• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4982 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۲۹ تير

هفته تنهايي

سيد حسن اسلامي‌اردكاني

در بيست سال اخير سابقه نداشت كه به مدت يك هفته كامل در خانه باشم و پاي بيرون نگذارم و تحرك فيزيكي قابل توجهي هم نداشته باشم. رفتن به كتابخانه، بخش اداري دانشگاه، پياده‌روي، كوهپيمايي و كوهنوردي بخشي از برنامه روزانه و مانند رژيم غذايي من بود. اما از سر اجبار و به فرمان قاطع چشم‌پزشك به سكون تن دادم و تن را رها كردم تا استراحت كند، اما در واقع فقط رنج كشيد. بدني كه آموخته بود در حركت و پويايي سرخوش شود و استراحت كند، در سكون درهم فشرده شده بود. گرماي هوا هم مزيد بر علت شده بود. 
در اين مدت هم عادات فكري و رفتاري خودم را دنبال مي‌كردم و مي‌خواندم و گاه مي‌نوشتم؛ گرچه درد چشم اجازه پيشروي نمي‌داد. شب‌ها آزادانه فيلم مي‌ديدم. اما لذتي كه از خواندن مي‌بردم، ديگر از ديدن فيلم‌ها نمي‌بردم. ناگهان به فكر ايده تنهايي و ابعاد آن افتادم. نسخه مجازي كتاب فلسفه تنهايي لارس اسوِندسِن (2017) استاد فلسفه دانشگاه برگِن نروژ را به دست آوردم و خواندم. بعد هم در پي ترجمه آقاي خشايار ديهيمي برآمدم كه سر از ترجمه خانم شادي نيك‌رفعت (نشر گمان، تهران، 1398، چاپ پنجم) درآوردم و آن را مرور كردم.
نويسنده نروژي كتاب فيلسوفانه يكي از آشكارترين ابعاد زندگي انساني را به بحث مي‌گذارد. همه ما كمابيش تنهايي را از كودكي تجربه مي‌كنيم. گاه از آن استقبال مي‌كنيم و گاه از آن مي‌هراسيم. اما هرگز واقعيت گسترده آن را نمي‌توانيم، ناديده بگيريم. از سويي ما به ميزاني انسان هستيم كه بتوانيم با ديگران در پيوند باشيم و از طرفي زماني مي‌باليم و رشد مي‌كنيم كه بتوانيم ميان خود و ديگران مرزي بكشيم و خودخواسته در خلوت خويش زندگي كنيم، بي‌آنكه احساس آزردگي يا طردشدگي و درماندگي كنيم. تاب آوردن تنهايي و كنار آمدن خلاقانه با آن نشان بلوغ عاطفي و فكري انسان است. از سويي معمولا بيشترين شادي را در ميان جمعيت از سر مي‌گذرانيم و از سوي ديگر بيشترين غفلت را در همين جمع تجربه مي‌كنيم.
نويسنده در هشت فصل به ياري آثار ادبي، روانشناختي و گاه فلسفي مي‌كوشد جنبه‌هاي گوناگون تنهايي (loneliness) را نشان بدهد و تفاوت آن را با خلوت‌گزيني (solitude) باز گويد و نسبت بين تنهايي و مسووليت‌مان را بيان كند. غالبا از تنهايي گريزان هستيم و حتي كساني كه آن را مي‌ستايند و در عظمت آن مي‌سرايند: «دلا خو كن به تنهايي كه از تن‌ها بلا خيزد»، باز مي‌خواهند اين تجربه كاملا شخصي را دراختيار ديگران بگذارند. انگار نمي‌توانند حضور ديگران را ناديده بگيرند. در هر فصل، يكي از ابعاد تنهايي كاويده مي‌شود. فصل هفتم درباره خلوت‌گزيني است (Solitude). درحالي كه تنهايي معمولا به ما تحميل مي‌شود، ما خودمان خلوت خويش را انتخاب مي‌كنيم. تنهايي سويه منفي دارد، حال آنكه خلوت‌گزيني اقدامي آگاهانه است و جنبه ايجابي دارد. ما در خلوت خود را بهتر مي‌شناسيم و رشد مي‌دهيم. البته لازم است كه اين خلوت آگاهانه و در متني از ارتباط و اجتماع معين باشد. حتي هنري ديويد ثورو نيز كه در والدن دو سال تمام به تنهايي ‌زيست، در واقع، روزانه مراجعاني داشت و حتي مادرش برايش غذاي خانگي مي‌آورد و با او گفت‌وگو مي‌كرد. 
با اين حال، زندگي متفكرانه و نوشتن نيازمند نوعي خلوت و فاصله گرفتن است. فقط در خلوت است كه شخص مي‌تواند خود را بيابد. از نظر كساني چون ارسطو و مونتني بهترين زندگي، زندگي متفكرانه در خلوت است. 
آخرين فصل كتاب درباره تنهايي و مسووليت است. بايد مسووليت تنهايي خودمان و شيوه مواجهه با آن را بياموزيم. تنهايي از بيرون به ما تحميل مي‌شود، اما مديريت حس و حال‌مان به خودمان وابسته است. تنهايي ما متعلق به ماست و تا زماني كه آن را بروز ندهيم، كسي متوجه آن نمي‌شود. ما تنها خواهيم مرد و اين يك واقعيت است. پس بايد تنهايي را تاب بياوريم و آن را به خلوتي خودخواسته تبديل كنيم. بايد مسووليت تنهايي خود را به عهده بگيريم، چون اين تنهايي، تنهايي خودِ خودِ ماست و جز ما كسي آن را به دوش نخواهد كشيد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون