• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5001 -
  • ۱۴۰۰ يکشنبه ۲۴ مرداد

ادامه از صفحه اول

معياري براي داوري درباره مسوولان

به نظر بنده طراح اين پرسش يكي از مهم‌ترين چالش‌هاي سياست در ايران و جوامع مشابه است. چون بيشتر جوامع كنوني در وضعيتي نيستند كه حكومت‌هاي آنان كاملا شفاف باشد. خيلي از امور به علل گوناگوني در پرده و پنهان مي‌ماند. فساد و رفيق‌بازي و ديگر انگيزه‌هاي شخصي در تصميمات وجود دارد، بي‌توجهي به راي و نظر كارشناسان به وفور ديده مي‌شود، شكاف قدرت و مسووليت وجود دارد، رفتارهاي غيرقانوني هم هست، همه اينها موجب مي‌شود كه مديران در نحوه برخوردشان با اين امور به چند گروه تقسيم شوند. گروه اول كساني هستند كه با همه اين تخلفات و عدم شفافيت‌ها مخالف هستند و به سرعت جلوي آنها مي‌ايستند و در اولين گام اعتراض كرده و از كار نيز اخراج مي‌شوند يا تغييرشان مي‌دهند. گروه دوم كساني هستند كه خودشان كار خلافي مرتكب نمي‌شوند و به كارهاي خلاف نيز كمك نمي‌كنند ولي در برابر اقدامات خلاف نيز نمي‌ايستند. گروه سوم، نه تنها مخالف اقدامات خلاف هستند، بلكه با آنان همراهي نمي‌كنند و تا حد ممكن نيز به اصلاح امور كمك مي‌كنند. و بالاخره گروه چهارم كه جزيي از ساختار مي‌شوند و با آنان همراهي هم مي‌كنند. داوري درباره گروه دوم و چهارم روشن است. گروه چهارم را بايد به صورت مطلق محكوم كرد و گروه دوم نيز به‌ طور نسبي قابل محكوم شدن هستند. ولي ميان گروه اول و سوم كدام را بايد ترجيح داد؟ به ظاهر گروه اول قاطعانه در برابر تخلف مي‌ايستد و مقابله مي‌كند، ولي در عوض به سرعت حذف مي‌شود و كساني جايگزين آنها مي‌شوند كه به لحاظ رفتاري بيشتر به گروه چهارم يا دوم نزديك هستند. در حقيقت او وارد كاري شده كه پيشاپيش بايد مي‌دانست كه بقايش با شيوه رفتاري گروه اول قابل دوام نيست. چنين افرادي به سرعت به حاشيه رانده مي‌شوند. شايد در عرصه عمومي و روشنفكري كارآيي خوبي داشته باشند ولي در عرصه اجرا معلوم نيست كه كارآمد باشند. بنابراين در چنين ساختارهايي موثرترين افراد كساني هستند كه رفتار گروه سوم را پيشه مي‌كنند. درست است كه برخي جاها سكوت مي‌كنند ولي خدماتي هم دارند كه اگر نباشند از اين خدمات خبري نيست. به‌علاوه در گفتار و كردار هم با سياست‌هاي نادرست همراهي نمي‌كنند. ولي يك نكته مهم است؛ تا كجا بايد اين سياست را ادامه داد؟ در واقع گروه سوم در يك طيف قرار دارند كه يك سر آن افراد گروه اول است و يك سر ديگر آن افراد گروه چهارم هستند. تا كجا مي‌توان اين راه را ادامه داد؟ در تاريخ ايران از هر چهار گروه داشته‌ايم، شايد گروه اول قهرمان‌تر از بقيه باشند، ولي خير چنداني از آنان به جامعه نرسيده است. گروه دوم، معمولا كم‌اهميت هستند. گروه سوم كارآمدترين هستند و گروه چهارم نيز خائنين به مردم هستند. پرسش اصلي اين است، نقطه‌اي كه نبايد از آن جلوتر بروند كجاست؟ به نظرم پاسخ كليشه‌اي نمي‌توان داد. اين را بايد به عرف عقلا و جمعي و برداشت عمومي واگذار كرد. فرد بايد هدفش تحقق خير عمومي باشد و بداند مردم متوجه وجود اين رفتار و انگيزه مي‌شوند. ميان افراد فرصت‌طلبي كه براي خوشايند دست به افشاگري مي‌زنند، با كساني كه در فرصت مناسب لب به سخن مي‌گشايند فرق است و مردم متوجه مي‌شوند. در هر حال اين يك چالش مهم در داوري‌هاي روزمره ما است. اگر نگاه‌مان مطلق‌گرا باشد بايد همه را محكوم كنيم، ولي واقعيت اين است كه در ميان همگان مي‌توان فرق خائن و خادم را بازشناخت.


شكاف ميان تدبير و تدبيرگر

تاريخ كاركردي- مديريتي اين آدمك‌ها، توالي همين برش‌هاي ناجور و نابهنگام است: نابهنگامي‌هاي ناشي از تاخيرهاي تاريخي، تعجيل تاريخي، زيست فراتاريخي، بي‌تاريخي، برتاريخي. از اين‌رو، حكم اينان، همواره حكم آن نابهنگام بهار است كه به دي مي‌شكفد، يا در بياني ديگر، حكم‌شان همچون حكمِ كارگاه‌هاي كودني مي‌ماند كه هر وقت مي‌رسند جنازه پهن است و همواره آن نوشدارو كه تجويز مي‌كنند بعد از مرگ سهراب است، به بيان مولانا، اين آدمك‌ها از آن رو كه بي‌خبر از حال درونِ جامعه هستند، قصه رنجور و رنجوري نمي‌خوانند و نشانه‌هاي رنگ روي و نبض و قاروره مردمان نمي‌شناسند، رنجِ «نهفت» آدميان را درك و احساس نمي‌كنند، از دود به بوي هيزم رهنمون نمي‌شوند، معمولا از آفتابي كه دليل آفتاب است، روي مي‌تابانند، به هنگام هنگامه‌هاي تغيير و تحول جامعه و مردمان، يك رگ‌شان هم هوشيار نمي‌گردد و حوادث زمانه در عقل و روح و ديده‌شان گشايشي ايجاد نمي‌كند. لذا هر دارو كه مي‌كنند، آن عمارت نيست و ويران مي‌كنند و براي فرار از جهنم نگاه مردم، ناگزير به پستوهاي تنگ و تاريك زبان و زبان‌آوري و زبان‌بازي يا كنش‌هاي كلامي و غيركلامي نمايشي پناه مي‌برند.  دو-  در اين شرايط، سياستِ راستين اگر يك معنا داشته باشد، آن تلاشي است براي رهايي سياست از حصارهاي تنگ و تاريك نظري و عملي همين بازي‌پيشگان سياسي نابالغ و صغير. به بيان ديگر، سياست (تدبير) امروز ما براي اينكه سياست (تدبير) باشد، نخست بايد از پيكره خود «آدمك‌روبي» كند و زنگار ذهن‌هاي زنگ‌زده را از رخش ممتاز نمايد و رخسار خود را به خال زيباي ابروي «آدم»ها (در معناي موسع آن) بيارايد. آدم‌هاي ايراني، فقط آناني نيستند كه اصحاب قدرت مي‌نامند و مي‌دانند و مي‌خوانند، بلكه هر آن كس است كه در گستره اين كره خاكي دل در گرو حال و آينده اين مرز و بوم كهن دارد. پس، در كنار «آدمك‌روبي» بايد «مرزروبي» يا «فصل/فاصله‌روبي» شود و فاصله‌ها و مرزهاي جغرافيايي، قوميتي، جنسيتي، جناحي، سياسي، مذهبي از ميان برداشته شوند تا هر «آدم» ايراني بتواند جزيي از راه‌حل مشكلات مام وطن خود – كه اين‌روزها سخت ناخوش است - باشد. بي‌ترديد، بهره ‌بردن از «آدم»ها نمي‌تواند امر نمايشي باشد. آدم‌ها از آن‌رو كه آدمند و نه آدمك، بايد در هر مجلس تصميم و تدبير قدر بينند و بر صدر نشينند، نه اينكه پيام نوري (از راه دور) – كه در آخر نمايش آنچه از اين بازي در ياد مي‌ماند همان تماس از راه دور است - به ارائه نظر و طريق فراخوانده شوند. آدم‌ها را جدي بگيريد تا شما را جدي بگيرند. ناخوشي ايران امروز را فهم كنيد و اراده‌اي معطوف به تيمارش داشته باشيد تا آدم‌ها آنچه مي‌دانند از علاج و دوا تقديم‌تان كنند. در و دروازه‌هاي ذهني خود را بگشاييد تا نقد آدم‌ها آزارتان ندهد. آن مو كه از غير پيش چشم داريد، ‌برداريد تا گوهر انديشه آدم‌هاي نقاد (و حتي مخالف) در فهم‌تان همچون يشم تصوير نگردد، چون بر اين طريق و طريقت نگرديد، بيم آن مي‌رود كه انگاره «مشكل تويي، تو از ميان برخيز»، به‌طور فزاينده‌اي، در اعماق روح و روان و احساس و باور آدم‌ها نشت و رسوب كند و نمايش امكان تكرار نيابد.  

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون