ادامه از صفحه اول
جاي خالي علي مرادخاني
در چنين وضعيتي، طبعا مديري مانند زندهياد مرحوم علي مرادخاني نقش و جايگاه ويژهاي پيدا ميكنند؛ نقشي كه ميتوان گفت در مديرانِ كمتر حوزهاي از فرهنگ و هنر
ميبينيم. همانطوركه ميدانيم زندهياد پس از پايان تحصيلاتشان در دانشگاه تهران، فعاليت حرفهاي خود را در پستهاي مديريتي پي گرفتند. از سِمتهايي كه ايشان در آن مشغول به كار بودند، ميتوان به مديريت توليد فيلم و عكس و همچنين مديريت همكاريهاي سمعي و بصري، مديريت مركز آموزش فيلمسازي و مدير مركز موسيقي در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي اشاره كرد. ايشان همچنين مشاور وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و نيز معاون هنري وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و مدير موزه موسيقي بودند. از ديگر كارهايي كه ايشان انجام دادند، تاسيس خانه موسيقي ايران بود كه در اين كار از مشاركت و همكاري هنرمندان موسيقي بهره بردند.
زندهياد علي مرادخاني كاملا نسبت به مديريت در حوزه موسيقي و بهطور كلي فرهنگ وقوف داشتند و طبعا اينكه خودشان اهل هنر و موسيقي بودند، در اين ميان بيتاثير نبود. جايگاه و شأن هنر را ميشناختند و در دوره ايشان شاهد بوديم كه در جهت اشاعه موسيقي ارزشمند و تقدير از موزيسينهاي باارزش كشور تلاشهاي زيادي كردند و برنامهريزيها و طرحهاي
خوبي داشتند. نكته ديگري كه وجود دارد و بايد به آن اشاره كرد، انتقاداتي است كه به شيوه مديريتي ايشان ميشود. نبايد از نظر دور داشت كه انتقاد به هر مديريتي ميتواند وارد باشد و هيچ مديري بري از اشتباه نيست. به عبارتي، هر مديري برايندي از وجوه مختلف است. مثلا يك وجه از مديريت آقاي مرادخاني كه مورد انتقاد بعضي از منتقدان ايشان است، اين است كه ميگويند ايشان به دنبال تجاريسازي موسيقي بودند؛ بله، اين ويژگي و اين باور و تلقي در ايشان بود اما به هر حال از خود موسيقي هم غافل نبودند. يعني اينطور نبود كه صرفا به جنبه تجاري قضيه بپردازند. در مجموع بايد گفت كه دوره مديريتي ايشان براي فرهنگ و هنر كشور مفيد بود و جاي ايشان در اين قلمرو خالي است.
درگذشت مرحوم علي مرادخاني را به جامعه فرهنگ و هنر كشور تسليت عرض ميكنم و اميدوارم روحشان شاد و در آرامش باشد.
او به واقعمديري فرهنگي بود
او را هم از حيث پيشينه شغلي و هم حُسن خلق و توجه به هنرمندان بايد در شمار «السابقون» وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دانست و به خاطر سپرد. مديري كه هرگز اصول هنر و اعتبار هنرمندان را در گريزگاههاي پيشرو هزينه نكرد و همواره با مسووليتپذيري، در راه آرامش و آسايش هنرمندان گام برداشت. درك او از ايران فرهنگي و نقش هنر در ارتقاي جايگاه جهاني ايران، از شاخصههاي ايشان بود. علاوه بر اين حضور مستقيم در رويدادها و آمايش واقعي وضعيت هنر شهرستانها از ديگر جلوههايي است كه او را در چشم هنرمندان دور و نزديك عزيزتر ميداشت. ايفاي مسووليت در حوزه موسيقي در دو دهه ابتداي انقلاب با توجه به كثرت نظرات و حساسيتها در اين حوزه، كاري دشوار بود كه علي مرادخاني با همه حساسيتها و محدوديتها، از پس آن برآمد. يكي ديگر از ويژگيهاي او اين بود كه با تغييرات اجتماعي و فرهنگي صورت گرفته در جامعه - به ويژه جامعه هنري - همراه بود و سعي در تعامل فيمابين هنرمندان و نهادهاي اداري و سياسي كشور داشت. مرادخاني قائل به عنصر گفتوگو براي رفع شبهه و ابهام با كساني بود كه انتقادهايي را به وضع تئاتر و موسيقي داشتند؛ او به واقع مديري فرهنگي بود كه با ابزار گفتوگو و توضيح راهگشايي ميكرد و نه شيوههاي سلبي و بازدارنده.
تلاش ارزنده او در احياي اركسترهاي موسيقي، تاسيس موزه موسيقي و حمايت در خريد ملك براي موزه تياتر و پيگيري براي درج روز ملي هنرهاي نمايشي در تقويم نشاندهنده باور او به نهادسازي فرهنگي بود؛ مرادخاني نشان داد كه هنر نيازمند بنياد و نهاد براي استمرار تجارب بين نسلي هنرمندان و نقطه وصل آنهاست.
ارتقاي هنر ديني و طراحي رويدادهاي آبرومند آييني، منبعث از خاستگاه خانوادگي و آگاهي ديني مرحوم مرادخاني بود كه خود از قاريان قرآن و مرثيهسرايان خدوم عاشورا به شمار ميآمد. حسن خلق او يكي از بارزترين صفات او در مواجهه با افراد بود و پيوسته با الهام از آيه مباركه «والف بين قلوبهم» اسباب همدلي و مصاحبت هنرمندان و مديران فرهنگي را فراهم ميكرد و به گشايشگري در امور اداري و احوالات هنرمندان به ويژه هنرمندان پيشكسوت اهتمام ميورزيد. در اين سالها آيين افطار فرهنگي او در موزه موسيقي مويد اين صاحبدلي و دورانديشي است.
اكنون كه او به ديار باقي و به ديدار حضرت حق شتافته است، به تلخي و تاثر، غيابش را به اميد استمرار منش نيكويش تاب ميآوريم و برايش و براي همه غايبان هنر، آمرزش طلب ميكنيم.