• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4891 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۲۸ اسفند

بوي عيدي

حسن لطفي

بوي عيدي، بوي توپ، بوي اسكناس تا نخورده لاي كتاب و بوي ياس جانماز ترمه مادربزرگ فقط براي فرهاد و شهيار قنبري نبود. براي همه بچه‌هايي بود كه دل‌شان پي عيد و عيدي بود. اسفند كه مي‌شد زنان فاميل بساط پخت شيريني را فراهم مي‌كردند و ناخنك زدن‌هاي ما شروع مي‌شد. اما شيرين‌تر از شيريني خوشمزه زنان مسن فاميل خيال اسكناس‌هاي نوي لاي كتاب بود كه دل ما را از بابت داشتن پول خريد بليت سينما، نقاب زورو، ماشين‌هاي كوكي و كرايه چرخ فلك قرص مي‌كرد. بعضي‌هام به جاي پول نو، تخم‌مرغ‌هاي رنگي، دستمال يزدي، جوراب، يك مشت تخمه شور و ... عيدي مي‌دادند. عيدي‌هايي كه خودش عالمي داشت اما هيچ‌وقت نمي‌توانست جايگزين اسكناس‌هاي نويي بشود كه زياد توي دست ما دوام نمي‌آورد. اگر هم ته سال به مادر و پدرهامان قول مي‌داديم تا عيدي‌ها را به آنها بدهيم تا براي ما پس‌انداز كنند، توپ سال تحويل كه به صدا درمي‌آمد و سر در سينما‌ها را چهره بازيگران فيلم نوروزي پر مي‌كرد، يادمان مي‌رفت چه قولي داده‌ايم. حق هم داشتيم. ديگر لازم نبود منت بليت‌فروش سينما آريا را بكشيم كه اجازه بدهد سه نفر با يك بليت وارد سينما شويم يا كنار سينما ايران بايستيم و با شنيدن صداي فيلم كه از بلندگوي بيرون سينما پخش مي‌شد داستان فيلم را دنبال كنيم. مي‌توانستيم مثل شخصيت فيلم سوته‌دلان (مجيد با بازي درجه اول بهروز وثوقي) حتي اگر عاشق زن بليت‌فروش توي باجه شديم چند بليت بخريم و با سينه جلوداده بليت‌ها را به مردي بدهيم كه جلوي در سينما نشسته بودو خيلي وقت‌ها رو بر مي‌گرداند تا ما دور از چشمش بدون دادن بليت خميده وارد سينما شويم. (يادش بخير عيد يكي از آن سال‌ها)، با سوته‌دلان شاهكار زنده‌ياد علي حاتمي طعم سينمايي به جانم نشست كه وقت تماشايش فراموش كردم تخمه هندوانه شورشده توسط عزيز جان و آلبالو خشكه عيدي همسايه باغدارمان را بخورم.) شايد به خاطر همان روزها و خاطره‌ها و شادي‌ها است كه هنوز فكر مي‌كنم اسفند كه به ته مي‌رسد و بوي بهار در شهر مي‌پيچد، خيلي‌ها منتظر اسكناس‌هاي تانخورده لاي كتاب هستند. اسكناس‌هايي كه اگر پول بليت سينما هم نشود مي‌تواند روياهاي كوچك نوجوانان و كودكان زيادي را تحقق ببخشد. شايد هم من اين‌طور فكر مي‌كنم. شايد روياهاي نسل امروز آنقدر بزرگ شده كه در آن از بوي توپ و شادي‌هاي دست يافتني خبري نيست . ديگر نمي‌شود با اسكناس تا نخورده لاي كتاب به آرزوي جامه عمل پوشاند. شايد .... اما نه! عيدي گرفتن هميشه لذتبخش است. بزرگ و كوچك ندارد. چند روز پيش توي صف نانوايي اين را فهميدم. روي جعبه مقوايي كوچكي نوشته بودند عيدي شاطر فراموش نشود. دست كسي پول نو نبود. كارت مي‌كشيدند و آرام زير لب به فروشنده نانوايي چيزي مي‌گفتند. مرد وقتي كه كاغذ بيرون آمده از دستگاه پوز را برمي‌داشت به رقم رويش كه نگاه مي‌كرد چشم‌هايش برق مي‌زد. بعد خدا بركتي مي‌گفت و با انبرك توي دستش سهم عيدي خودشان را ازداخل دخل، از ميان پول‌هاي نقد بر مي‌داشت و توي كارتن مي‌انداخت. شايد به خاطر همين اتفاق است كه بايد حواس‌مان به عيدي كودكان و نوجوانان، مامور نظافت كوچه حاجي فيروز، نوازنده‌هاي دورگرد و همه كساني باشد كه هنوز بوي عيد براشان زمستان و روزگار سخت را قابل تحمل‌تر  مي‌كند.  

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون