• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5049 -
  • ۱۴۰۰ يکشنبه ۲۵ مهر

داستان كوتاه «ماهي و جفتش» از ابراهيم گلستان- 2

پس‌زدن ناگهاني حرير ِ خيال

شبنم كهن‌چي

 

خيلي طول نمي‌كشد تا متوجه شويم آنچه همراه با مرد قصه واقعيت مي‌پنداريم، خيال و فريبي بيش نيست. اين كاري است كه ابراهيم گلستان در داستان كوتاه «ماهي و جفتش» انجام مي‌دهد: پس‌زدن ناگهاني حرير ِ خيال.
گلستان در داستان كوتاه «ماهي و جفتش» كه در مجموعه‌ داستان «جوي و ديوار تشنه» در سال 1346 منتشر شد، مرز باريك خيال و واقعيت را به خوبي نشان مي‌دهد. مردي با لذت در حال تماشاي آكواريوم، محو رقص هماهنگ دو ماهي مي‌شود: «دو ماهي شايد از بس با هم بودند، همسان بودند؛ يا شايد چون همسان بودند، همدم بودند. گردش هماهنگ از همدمي بود، يا همدمي از گردش هماهنگ‌ زاده بود؟ يا شايد همزاد بودند. آيا ماهي همزادي دارد؟» مرد مقابل آكواريومي كه به آن آبگير مي‌گويد، مي‌ايستد و نياز و آرزويش را با چيزي كه مي‌بيند در هم مي‌آميزد: «مرد آهنگي نمي‌شنيد اما پسنديد، بينديشد كه ماهي نوايي دارد، يا گوش شنوايي كه آهنگ يگانگي مي‌پذيرد». او مسخ تصوير رويايي كه مي‌ديد، بود تا اينكه چند دقيقه بعد كودكي به او مي‌گويد: «دو تا نيستن. يكيش عكسه كه توي شيشه اونوري افتاده». مرد، كودك را رها مي‌كند و به تماشاي آبگيرهاي ديگر مي‌رود. راوي نمي‌گويد مرد پس از آنكه متوجه شد تصويري كه واقعيتي لذت‌بخش پنداشته، خيالي بيش نبوده چه حسي پيدا كرده؟ آيا نااميد شده؟ اندوهگين شده؟ خجالت كشيده؟ فقط مي‌گويد كودك را زمين گذاشت و رفت به تماشاي آبگيرهاي ديگر. بنا بر تعريفي كه جمال ميرصادقي در كتاب «واژه‌نامه هنر داستان‌نويسي» از داستانك دارد، ماهي و جفتش را مي‌توان يك داستانك دانست. ميرصادقي مي‌گويد: «داستانك، همه عناصر كوتاه را با ايجاز و اختصار شامل مي‌شود و غالبا پاياني تكان‌دهنده و شگفت‌انگيز دارد». گلستان در ماهي و جفتش، داستاني را در مدت زمان چند دقيقه در راهروي يك نمايشگاه روايت مي‌كند، بدون تكيه بر ديالوگ و تنها با فضاسازي ماهرانه‌اي كه توشه سال‌ها كار پشت دوربين است. ماهي و جفتش اولين داستان ابراهيم گلستان پس از دوري 10 ساله‌اش از نويسندگي است؛ 10 سالي كه به فيلم ديدن و فيلم ساختن پرداخت. حسن ميرعابديني در مجموعه كتب صد سال داستان‌نويسي ايران مي‌نويسد: «در اين داستان، قلم به مثابه دوربين فيلمبرداري عمل مي‌كند. پس از نمايي دور و موجز از مردي كه دارد به ماهي‌ها مي‌نگرد، نمايي درشت از دو ماهي ارايه مي‌شود كه همدمي و همراهي‌شان مرد را به تعجب واداشته است».  ميرعابديني مي‌گويد: نخست نماي دوري مي‌دهد كه به تدريج به نماي نزديك تبديل مي‌شود. صحنه با ايجاز تمام و بدون پرگويي تغيير مي‌كند: مرد دارد از دور به آبگير ماهي‌ها نگاه مي‌كند، بعد همراه كودك به آب نزديك مي‌شود و حساسيت كودك - نسل تازه- چشم مرد -نسل گذشته- را باز مي‌كند و او را به درك تنهايي ماهي و در نهايت، تنهايي خودش، توانا مي‌سازد.1  همين فضاسازي است كه مخاطب را نيز با نگاه راوي همراه مي‌كند تا رقص دو ماهي را تماشا كند و فريب بخورد. طبع شاعرانه‌اي كه گفته مي‌شود گلستان از سعدي آن را وام گرفته در موزوني، رواني و تقارن جمله‌هاي داستان ديده مي‌شود: «دو ماهي بزرگ نبودند، باهم بودند. اكنون سرهاي‌شان كنار هم بود و دم‌هاي‌شان از هم جدا. دور بودند، ناگهان جنبيدند و رو به بالا رفتند و ميان راه چرخيدند و دوباره سرازير شدند و باز كنار هم ماندند. انگار مي‌خواستند يكديگر را ببوسند، اما باز باهم از هم جدا شدند و لوليدند و رفتند و آمدند». در همين پاراگراف تعدد افعالي كه براي لوليدن ماهي‌ها كنار هم به كار گرفته است را ببينيد: جنبيدند، رفتند، چرخيدند، سرازير شدند، ماندند، جدا شدند، لوليدند، رفتند، آمدند.  داستان از زاويه سوم شخص محدود به ذهن مرد روايت مي‌شود. روايتي كه تنها به تعريف موقعيت بسنده مي‌كند تا هيچ قضاوت و پيش‌داوري در ذهن خواننده به وجود نياورد؛ چه زماني كه مرد به رقص دو ماهي نگاه مي‌كند، چه زماني كه كودك آكواريوم را مي‌بيند. ماهي و جفتش يك هشدار است: به چشم‌هاي‌تان اعتماد نكنيد شايد واقعيت چيزي نباشد كه شما مي‌بينيد. اين داستان، داستان تقابل است: واقعيت و خيال، حقيقت و توهم، تجدد و كهنه‌گرايي و عميق‌تر از اينها، مانند بسياري از داستان‌هاي گلستان، «ماهي و جفتش» نيز آبستن تنهايي است. تنهايي مردي كه آرزو و نياز خود براي داشتن همراه و همدم يكدل را در حباب خيال، رقصان و سبك و سيال مي‌بيند. حبابي كه كودك به سادگي و با يك جمله آن را مي‌تركاند: «دو تا نيستن. يكيش عكسه كه تو شيشه اونوري افتاده». ابراهيم گلستان، نويسنده‌اي است كه يك سال كمتر از يك قرن زيسته است. او متولد مهر سال 1301 است. پسر بزرگ سيد تقي گلستان، روزنامه‌نگار و مدير روزنامه گلستان كه بعد از جنگ جهاني اول در شيراز به دنيا آمد و در جواني شاهد يورش متفقين به ايران در جريان جنگ جهاني دوم بود. تحصيل كرد، مدتي با حزب توده همراه شد، دنبال روزنامه‌نگاري رفت و پس از مدتي رهايش كرد و داستان‌نويس شد. او همراه با داستان‌نويسي قدم به عرصه فيلمسازي گذاشت.  اولين داستان ابراهيم گلستان سال 1326 با نام «به دزدي رفته‌ها» منتشر شد. برخي معتقدند اين داستان نخستين نمونه روايتگري سوم شخص محدود در داستان فارسي است. 2
1- جلد اول از مجموعه هشتاد سال داستان ايراني، حسن ميرعابديني.
2- فواد مولودي، ماهنامه ادبيات پارسي معاصر، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، تابستان 1396

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون