• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4909 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۲ ارديبهشت

شيخ خزعل و ديلي‌تلگراف

مرتضي ميرحسيني

آوريل 1925 در چنين روزي، روزنامه ديلي‌تلگراف لندن به ماجراي دستگيري شيخ خزعل پرداخت و از خطاي محاسباتي «اين دوست و متحد وفادار انگلستان» در رويارويي با رضاخان نوشت. شيخ خزعل براي آنان مهم بود، زيرا تاسيسات نفتي انگليسي‌ها در جنوب ايران در قلمرو قدرت او قرار داشت. ديلي‌تلگراف نوشته بود دولت ما هميشه به شيخ خزعل توصيه مي‌كرد حساسيت‌ها و خط قرمزهاي حكومت مركزي ايران را در نظر داشته باشد و كاري نكند كه مناسباتش با تهران از «دايره صلح و مسالمت خارج شود» كه در صورت وقوع درگيري ميان او و حكومت، ما هم مجبور به انتخاب يكي از دو طرف خواهيم شد. 
انگليسي‌ها شيخ خزعل را دوست و متحد خودشان مي‌دانستند - و به همين واژه‌هاي محترمانه بسنده مي‌كردند و از الفاظي مثل «مزدور» استفاده نمي‌كردند - زيرا 10 سال قبل از ماجرايي كه ديلي‌تلگراف از آن نوشت، سفير آنان در ايران قراردادي رسمي با او امضا كرده بود. قراردادي كه «به موجب آن، او از منافع آنها در قلمرو نفوذ خود در خليج‌فارس پاسداري مي‌كرد و آنها هم حاكميت او را تضمين مي‌كردند.» 
جنگ اول جهاني و مشكلاتي مثل بي‌ثباتي و هرج‌ومرج كه در گذر از آن به حكومت مركزي كشور ما تحميل شد عملا زمينه خودمختاري بيشتر شيخ خزعل را مهيا كرد. به قول همايون كاتوزيان، او «پول داشت، حمايت طوايف را داشت و با انگليس هم پيوند داشت.»  اما كشور ما، ولو با گام‌هايي كند از آن هرج‌ومرج گذشت، حكومت مركزي هم بخشي از اعتبار و اقتدار خود را احيا كرد و دوره تجزيه‌طلبي و خودمختاري خان‌هاي محلي به پايان رسيد. خزعل يكي از بدنام‌ترين اين خان‌ها بود تا جايي كه حتي بيشتر مخالفان رضاخان هم تمايلي به پشتيباني از او نداشتند و - به درستي - وجود ارباب جاه‌طلبي مثل او را براي يكپارچگي ايران خطرناك مي‌دانستند. مثلا مدرس - كه در تاريخ ما به مخالفت با رضاخان مشهور است - در يكي از نامه‌هايي كه به شيخ خزعل نوشت به اين نفرت هم اشاره مي‌كند؛ «من دو، سه مرتبه اين موضوع را به شما نوشته‌ام كه اهالي تهران عموما به شما بدنظر هستند و سوابق شما در مملكت خوب نيست و همه مردم نسبت به شما حس تنفر و انزجار دارند.»  از اين‌رو زماني كه نوبت به جمع كردن بساط خزعل رسيد، اكثريت چهره‌هاي سياسي كشور پشت رضاخان ايستادند و از عملياتي كه او طراحي كرده بود، حمايت كردند. 
البته شيخ خزعل هم از مدتي قبل براي جنگ آماده شده بود و تصميم داشت با سپاهي بزرگ، حداقل 20 هزار نفري، با نيروهاي اعزامي حكومت مركزي مواجه شود. 
شايد كار به جنگ و خونريزي مي‌كشيد و شايد خزعل مدتي حملات نيروهاي دولتي را تاب مي‌آورد. اما سفير انگليس كه گويا از وقوع جنگي طولاني و آسيب احتمالي به تاسيسات نفتي جنوب نگران بود در اين تنش مداخله كرد، خودش شخصا به اهواز رفت و به شيخ خزعل فهماند كه دولت انگليس در اين درگيري طرف او را نمي‌گيرد. خزعل هم كه تنها و بي‌پشتيبان مانده بود سلاح خود را زمين گذاشت و «نامه عذرخواهي خفت‌باري براي رضاخان فرستاد.» باز مدتي در خوزستان ماند، اما بعد به تهران برده و همه دارايي‌اش مصادره شد. او چند سال بعد در خانه‌اش در تهران به قتل رسيد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون