• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4945 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۱۷ خرداد

هابز اين واكسيناسيون را پيش‌بيني كرده بود

علي وراميني

 وايتهد درباره افلاطون مي‌گويد كه فلسفه بعد از او تماما حاشيه‌اي است بر آنچه گفته‌ است. به نظر مي‌رسد كه تا اين جاي جهان كه آمده‌ايم، نسبت هابز و فلسفه سياسي هم همين باشد. نه ‌فقط با عنايت به «لوياتان» يا «بهيموت» كه حتي درباره نقطه عزيمت او در ساخت چارچوب فلسفي‌اش يا همان نگاه نه چندان خوش‌بينانه‌اش به ذات انسان. جمله معروف هابز «انسان گرگ انسان است»، دال مركزي چارچوب فكري اوست. تمام نظرياتش درباره فلسفه، سياست، انسان‌شناسي و بعدتر، سياست بين‌الملل نشأت‌ گرفته از همين يك جمله است. آزمايشگاه و محل سنجه سخن او هم بزنگاه‌هايي است كه منافع انسان‌ها با يكديگر دچار تعارض مي‌شود و به دليل شكل جهاني كه در آن زيست مي‌كنيم اين وضعيت مداوم است و هابز از آن به نام «وضعيت طبيعي» ياد مي‌كند. 
هابز يكي از مطرح‌ترين فيلسوفان كلاسيكي است كه درباره «وضعيت طبيعي» صحبت مي‌كند. خلاف لاك او نسبت به وضعيت طبيعي، وضعيتي كه جامعه انساني بدون مداخله باشد، خوش‌بين نيست و سيطره خشونت به ميانجي قدرت را هسته اصلي وضعيت طبيعي مي‌داند. نظر هابز به ‌خصوص در تبيين روابط بين‌الملل تا بعد از جنگ جهاني دوم نظر مسلط بود. پس ‌از آن و شكل‌گيري سازمان ملل رفته‌رفته مي‌رفت كه سيطره تبيين هابزي از جهان كم‌رنگ‌تر شود. فروپاشي شوروي نظريه‌هاي رئاليستي را كه برخاسته از انديشه هابز بودند از سلطه انداخت و بديل‌هاي ديگري براي تبيين روابط بين‌الملل به وجود آمد. 
امريكا در نظم جديد قدرت بلامنازع بود و به همراه هم‌پيمانانش جهان نوين تك‌قطبي‌اي معماري كردند. در همه اين سال‌ها بحراني در ابعاد جهاني وجود نداشت مگر بحراني مانند 11 سپتامبر و لشكركشي‌هاي بعد از آن كه خلاف دوران گذشته، ميدان جنگ از كشورهاي پيشرفته يا همان غرب به جهان سوم آورده مي‌شد. 
اتفاقات پسا فروپاشي شوروي و نبود بحراني جهاني اين فرصت را به بديل‌هاي انديشه هابز داد تا هم در نظر و هم در ميدان عمل سلطه پيدا كنند. كشورهايي مانند امريكا، استراليا و كانادا كه با حذف و قتل‌عام بوميان تشكيل شده بودند، سعي مي‌كردند از تاريخ خود تبري جويند و به عنوان مدافعان حقوق بشر و آزادي نوعي جديد از استيلا را عملياتي كنند و البته پشتوانه نظري ليبراليستي هم داشته باشند. 
 ابر بحران كرونا بزنگاه بود، همان آزمايشگاهي كه پيش‌تر گفته شد. اين بزنگاه نشان داد كماكان آن فيلسوفي كه وضعيت اكنون ما را تبيين مي‌كند، هابز است. كانادا چند برابر مردمانش واكسن تهيه كرده و از سهميه كواكس هم طلب مي‌كند، چند ايالت امريكا اعلام كردند، واكسن‌هاي‌شان را ناچارند از بين ببرند چراكه كسي نيامده براي تزريق و فاسد شده. هنگ‌كنگ هم اخيرا گفت اگر همين روند پيش رود دو ميليون دز واكسنش فاسد خواهد شد. 
سازمان بهداشت جهاني هم عاجز است و فقط به دادن آمار وحشتناك تفاوت تعداد واكسن زدن كشورهاي فقير و كشورهاي ثروتمند اكتفا مي‌كند. دقيقا همان چيزي كه هابز پيش‌بيني مي‌كرد. هيچ فضيلتي و هيچ خوش‌ذاتي‌اي تاثيرگذار نيست، كشورهاي قدرتمند به حرف متخصصان گوش نمي‌كنند كه واكسيناسيون نوجوان‌ها را به تعويق بيندازد و سهم آنان را براي تزريق سالمندان به كشورهاي فقير بدهد. بيل گيتس، اسطوره كارآفريني نظم سرمايه‌داري كه سال‌هاست ژست كارهاي انسان‌دوستانه مي‌گيرد، قاطعانه و صراحتا از ندادن دستور ساخت واكسن به كشورهاي فقير دفاع مي‌كند و اولويتش چرخيدن چرخ‌هاي سرمايه است نه هزاران انساني كه روزانه كشته مي‌شوند. 
در داخل كشورمان اوضاع بيشتر هابزي است. دزديدن واكسن‌هاي كارگران پاكبان شهرداري توسط مديران در شهرهاي مختلف از يك ‌سو و دولتمرداني كه حداقل براي حفظ ظاهر همديگر در جلوي دوربين ماسك نمي‌زنند از سوي ديگر. بدتر از همه تلاش بخش دولتي و بخش مثلا خصوصي براي واردات واكسن براي طبقه‌اي است كه توان پرداخت هزينه هنگفتش را داشته باشد. اقدامي كه ديگر براي نوليبرال‌ترين كشورها هم خط قرمز است. در واقع طبق پيش‌بيني هابز در بزنگاه پاندمي كرونا آنان كه قوي‌ترند، مي‌مانند و آنان كه ضعيف‌ترند مگر شانس يارشان باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون