• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4990 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۱۱ مرداد

برآورده شدن رويايي كه وجود نداشت

شب فراموش‌ناشدني سرخ‌ها

ابوالفضل نجيب

 

از ميان خيل هواداراني كه هفته پاياني ليگ پانزدهم با وجود واگذاري قهرماني با تفاضل گل به استقلال اهواز به نشانه قدرداني و احترام به برانكو و شاگردان او دقايق زيادي ايستاده تيم را تشويق كردند، كسب پنج قهرماني متوالي در ليگ حتي در روياي يك نفر از آنها هم نمي‌گنجيد. 
آن نايب‌قهرماني با حضور صد هزار هواداري كه به انگيزه جشن قهرماني به استاديوم آمده بودند، تلخ و توام با اشك بسياري همراه شد. اما واكنش هواداران به تيمي كه توانسته بود خود را از انتهاي جدول و تا هفته‌ها بر صدر جدول تحميل كند، ستودني و غيرمنتظره بود. شايد بتوان از آن قدرداني در تاريخ رقابت‌هاي فوتبال در ايران و از سوي متعصب‌ترين هواداران به يك اتفاق خوشايند و قدرشناسانه تعبير كرد؛ اتفاقي كه شايد به مهم‌ترين عامل و دليل موفقيت‌هاي پرسپوليس طي پنج سال اخير در عرصه داخل و آسيا تبديل شد.  آن روياي مورد اشاره جمعه 8 مرداد 1400 نه تنها محقق شد كه كلكسيون افتخارات پرسپوليس طي اين بازه زماني را با كسب ده جام به طلايي‌ترين دوران حيات باشگاه و هواداران تبديل كرد. با اين تفاوت كه از آن صد هزار هوادار در نايب‌قهرماني ليگ پانزدهم در جشن بزرگ جمعه‌شب هيچ‌كدام داخل استاديوم سهمي نداشتند. سهم آنها در اين اوضاع و احوال بيرون آمدن از خانه‌ها و به اشتراك گذاشتن شادي در سطح خيابان بود.  با اين توضيح كه پيش از اين پرسپوليس طي سال‌هاي 1365 تا 1369 موفق به كسب پنج عنوان قهرماني در جام باشگاه‌هاي تهران شده بود. از آن تيم نايب‌قهرمان تنها سه بازيكن در تركيب پنجمين قهرماني پرسپوليس حضور داشتند. احمد نورالهي، اميد عاليشاه و كمال كاميابي‌نيا. و صدالبته خيل بازيكناني كه به تناوب آمدند و رفتند و برخي چون وحيد اميري و ترابي برگشتند و شكوفاتر از گذشته شدند. پرسپوليس طي اين سال‌ها بيشترين خروجي‌ها را داشت. رفتن بازيكناني از تركيب اصلي تيم چون مهدي طارمي، رامين رضاييان، صادق محرمي، سروش رفيعي، فرشاد احمدزاده، محسن مسلمان، وحيد اميري، علي عليپور، احمد نورالهي و اميد عاليشاه (به دليل اجبار خدمت وظيفه)، حسين ماهيني، محمد انصاري، شجاع خليل‌زاده، شايان مصلح، بشار رسن، گادوين منشا، محمد نادري، مهدي ترابي كه جملگي جزو ستون‌هاي اصلي تيم بودند. به اين تغييرات اضافه كنيد متواري كردن برانكو و كالدرون و سپردن تيم در نيم‌فصل به گل محمدي جوياي نام.  با اين حال پرسپوليس به‌رغم تغييرات عمده در تركيب اصلي همچنان به يكه‌تازي در ليگ ادامه داد. فراموش نكنيم پرسپوليس برانكو تقريبا با كمتر از نيمي از تركيب اصلي خود دو بار به فينال آسيا صعود كرد. چهار سوپر جام و يك جام حذفي را تصاحب كرد. آنچه براي پرسپوليس در جمعه شب 8 مرداد رقم خورد در واقع قطعه‌اي از پازل گلات قهرماني بود. انگيزه‌اي كه طي هفته‌هاي پاياني ليگ فشار مضاعفي بر گل محمدي و بازيكنان پرسپوليس وارد كرد. شايد مهم‌ترين پرسش يافتن رمز و رازهاي اين موفقيت كم‌نظير در فوتبال ايران باشد. آن هم در بدترين شرايط مديريتي و مالي و درگيري با پرونده‌هايي كه يك بار به بسته شدن پنجره نقل‌و‌انتقالات منجر شد. آن هم در شرايطي كه با پايان قرارداد برخي بازيكنان حداقل نيمي از بهترين‌هاي پرسپوليس با روياي لژيونر شدن پرسپوليس را به مقصد تيم‌هاي اروپايي و آسيايي ترك كردند.  آنچه باز اين پرسش را تامل‌انگيز مي‌كند، آمدن بازيكنان متوسط از تيم‌هاي ديگر و به طرفه‌العيني جايگزين و تبديل شدن به همان سطح كيفي بازيكنان خروجي بود. چيزي كه در اين مدت بيشتر به چشم آمد نه ورود و خروج بازيكنان كه فلسفه وجودي تيمي بود كه به جز يك استثنا هر كه از آن رفت تقريبا به همان سطح پيش از آمدن به پرسپوليس تنزل كرد و هر كه آمد به بالاترين سطح كيفي فوتبال خود رسيد. درست بر خلاف رويه معمول حاكم بر فوتبال ايران كه اغلب بالا و پايين رفتن تيم‌ها قائم به آمد و رفت بازيكنان است. نكته جالب‌تر اينكه حتي با رفتن برانكو و آمدن كالدرون براي يك نيم فصل و آمدن گل محمدي جوان چيزي كه تغيير نكرد اشتهاي سيري‌ناپذير براي كسب قهرماني‌هاي متوالي بود. شايد يكي از دلايل اين موفقيت‌ها و جدا از فلسفه‌اي كه برانكو در پرسپوليس ايجاد كرد، پوست‌اندازي متناوب تيم و آمدن بازيكناني بود كه بازي در پرسپوليس را بهترين موقعيت براي تجربه قهرماني و هم سكوي پرتاب خود دانستند. 
پرسپوليس طي اين سال‌ها به تيمي تبديل شد كه از بازيكنان متوسط و بعضا معمولي ستاره ساخت. شايد آنچه برانكو در پرسپوليس رقم زد به نوعي بتوان با حضور آلن راجرز در اوايل دهه پنجاه مقايسه كرد. مربي نه چندان نام‌آشنايي كه بيش از هر چيز روحيه جسارت و ميل فزوني‌ناپذير پيروزي و به‌علاوه فلسفه فوتبال انگليسي را در پرسپوليس آن زمان نهادينه كرد. آنچه اما پرسپوليس برانكو را از پرسپوليس راجرز متفاوت مي‌كرد، التزام بي‌چون و چراي برانكو به پرنسيب و مديريت داخل زمين بود. فراموش نكنيم برانكو در حساس‌ترين شرايط و با همه دست تنگي، بهترين‌هاي خود را به بهاي حفظ پرنسيب ابتدا روي نيمكت و بعد به خروجي پرسپوليس هدايت كرد. اينها اما به معني ناديده گرفتن توانمندي‌هاي يحيي نيست. يحيي در واقع ميراثي را تحويل گرفت كه بدون شك تاثير مهم و تعيين‌كننده‌اي در موفقيت‌هاي او داشت. در نظر داشته باشيم يحيي قبلا هم سكان پرسپوليس را به دست گرفته بود. اين‌بار اما در شرايطي به پرسپوليس بازگشت كه بيشترين فشار و مسووليت تيمي روي دوش او بود كه نه تنها موفق به هت‌تريك قهرماني كه با صدرنشيني نيم‌فصل در روياي پوكر قهرماني بود. ارزش كار يحيي درست در چنين بزنگاهي قابل بررسي است. اينكه يحيي توانست صدرنشين نيم‌فصل را در نهايت به قهرماني برساند. شايد به زعم برخي به سرانجام رساندن اين بيشتر مسير رفته‌اي تلقي مي‌شد كه بخش مهم آن را كالدرون رفته بود. اما ادامه قهرماني براي پنجمين سال و در حساس‌ترين شرايط ممكن كه به تاكيد، بسياري را به اجماع نانوشته براي به زير كشيدن پرسپوليس كشانده بود، ارزش كار و توانمندي‌هاي توامان علمي و روحي و رواني يحيي را بيشتر به رخ كشيد. از اين رو يحيي بي‌ترديد يكي از دستاوردهاي ارزشمند در عرصه مربيگري اين سال‌ها به شمار مي‌رود. براي آنچه رقم خورد بي‌شك نبايد از نقش و تاثير حميد مطهري و همان اندازه كريم باقري به سادگي گذشت. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون