• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4954 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۲۷ خرداد

فرانك دي بوئر در سوداي فتح قاره با لاله‌هاي وحشي

به ملاقات بوسه و باروت برو فرانسيكوس!

اميد مافي

 

او نه رينوس ميشل افسانه‌اي است، نه گاس هيدينگ رمانتيك، نه لوييس فان خال خشك و علم‌گرا و نه حتي كومانِ سوررئاليست كه با تصاوير انتزاعي‌اش از لاله‌هاي وحشي در قامت فرمانده‌اي متفاوت ظاهر مي‌شد. او فرانك دي بوئر است. سكانداري از نسل مربيان بي‌بديل هلند كه حالا با نارنجي‌ها به فتح اروپا و بوسه‌باران يك جام زرين مي‌انديشد.
بيست و پنج سال پس از آنكه ستاره‌هاي سرزمين آسياب بادي با رهبري رينوس ميشل و با مثلث ويرانگر گوليت، ريكارد و فان باستن موفق شدند رينات داسايف كبير و يارانش را به بدترين شكل تنبيه كنند و جشن قهرماني در يشمي‌ترين قاره را بگيرند، حالا فرانسيكوس با جوان‌هايي كه از مكتب آژاكس و مكاتب ديگر خود را به تيم ملي رسانده‌اند به بازگشتي شكوهمند فكر مي‌كند تا شايد بتواند دوباره طنين قهقهه‌هايش را در كرايف آرنا طنين‌انداز كند و با ويرجيل فن دايك، فرانكي دي‌يونگ، ناتان آكه، ماتياس ده ليخت، ممفيس ده پاي، لوك دي يونگ و ديگر ستاره‌هايش از پلكان مهتاب بالا رود.
سه گل چشم‌نوازي كه مردان سرزمين ون‌گوگ و پت موندريان در شب خنك و پرستاره آمستردام در آشيانه اوكرايني‌هاي جان سخت كاشتند، سبب شد تا دي بوئر ردپاي رستگاري را در باران مداوم سرزمينش نشان سينه چاك‌ها دهد و پس از يك نبرد مردافكن حرف‌هايي با بوي اميدواري تحويل خبرنگاران دهد. فرانسيكوس البته مي‌داند اينجا با اينتر، كريستال پالاس و آتلانتا يونايتد زمين تا آسمان تفاوت دارد و كسي در ورزشخانه‌هاي تب‌آلود براي عقاب‌هاي بي‌پرواز هورا نخواهد كشيد.
پس فرزند خلف هورن در ۵۱ سالگي گريزي ندارد جز آنكه با فوتبال شناور مختص لاله‌هاي نارنجي در قلب تابستان به فاتح جنگ‌هاي بي‌پايان بدل گردد و در بهار چشمانِ زادگاهش اردو بزند. بازي براي هلند تازه شروع شده و آقاي سرمربي كه روزگاري با رداي آژاكس، بارسا و گالا دنيا را روي سر خود مي‌گرفت و عرق جبينش چكه چكه بر زمين مي‌ريخت و نهر مي‌شد، اينك در ميانسالي نه در قامت مدافع كه در قامت مهاجمي زهردار بايد حريفان را به سكندري خوردن وادارد و تاريكي را در ميانه چمنزار سرنگون كند.
پس از بدرقه كردن مردان يخي با سه شاخه گل به سوي كي‌يف حالا نوبت به توپچي‌هاي سرزمين موسيقي است كه حسرت شتك زدن بر ساحل قلب‌هاي‌شان بماند و در مسلخ لاله‌هاي نارنجي با دهاني پر از هيمه بسوزند. اتريش تا بن دندان مسلحي كه با يوليان تلينگر و ديگر شاه‌ماهي‌هايش در برابر ارتش هلند به حتم از پيش مغلوب شده نخواهد بود و پس از نبرد آخر هفته ثابت خواهد كرد كه ماهي‌ها به سادگي در خاك نمي‌ميرند.
با اين وجود همه‌ چيز آماده است تا برادر دوقلوي رونالد دي بوئر از لابه‌لاي لاله‌ها به ملاقات بوسه و باروت رود و آرزوهاي كهنه مردماني كه فوتبال را جزيي از معيشت خود مي‌دانند را محقق كنند.
دنيا را چه ديديد. شايد كرايف آرنا به جايي براي جاودانگي مردي با تكلف و با ملاحت بدل گردد و دنيا به كام پسران آن سوي خواب‌ها و روياها شود. همو كه خنجر عشق قلبش را شخم زده و پيش از هر مبارزه در رختكن، سربازانش را به ايستاده مردن در كارزار ترغيب مي‌كند، خوب مي‌داند كاشانه و كهكشان بدون آغوشش ژوكوند بي‌لبخندي است در قلب اروپا يا حتي شايد حتي اسخلده شوربختي در رگان سرزمين مادري‌اش. پس با روحي سركش در شب‌هاي روشن اروپا مي‌جنگد و تمام ديوارهاي پوسيده را فرو مي‌ريزد و منتظر هيچ آيتي نمي‌ماند. قاصد روزان ابري، داروگ! كي مي‌رسد باران؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون