• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5035 -
  • ۱۴۰۰ يکشنبه ۴ مهر

از شكست حماسه نساخت

رضا مختاري اصفهاني

شكست عباس ميرزا از سپاهيان روس همچون زخمي بر جان ايرانيان نشست. وليعهد جوانِ فتحعلي شاه قاجار به سرعت سعي كرد مانع از عميق ترشدن اين زخم شود، اما بخت با او يار نبود. برادرانش كه به جايگاهش نظر داشتند، نه رفيق كه رقيبانش بودند. شكست ايران از روسيه در نگاه فقيهان نيز به معناي تسلط غيرمسلمانان بر ملت مسلمان بود. اخباري كه از بدرفتاري كارگزاران روس با اتباع مسلمان مي‌رسيد، به اين نگراني دامن مي‌زد. عباس ميرزا اما در پي آن بود كه فاجعه عهدنامه گلستان دگربار تكرار نشود. از همين رو بر آن شد به پرسش تاريخي «ما چرا عقب مانديم» پاسخي درخور دهد. مهم‌ترين وجه اين پاسخ، تغيير ذهنيت انسان ايراني به جهان بود. اين تغيير ذهنيت از امور نظامي تا آموزش را دربر مي‌گرفت. عباس ميرزا خواست جهان جديد را بشناسد و به ايرانيان بشناساند. جنگ دوم ايران و روس اما اين فرصت را از او گرفت. وليعهد در نوك انتقاد و حمله قرار داشت. او مجبور به همراهي با اقداماتي بود كه شايد خود چندان خوش نمي‌داشت. فتاواي جهاديه فقها جنبشي بزرگ پديد آورد. سلطنت قاجاري در مقابل اين جنبش تاب مقاومت نداشت. از همين رو عباس ميرزا و قائم‌مقام فراهاني نيز با آن همراه شدند. شايد عباس ميرزا نگران بود اختلاف داخلي بيش از دشمن خارجي به مُلك و ملت آسيب رساند. جنگ دوم و عهدنامه تركمانچاي بيش از جنگ اول و عهدنامه گلستان براي ايرانيان فاجعه‌بار بود. بي‌جهت نيست تركمانچاي در ذهن و جان ايرانيان ماناتر است. آنچه عباس ميرزا از آن ابا داشت، رخ داد. زخم گلستان در تركمانچاي عميق‌تر شد. ايرانيان نه تنها سرزمين كه احساس از دست دادن حيثيت نيز داشتند. شايد اگر پس از شكست گلستان فرصتي داده مي‌شد، تدبير وليعهد جوان به نتيجه مي‌رسيد. با اين همه، پرسش و پاسخ عباس ميرزا درباره عقب‌ماندگي ايرانيان همچون زخم جنگ‌هاي ايران و روس در جامعه ايران مانا شد. هر چند بعضي از افراد و گروه‌ها در مقابل اين پرسش و پاسخ مقاومت كردند. اين مقاومت كه تا نفي و اتهام طرفين به يكديگر پيش رفت، جامعه ايران را دچار يك دوقطبي كرد. اين دوقطبي امور گوناگون را در بر گرفت و در بحران‌ها خود را بيشتر مي‌نماياند. عباس ميرزا آنچه از شكست در جنگ‌ها آموخت اينكه علت عقب‌ماندگي را بايد در خود نيز جست‌وجو كرد. هرچند بعدها افراط در نگاه به تجدد غربي موجب شد نسلي از ايرانيان از بازگشت به خويشتن سخن بگويند. حال آنكه عباس ميرزا درصدد برآمد مهم‌ترين مانع توسعه ايران را كه ذهنيت نسبت به دانش بود، برطرف سازد. تغيير ذهنيت ايرانيان به دانش مي‌توانست نگاهي علمي و زميني به حوادث را ايجاد كند. با چنين هدفي، كارواني از دانش  راهي ديار فرنگ شد. از پي اين سفر، علم در علوم ديني يا طب مبتني بر رمالي و خرافه منحصر نماند. در اين كاروان كه هر چند كم تعداد بود، بعضي براي آموختن دانش‌هايي رفتند كه در ايرانِ آن روزگار علم شمرده نمي‌شدند. مسيري كه عباس ميرزا براي جامعه ايران گشود، پرسنگلاخ مي‌نمود. اين راه اما مسدود نماند. اگر استبداد نهاد سلطنت و همراهي بعضي از نيروهاي متنفذ اجتماع با آن نبود، شايد اين راه بدين سختي پيموده نمي‌شد. شايد تفاوت عباس ميرزا با ديگر قدرتمداران اين بود كه سعي نكرد از شكست حماسه بسازد. او به جاي حماسه‌سازي به علت‌يابي رو آورد. همين نگاه موجب شد با وجود كاستي‌هايي كه در حكومت‌داري داشت، قضاوت نسل‌هاي آينده ايراني درباره‌اش متفاوت شود. او مسير توسعه و كاميابي را در تجدد جست‌وجو مي‌كرد. بي‌جهت نيست كه در دوره پهلوي كه در نفي قاجاريه كوشيده مي‌شد، انجمن آثار ملي در تجليلش كوشيد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون