• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5049 -
  • ۱۴۰۰ يکشنبه ۲۵ مهر

مانيفستي براي جامعه‌شناسي

جان اري| در اين كتاب من قصد دارم مقولاتي را بپرورانم كه هم‌زمان با ورود ما به قرن بيست‌ويكم با جامعه‌شناسي به عنوان يك رشته مرتبط خواهند بود. من درصدد ارايه يك مانيفست براي جامعه‌شناسي هستم كه تحرك‌هاي متنوع مربوط به افراد، ابژه‌ها، تصاوير يا اطلاعات و مواد زايد يا زباله‌ها را توضيح مي‌دهد و نيز به شرح روابط پيچيده متقابل ميان اين تحرك‌هاي مختلف و پيامدهاي اجتماعي آنها مي‌پردازد. از اين رو عنوان فرعي كتاب بررسي تحرك‌ها در قرن بيست‌ويكم و تبعات آن است. من نشان مي‌دهم چگونه چنين تحرك‌هايي موجب تحول در موضوع- محتواي ‌تاريخي جامعه‌شناسي در غرب مي‌شود. اين جامعه‌شناسي بر جامعه‌هاي مجزا و بر ويژگي‌هاي عمومي چنين جوامعي متمركز بوده است. من به بررسي اين مطلب مي‌پردازم كه چگونه توسعه «شبكه‌ها و جريان‌هاي» جهاني مختلف موجب زوال ساختارهاي اجتماعي دروني مي‌شود، اين ساختارها عموما در درون گفتمان جامعه‌شناسي برخوردار از قدرت بازتوليد خودشان در نظر گرفته شده‌اند. من برداشت از امر اجتماعي به عنوان امر مربوط به جامعه را در معرض پرسش قرار مي‌دهم و نشان مي‌دهم هر اندازه اين برداشت در گذشته ارزشمند بوده است، در آينده و به‌خصوص به عنوان مفهوم سازمان‌دهنده در تحليل جامعه‌شناختي ارزشي نخواهد داشت. من مي‌كوشم دستور كار جديدي براي جامعه‌شناسي ايجاد نمايم و مانيفستي براي باز تنظيم آن در مرحله «مابعد جامعه‌اي» عرضه نمايم. مفهوم جامعه در آينده به‌خصوص از سوي نيروهاي ملي قدرتمند و در راستاي تعديل، كنترل و اداره شبكه و جريان‌هاي قدرتمند متنوع كه حوزه‌هاي نفوذپذير آنها را درمي‌نوردد، به‌ كار گرفته خواهد شد. قواعد جديد مربوط به روش جامعه‌شناسي از سوي قدرت‌هاي آشكارا در حال زوال جامعه‌هاي ملي به ناچار مورد پذيرش قرار مي‌گيرند (خواه به واقع در يك جامعه جهاني زندگي كنيم يا نه)، زيرا اين جامعه‌ها بوده‌اند كه تاكنون چارچوب اجتماعي براي مطالعه جامعه‌شناسانه را فراهم كرده بودند. اگر جامعه‌هاي قدرتمند مجزا، ديگر وجود ندارند پس من مي‌كوشم تا قوانين جديدي براي روش مطالعه جامعه‌شناختي ايجاد نمايم كه متناسب با شرايط جديد باشد. به‌طور خاص من به شرح برخي دگرگوني‌هاي اساسي مي‌پردازم كه متوجه «امر اجتماعي» هستند، به‌خصوص آن تحرك‌هاي متنوعي كه از طريق معاني متعدد، جابه‌جايي تصوري، حركت‌هاي تصاوير و اطلاعات، حركت‌هاي مجازي و واقعي، به لحاظ محتوايي موجب مي‌شوند ساختار «امر اجتماعي به مثابه جامعه»، بدل به «امر اجتماعي به مثابه تحرك» شود. در مقابل اين مدعيات سه استدلال مي‌تواند مطرح شود. اول آنكه گفته مي‌شود جامعه هرگز مفهوم كليدي در جامعه‌شناسي نبوده است بلكه مفهوم مزبور از خلال مفاهيم ديگري همچون كنش معنادار، عمل، كنش متقابل يا نظام جهاني شكل گرفته است. دوم آنكه ادعا مي‌شود كه جامعه‌ها هنوز كليت‌هايي قدرتمند هستند و اينكه دولت- ملت‌ها قادر به برعهده گرفتن كارهاي مهم، هم به لحاظ داخلي و هم در بعد خارجي به منظور تداوم بخشيدن به الگوهاي رايج قدرت مي‌باشند. سوم آنكه استدلال مي‌شود از آنجا كه «جهاني شدن» موجب مي‌شود جامعه‌شناسي مفهوم بنيادين جامعه را از دست بدهد و بدين‌ترتيب به عنوان يك رشته علمي مجزا دچار زوال شود، لذا جامعه‌شناسي به هيچ طريقي نمي‌تواند جايگاه بايسته خود را بازيابد. در مقابل اين اظهارنظرها نشان داده شده است كه جامعه‌شناسي در جوامع حاشيه آتلانتيك شمالي به شكل تاريخي پيرامون گفتمان «جامعه» و از اين‌رو در حول ساختاريابي‌هاي خاص تداوم‌بخش (همچون ادغام كاركردي، يا تضاد اجتماعي، يا زيربنا و روبنا) سازمان يافته است. اين ساختاريابي‌هاي جامعه‌گون به‌وسيله تلقي كردن افراد به مثابه عضو يا شهروند يك جامعه ملي مشخص بودن و برخوردار از حقوق و وظايف شهروندي خاص كه به لحاظ اجتماعي تضمين شده‌اند، مقيد شده‌اند. دوم آنكه تحرك‌ها در مقياس انبوه كه در بردارنده تكنولوژي‌ها و مقولات متفاوت مي‌باشند، توانايي‌هاي جامعه را دچار مشكل مي‌سازد. من اين موضوع را كه چگونه و تا چه اندازه «حكومت‌مند شدگي اجتماعي» به‌وسيله تحرك‌هاي سازمان‌يافته به‌ وسيله زمان‌ها و فضاهاي به شكل پيچيده نظم‌يافته در معرض ترديد قرار مي‌گيرند را بررسي مي‌كنم. تحليل مزبور به اين موضوع مي‌پردازد كه آيا چنين تحرك‌هايي مرزهاي اجتماعي و درجات و اشكال نفوذپذيري‌شان را تحليل مي‌برد. درك و فهم چنين تحرك‌هايي روشن و ساده نيست و تا حدي نيازمند به‌كارگيري گونه‌هاي متنوعي از استعاره‌هاي مربوط به جابه‌جايي و به‌خصوص مربوط به شبكه‌ها و جريان‌ها است. سوم آنكه اين تحرك‌ها كه مرزهاي جامعه‌اي را مطابق الگوهاي زماني- فضايي جالب توجه نوين درمي‌نوردد، امكان يك دستور كار اساسي جديد را براي جامعه‌شناسي فراهم مي‌سازند. اين دستور كار درباره تحرك است. در اينجا وضعيتي جالب وجود دارد. بخش عمده جامعه‌شناسي قرن بيستم مبتني بر مطالعه تحرك شغلي، درآمدي، آموزشي و اجتماعي بوده است. مطابق برخي برداشت‌ها، جامعه‌شناسي بريتانيايي اين موضوع را مسلم فرض كرده است كه بررسي نرخ‌هاي متفاوت تحرك صعودي و نزولي، درون نسل‌ها و ميان نسل‌ها، مساله مشخص فعاليت جامعه‌شناسانه است. لذا از يك نقطه نظر ممكن است گفته شود كه جامعه‌شناسي همواره تحرك را به عنوان «كار اصلي‌اش» مدنظر داشته است. اما آنچه من بيان مي‌كنم تفاوت‌هاي متعددي با تصور قرن بيستمي از جامعه‌شناسي كه حول تحرك اجتماعي مبتني بر مفهوم جامعه سازمان يافته است، دارد.من نشان خواهم داد كه توسعه اخير جامعه‌شناسي در قلمرو يك «جامعه‌شناسي مقولات (ابژه‌ها)» نيازمند توجه بيشتر است و اينكه جريانات متفاوت مقوله‌ها در دوسوي مرزهاي جامعه و برخورد آنها با جريانات چندگانه افراد انساني بسيار مهم هستند. سرانجام اينكه تحرك غالبا به شكل افقي آن درك مي‌گردد تا اينكه مطابق برداشت‌هاي عمومي در ادبيات جامعه‌شناسي، تحرك به معناي عمودي آن مدنظر باشد. 
ترجمه: جواد افشار كهن

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون