ادامه از صفحه اول
شكاف دايمي مياننسلي
در نتيجه هر كدام از اين افراد، هنگامي كه پا به عرصه انتخابات ميگذارند با مجموعهاي از پرسشهاي متنوع درباره گذشته خود مواجه ميشوند و حتي اگر اكنون به لحاظ فكري تغيير كرده باشند، قادر نيستند كه به افكار عمومي پاسخ قانعكنندهاي بدهند. درنتيجه دچار توجيهكاري ميشوند و اين واكنش وضع آنان را نزد همه جامعه بدتر و ايجاد ارتباط مفيد و همدلي ميان آنان با نسل جديد را سختتر ميكند.
جالب اينكه شخصي چون آقاي تاجزاده نيز كه به نسبت نقد راديكالتري به گذشته ميكند و از اين نظر كممسالهتر از ديگران است نيز دچار ابهامات و انتقادات خاص خود خواهد شد، چه رسد به ديگران كه اصولا يا نقد گذشته را نميپذيرند يا نميخواهند در اين باره نظر دهند.
فرض كنيم كه اين آقايان نامزدها در بهترين حالت نيز دچار تحول فكري يا تحليلي شده باشند، در اين صورت بايد اين تحول را در فرآيند بلندمدتتري كه رسيدهاند به نمايش ميگذاشتند و اگر اين كار را پيشتر انجام ميدادند، به طور قطع ديگر در ساختار قدرت جايي براي آنان باقي نميماند كه بخواهند نامزد انتخابات شوند. شايد بتوانيم به خود بگوييم كه گذشته، گذشته است، به فكر آينده باشيم. اين درست است، ولي همه را نميتوان با اين گزاره قانع كرد. بايد به نحوي گذشته را ناديده گرفت كه امكانپذير باشد. اين راه جز اينكه نسل قديم، بازنشسته شوند راه ديگري ندارد. حتي اگر نسل جديد به ارزشهاي نسل قبلي هم پايبند باشد، حداقل به تجربه گذشته آنان پايبند نيست. نسل قديم نه ميتواند خود را از آن گذشته جدا كند، چه از آن دفاع كند چه آن را نقد كند، چه درست باشد چه نادرست و نه ميتواند با استناد به آن گذشته و دفاع از آن، با نسل جديدي تعامل كند كه به كلي ارزشهاي آن متفاوت است. يك نمونه كوچك را ميگويم و تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل. اخيرا ديدم كه نسبت به ممنوعيت هنرپيشههاي سينماي پيش از انقلاب عليه مسوولان اول انقلاب انتقادات تندي مطرح ميشود. در حالي كه اتخاذ اين تصميمات و درستي آنها براي آن نسل در ۴۰ سال پيش، چنان بديهي و مفروض بود كه مخالفت با آن نابخردانه محسوب ميشد. ولي امروز براي نسل جديد آن تصميمات همانقدر نابخردانه است كه براي قبليها بخردانه بود! با اين حساب و با وجود نسل قديم و اين شكافهاي ارزشي، باز كردن پرونده گذشته هميشه در دستور كار است و هيچ راهي هم براي عبور از آن به نظر نميرسد و اين مختص اصولگرايان و حاكمان نيست، همه افراد آن نسل از هر طيفي دچار اين وضع هستند. اين شكاف خيلي عميق است. متحولترين افراد آن نسل نيز چند نفر از خودشان را بيشتر نميشناسند. به معاون اول پيشنهادي آقاي تاجزاده نگاه كنيد.
افزايش ظرفيت سياسي سعودي و روند صلح در غرب آسيا
اما در صورتي كه سعوديها، ساير قبايل و نيروها را در حكومتشان دخيل كنند (مانند حكومت عمان)، نتيجهاي كه ميتوان انتظار داشت، اين است كه ميتوان به افزايش ظرفيت سياسي واقعي و صلح در عربستان سعودي اميدوار بود و به تبع آن، از ماجراجويي، تشكيلات و قراردادهاي نظامي در اين كشور كاسته خواهد شد كه به خودي خود، ميتوان روند صلح در غرب آسيا را بيش از پيش انتظار داشت.