• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5006 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۱ شهريور

ژوليا كريستيوا: ناتواني و عدالت

زهرا عباسي

در يادداشت قبل اشاره كردم كه كريستيوا با اضافه كردن عبارت چهارمي (آسيب‌پذيري) به اومانيسم به ارث رسيده از عصر روشنگري در شعار ملي فرانسه (آزادي، برابري، برادري) به اهميت مساله ناتواني اشاره مي‌كند. اما همين تمركز بر آسيب‌پذيري به عنوان راه نجات از شرايط نامساعد فعلي اين افراد در فرانسه، نقطه عطف نقدهاي موجود درباره نظريات وي مي‌شود.
يون گرو، استاد مطالعات كيفي در دانشگاه اسلو، در ادامه نقدش از كريستيوا نگران اين است كه او از ناتواني صرفا به عنوان ابزاري براي شرح و بسط رابطه اجتماعي و آسيب‌پذيري استفاده مي‌كند. به بيان ديگر به عقيده گرو كريستيوا از ناتواني صحبت مي‌كند صرفا چون به دنبال شرح مقوله آسيب‌پذيري است و چون هويت ناتواني از قديم با آسيب‌پذيري گره خورده است، از ناتواني هم در بحث‌هاي خود سخن به ميان مي‌آورد. هرچند، جاش دومن، در مقاله‌اي نظريات كريستيوا در خصوص ناتواني را با بهره از تعاريف احمد و چنتر براي تئوري استبداد عليه ناتوانان سودمند مي‌داند. او بر اين عقيده است كه «درك ناتواني به عنوان ابجكت كمك مي‌كند تا مقاومت‌هاي موجود در تعامل با ديگري‌هاي ناتوان‌شده را بفهميم و هم با راه‌هايي آشنا شويم كه بتوانيم با تعصب عليه ناتواني مقابله كنيم.» (762) از نكات جالبي كه دومن مطرح مي‌كند، اين است كه مقابله با تعصب عليه ناتواني پديده‌اي انساني و مشترك و كاملا درك‌شده است نه مقوله‌اي ويژه در نظريات كريستيوا. او در مقاله خود از عبارت افراد ناتوان‌شده به جاي افراد داراي ناتواني استفاده مي‌كند. با اين دلالت كه اين اصطلاح با خود ابهام سودمندي را به همراه دارد: چراكه ناتواني را حاصل يك فرآيند (به اين معنا كه فرد در اجتماع، ميان هنجارها و در گيرودار ساختارها ناتوان مي‌شود) مي‌داند. اما عبارت افراد داراي ناتواني، تمركز بيشتري روي ناتواني به عنوان مالكيت شخصي و انحصاري فرد ناتوان دارد.
 كريستيوا به آسيب‌پذيري مشترك اعتقاد دارد و دومن شرح كريستيوا از اشتراك آسيب‌پذيري را اين‌گونه تحليل مي‌كند: «افرادي كه به تعامل مي‌پردازند در عين اشتراك‌گذاري، خاصيت منحصربه‌فردي خود را نيز حفظ مي‌كنند.» او با اين تحليل، ايرادي را كه به كريستيوا گرفته مي‌شود، حل مي‌كند: اين تناقض كه آسيب‌پذيري افراد ناتوان شده قابل اشتراك نيست (در نظر گرو اين رويكرد به ناتواني منجر به انزواي شخصي و اجتماعي آنان مي‌شود)، با دعوتش به اين عقيده كه اتفاقا مي‌تواند به اشتراك گذاشته شود برطرف مي‌شود. در واقع آنچه طي فرآيند تعامل ميان سوژه‌ها به اشتراك گذاشته شده قابل اشتراك انفرادي توسط هر يك از سوژه‌ها نيست. به معناي ديگر پديده‌اي كه در فرآيند تعامل رخ مي‌دهد، در انفراد سوژه‌ها رخ نمي‌دهد. به عقيده كريستيوا اشتراك‌گذاري به خاطر زخم نارسيستيك افراد در مواجهه با ديگري‌هاي ناتوان‌شده به تاخير مي‌افتد. 
در نظر دومن، منظور كريستيوا از اومانيسم بر محور آسيب‌پذيري، پذيرش افراد ناتوان‌شده به عنوان سوژه‌هاي منحصربه‌فرد است نه افرادي صاحب نقص‌هايي از كيفيت‌هاي (ايده‌آل‌هاي) به‌خصوص. از دلايلي كه كريستيوا از تعامل به جاي ادغام استفاده مي‌كند اين است كه ادغام از شخص ناتوان‌شده انتظار دارد تا تغيير كند، خودش را شبيه استانداردهاي اقتصادي و اجتماعي جامعه كند تا شايد به لطف مرحمت آن جامعه مورد پذيرش قرار بگيرد. اين روش تغييري در نارسيسيسم افراد ناتوان‌نشده (با تكيه بر گافمن، افراد نرمال) ايجاد نمي‌كند. در صورتي كه تعامل، افراد ناتوان‌شده را تشويق مي‌كند تا معنا خلق كنند و آن را به اشتراك بگذارند. به بيان ديگر از طريق تعامل سوژه‌هاي ناتوان‌نشده با تهديد نارسيستي كه برخورد با ناتواني خلق مي‌كند، مواجه مي‌شوند و بر آن غلبه مي‌كنند. از ديگر منتقدان كريستيوا ماري بونخ، استاديار سينما و هنرهاي رسانه‌اي دانشگاه يورك است. بونخ مقالات متعددي در خصوص ناتواني و افراد ناتوان‌شده منتشر كرده است. او آراي كريستيوا را در چشم‌اندازي وسيع‌تر از حوزه ناتواني مورد بررسي قرار مي‌دهد. تغيير جهشي در نظر او منحصربه‌فرد بودن و تغيير به سوي اخلاقِ انحصار بر پايه اصول تئوريك متفاوت از اصول رايج در مطالعات ناتواني است. او ادامه مي‌دهد: به قدري متفاوت است كه مي‌توان آن را مداخله نقادانه در اومانيسم دانست. اومانيسمي كه ناهمگوني بدنيت و كيفيت‌هاي شناختي و رواني بشر را به رسميت مي‌شناسد. به عقيده بونخ اين نگاه به مقوله ناتواني با ديگر خوانش‌ها و جريان‌هاي موجود در مطالعات ناتواني در تضاد نيست. هرچند دستاورد كريستيوا را در بالقوه بودن آن در رهايي از جامعه نئوليبرال حاكم در دنياي غرب مي‌داند.
با وجوداينكه نظريات كرستيوا با تضادها و تناقض‌هاي متعددي مواجه است، تمركز بر مواجهه فرد به فرد و روان‌درماني، آن را به نظريه‌اي جهان‌شمول بدل مي‌كند. كريستيوا راه‌حل‌هاي مختلفي را براي تغييرات اجتماعي در دامنه وسيع ارايه مي‌دهد؛ از جمله آموزش، حضور افراد ناتوان‌شده در رسانه و از همه مهم‌تر روان‌درماني افراد ناتوان‌نشده. روان‌درماني فردي به تغيير اجتماعي در ابعاد وسيع‌تر كمك مي‌كند، چراكه تغيير اجتماع با تغيير افراد ممكن مي‌شود. به اين ترتيب فرد با روان‌درماني مي‌تواند زخم نارسيستي را كه در مواجهه با ديگري‌هاي ناتوان‌شده تهديدش مي‌كند، حل و فصل كند. او از افراد ناتوان‌نشده دعوت مي‌كند تا آسيب‌پذيري ذاتي خود را بپذيرند. با اين وجود هشدار مي‌دهد كه ناتواني را به آسيب‌پذيري تقليل ندهيم: چون مقوله‌اي پيچيده و چندوجهي است و ابعاد جسمي و رواني گسترده‌اي دارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون