرگز نخواهد آمد، در اين لحظه ما دچار درون بودگي شده‌ايم بدون آنكه بيرون براي ما وجود داشته باشد. اين ملالي است كه به منتها درجه منطقي خود رسيده‌ است  بنابراين تكرار تنها مسير براي رهايي از اين سيكل شكست است.  در فيلم «راند ديگر» اثر توماس وينتربرگ كارگردان مشهور جنبش دگما 95 اين تكرار وجه‌اي دراماتيك به خود گرفته است. مارتين انسان منزوي و شكست خورده در ابعاد مختلف دركنار همكاران خود براي خارج شدن از سيكل شكست‌هاي پياپي در شغل و زندگي به فرضيه‌اي پناه مي‌برد كه نخستين پناهگاه انسان غربي است. رسيدن به ميزان نرمال سرخوشي و نگه داشتن اين ميزان براي رهايي از موقعيت تلخ و تنهايي كه در آن گرفتار هستند. اين شروع داستان فيلم است. اين امر قرار است مارتين و همكارانش را به اعماق و ريشه‌هاي احساسات انساني برگرداند. تا از تنهايي‌اي كه گرفتار آن هستند، رها شوند. در اين لحظه نخستين مفهوم تكرار و بازگشت خود را نمايان مي‌كند. مارتين و همكاران مي‌خواهند به وجوه انساني و سرخوشانه خود بازگردند، زيرا مي‌دانند انساني كه اصالت خويش را در جامعه و سبك زندگي سرمايه‌دارانه عصر حاضر فراموش كند دچار سردرگمي مي‌شود. در همين ابتدا ايده وينتربرگ نيز مانند كي‌يركگور اندكي جنجالي است. او در تلاش است تا با يك امر غيراخلاقي مانند مصرف نوشيدني (آن ‌هم در دانمارك كه قوانين سخت‌گيرانه‌اي در اين باب دارد) يك وجه زيبايي‌شناسي خلق كند و در كار خود هم مانند كي‌يركگور موفق عمل مي‌كند زيرا فيلم در نكوهش يا در ستايش مصرف نوشيدني نيست بلكه در ستايش تكرار و رسيدن به رهايي ناشي از آن است. وينتربرگ در تلاش است تا نشان دهد جواني قابل تكرار است و مارتين و همكارانش در اين مسير وينتربرگ را ياري مي‌كنند. مصرف نوشيدني آنان را به اصالت سرخوشانه جواني برمي‌گرداند. اجازه مي‌دهد سبكبال خود واقعي‌شان باشند. اما پس از مدتي از هر مرتبه مصرف مجددا به دوران انزوا و اتفاقات شكست‌آميز برمي‌گردند. بنابراين براي رهايي از موقعيت حاضر مجددا به آن پناه مي‌برند. تكرار اين عمل گام گذاشتن در مسير كي‌يركگور است. مارتين و همكاران مي‌دانند به دست آوردن سرخوشي و رهايي منجر به از دست دادن ارزش‌هاي ديگر اجتماعي مي‌شود. خانواده و شغل آنان در معرض خطر قرار مي‌گيرند. اما اين رهايي كه منجر به تعالي برخي وجوه اجتماعي آنان مي‌شود، باعث مي‌شود از سوي ديگر سقوط را تجربه كنند. بنابراين، اين ملال متعالي و اين درون بودگي به نحو ديگري در موقعيتي ديگر اتفاق مي‌افتد. به نوعي آنها گسستي قاطع از مفهوم اگزيستانسياليست دارند اما اگزيستانس زندگي آنان را رها نمي‌كند. خانواده و موقعيت اجتماعي آنان را به خود فرا مي‌خواند. در اين لحظه است كه فيلم «راندديگر» درخشان مي‌شود. فيلم يك مساله اجتماعي را مطرح نمي‌كند بلكه يك مساله كاملا شخصي را به يك بحران اجتماعي و انساني بدل مي‌كند. مارتين در يك تراژدي مدرن گرفتار شده است. او از هيچ سويي نمي‌تواند تكرار را ادامه دهد تا به امري نوظهور برسد و رها شود. او تنها مي‌تواند براي لحظاتي كوتاه با تكرار، رهايي را تجربه كند. او بين خود از طرفي و خانواده و موقعيت اجتماعي از سوي ديگر گرفتار است. مارتين و همكاران با تكرار مصرف معلم بهتر، آدم بهتر و انساني رهاتر بودند. اما هنجارهاي اجتماعي اين سرخوشي و نزديكي به اصالت را نمي‌پذيرد. بنابراين آنها در اين مسير متوقف مي‌شوند. هر چند ديگر همكار آنان به مسير ادامه مي‌دهد و در اين مسير جان خود را هم از دست مي‌دهد اما مبارزه عليه تروما با تكرار آن فراموش مي‌شود. به همين منظور هم در سكانس پاياني مارتين و همكارانش در جشن فارغ‌التحصيلي بار ديگر خود را به راندي ديگر و تكراري ديگر دعوت مي‌كنند. به نوعي با نوشيدني مي‌توانند، تروماي زياده‌روي در مصرف و مرگ همكار خود را فراموش كنند و صحنه پاياني كه مارتين با شيرجه‌اي به دل دريا مي‌زند.  در عصر حاضر كه بحران‌هاي روحي و رواني اكثريت مردمان جهان را تحت تاثير قرار داده و سيستم سرمايه‌داراي و مصرف‌گرايي انسان امروز را تحت فشار قرار داده، ايده بازگشت به ريشه احساسات عميق دروني و تكرار مداوم آن براي رسيدن به اصالت وجودي قابل احترام است. هر چند اين رهايي كوتاه و مقطعي باشد و مجددا ايدئولوژي سرمايه‌داري با فشار انسان را به بند خود كشد. فيلم راند ديگر به همين منظور بسيار لذت‌بخش و موفق عمل مي‌كند زيرا موفق مي‌شود مخاطب را با مارتين دچار اين‌هماني كند. البته بازي چشم‌نواز و فوق‌العاده مدس ميكلسن نيز در اين مهم بسيار تاثيرگذار است. وينتربرگ با فيلم راند ديگر تا حدود زيادي توانسته ابتذال را ازكالبد انسان عصر حاضر كه گرفتار ايدئولوژي‌هاي مختلف است، بزدايد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون