بنده ات دم درخانه ات ایستاده
سيدمحمدعلي ابطحي
پروردگارا، يك عده از مخلوقاتت اصلا تو را باور ندارند.
انكارت ميكنند.
ولي مگر به همه آنها هم لطفت را جاري نميكني؟
آن وقت به من كه هر شب به درگاه تو ميآيم.
از آن مهمتر:
من كه يقين دارم تو ما را خلق كردي.
من كه ميدانم همه كارها دست تو است
مي شود به من نگاه نكني؟
نه به خدا قسم. اين انتظار از تو نيست.
آقاي جانم:
مي بيني كه بندهات دم در خانهات ايستاده.
سختي زندگي من را به اينجا آورده است.
محكم در خانهات را ميكوبم.
احسان و نيكويي تو را با اين دعاهايم طلب ميكنم.
روي ماهت را از من برنگردان.
به حرف ها وخواستههايم گوش كن.
من فقط همين را بلدم كه دم در بايستم تا جواب دعاهايم را بدهي.
من تنها آرزويم اين است كه چون مهرباني و رحم تو را ميشناسم، دست رد به سينهام نزني.
خدايا تو كه ما گداهاي دم در خانه ات را ميبيني.
آنجا گم نميشويم.
از تو چيزي كم نميشود هر چه به من لطف كني.
اصلا تو هماني كه خودت، خودت را اينچنين مهربان معرفي كردهاي.
خيلي بالاتر و مهربانتر از آنچه ما در مورد تو بگوييم.
خدايا صبرمان كم است. تحمل نعمت بزرگي است
از آن تحملهاي زيبا به ما بده.
گشايش در زندگي ميخواهيم. اما صبر نداريم. گشايش سريع به ما هديه بده.