• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4954 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۲۷ خرداد

درباره فيلم «مردي كه پوستش را فروخت»

تاكسيدرمي رنج

شاهين محمدي‌زرغان

«مردي كه پوستش را فروخت» ساخته فيلمساز تونسي كوثر بن هنيه نامزد بهترين فيلم خارجي اسكار، در جشنواره ونيز سال ۲۰۲۰ براي اولين‌بار به نمايش در آمد. فيلم نمونه خوبي براي توضيح آن است كه چگونه خود اثر ضد خودش عمل مي‌كند، جهان خودش را مي‌بلعد و دقيقا هماني مي‌شود كه ادعاي نقدش را دارد. «مردي كه پوستش را فروخت» داستان مرد سوري به نام سام علي را روايت مي‌كند كه براي رسيدن به اروپا حاضر مي‌شود تا به يك اثر هنري متحرك تبديل شود. او در يك معامله فاوستي با هنرمند بلژيكي پشت خود را به او مي‌فروشد تا با تبديل ‌شدن به كالاي هنري - خالكوبي ويزاي شينگن روي كمر سام - به اروپا برسد. بن هنيه با گرفتن ايده اثر هنري «تيم» از هنرمند بلژيكي به نام ويم دلووي، سعي مي‌كند آن را به بستري براي نمايش رنج و فجايع انساني اين روزها تبديل كند، اما در اين راه نه‌تنها از نقد هنر معاصر عاجز است، بلكه حتي نمي‌تواند به مسائلي چون جنگ، مهاجران و حتي نگاه به انسان به عنوان كالا نزديك شود. همان‌طور كه در تيتراژ پاياني آمده است ايده اصلي فيلم از اثر «تيم» گرفته شده است كه در آن مردي به نام تيم استاينر در سال ۲۰۰۶ پشت خود را دراختيار ويم دلووي قرار مي‌دهد. دلووي پشت استاينر را با محوريت تصوير مريم مقدس خالكوبي كرد و در سال ۲۰۰۸ به قيمت صد و پنجاه هزار يورو به مجموعه‌داري آلماني فروخت. پوست استاينر پس از مرگ قاب گرفته مي‌شود و احتمالا قرار است روي ديوار آويزان شود. تيم استاينر به قابي تبديل شده كه ارزشش به خالكوبي پشتش محدود است. بن هنيه با تاثير از اين رويداد در هنر معاصر يك بيانيه شعاري كه به ‌زحمت به فجايع سوريه برمي‌گردد را تحويل ما داده است. او شيفته ايده خودش شده است و در اين راه با وراجي تيتروار از سوريه و پناهجويان سعي كرده است آن را به مسائل سياسي، اجتماعي و اخلاقي معاصر گره بزند اما نتيجه يك اثر تزييني پرتكرار و پرگو از كار درآمده است. اثري كه به سوريه و فجايعي كه مردمانش از آن رنج مي‌برند ربط ندارد و فقط دستاويزي براي ديده‌ شدن هستند. به تعبيري بن هنيه سوريه را در پس‌زمينه فيلمش خالكوبي كرده است. منتقدان بسياري «مردي كه پوستش را فروخت» را با فيلم «مربع» روبن اوستلوند مقايسه كرده‌اند. اين دو علاوه بر موقعيت‌هاي آشنا، در افتادن در دام خود اثر نيز مشترك هستند اما بن هنيه به پيش‌بيني‌شده‌ترين صورت ممكن فيلم را پيش مي‌برد و لحظه‌ها را هدر مي‌دهد و از هرگونه پيچيدگي مربع تهي است. مراسم مهماني مربع به مراسم حراج در اين فيلم تبديل مي‌شود كه سام هندزفري خود را مانند ضامن بمب در دست مي‌گيرد تا افراد حاضر از ترس حمله انتحاري پا به فرار بگذارند. موقعيتي كه حتي تلاش نمي‌كند براي مخاطب ژست پيچيدگي بگيرد و او را مجاب كند تا دست به تفاسير اخلاقي سياسي بزند. پيش از هرگونه تولد تفسير، فيلم خودش سينه‌اش را صاف مي‌كند و بلندبلند بيانيه‌اش را مي‌خواند. فيلم بيشتر تمايل دارد تا با سرعت شگفت‌انگيز ايده‌هاي خيره‌كننده، ميزانسن و رويكرد سبكي خود را حفظ كند تا اينكه پيچيدگي‌هاي فوق‌العاده آن را بررسي كند. مفاهيم پشت‌سرهم و با سرعت زيادي رديف مي‌شوند تا فيلم چيزي را از دست ندهد و در اين ميان تك‌لحظه‌هايي كه مي‌توانستند فيلم را نجات دهند ناديده گرفته شده‌اند. جنگ، مهاجران، سوريه، نگاه ديگري و شايد مهم‌تر از همه عشق عبير و سام در خود روايت و ايده‌هاي فرمي از فرط تكرار و استفاده نابجا همگي نابود مي‌شوند. فيلمساز به جاي اينكه پوست را بشكافد تا به قلب برسد، از فرط ذوق‌زدگي به همان پوست تزييني اكتفا مي‌كند و باقي اعضا را دور مي‌ريزد تا با اشاره هرچند كوتاه فجايع معاصر جهانش را تاكسيدرمي كند. فيلم چيزي نيست جز همان پوست پرورش‌يافته نازك خالكوبي شده با امضاي بن هنيه!

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون