• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5092 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۱۶ آذر

گفت‌وگو با مهدي سرداني طارمي پژوهشگر فقه و كلام اسلامي به مناسبت درگذشت يوزف فان اس

تكثرگرايي اساس ذاتي اسلام است

محسن آزموده |پروفسور يوزف فان اس متولد 18 آوريل سال 1934 ميلادي (29 فروردين سال 1313 خورشيدي) در شهر آخن آلمان، استاد بازنشسته دانشگاه توبينگن، از مدرسان و پژوهشگران نامدار در اسلام‌شناسي بود كه 20 نوامبر سال جاري (29آبان سال جاري) در توبينگن آلمان درگذشت. او در سال 1959 در شهر بن، دكتراي خود را با نگارش رساله‌اي در عرصه عرفان اسلامي اخذ كرد و 5 سال بعد در سال 1964 ميلادي در شهر فرانكفورت، رساله استادي خود را با تحقيقي درباره معرفت‌شناسي در حوزه علوم اسلامي به پايان برد. فان اس در سال 1967ف استاد مدعو دانشگاه لوس‌آنجلس كاليفرنيا و در سال 1968، استاد مدعو دانشگاه امريكايي بيروت شد. او در همين سال، جانشين رودي پارت (1983-1901)، زبانشناس و اسلام‌شناس نامدار آلماني در كرسي اسلام‌شناسي و زبان‌هاي سامي شد كه ترجمه و شرح او از قرآن كريم به زبان آلماني، تا به امروز از ترجمه‌هاي دقيق و علمي اين كتاب آسماني در زبان‌هاي اروپايي به شمار مي‌رود. پروفسور فان اس عضو آكادمي علوم هايدلبرگ، آكادمي ادبيات بارسلونا، آكادمي علوم عراق، انجمن فلسفه ايران، آكادمي علم تونس (بيت‌الحكمه)، آكادمي قرون وسطي امريكا و آكادمي اروپا بود. او در سال 2009 جايزه خدمات شايان پروس و در سال 2010 جايزه‌اي از كنگره جهاني مطالعات خاورميانه و جايزه صليب بزرگ دولت فدرال آلمان را دريافت كرده است. فان اس داراي تحقيقات و نوشته‌هاي متعددي در حوزه كلام اسلامي است كه عمدتا به زبان آلماني نگاشته شده‌اند. در ميان اين آثار، «كلام و جامعه در سده دوم و سوم هجري؛ تاريخ انديشه ديني در آغاز اسلام» در شش جلد كه در فاصله سال‌هاي 1991 تا 1997 منتشر شد، موجب شهرت جهاني اين پژوهشگر شد. كلام و جامعه، سال‌هاست كه با سرويراستاري دكتر سيد محمدرضا بهشتي در حال ترجمه است و تاكنون جلد نخست آن توسط انتشارات دانشگاه اديان و مذاهب با ترجمه فرزين بانكي و احمدعلي حيدري منتشر شده است. دكتر مهدي سرداني طارمي، پژوهشگر حوزه فقه و كلام اسلامي، مترجم جلد چهارم اين كتاب است كه از دهه‌ها پيش فان اس را از نزديك مي‌شناخته. با او به مناسبت درگذشت فان اس گفت‌وگو كرديم. لازم به ذكر است كه غير از كلام و جامعه، كتاب «شكوفايي كلام اسلامي» هم با ترجمه سارا مسگر (انتشارات حكمت) به فارسي موجود است، همچنين مقالاتي از او از جمله در كتاب «تاريخ‌گذاري حديث: روش‌ها و نمونه‌ها» (تحقيق و تنظيم سيد علي آقايي، نشر حكمت) همچنين در نگارش زندگي فان اس، از درآمد جلد اول كتاب «كلام و جامعه» به قلم سيد محمدرضا بهشتي بهره جستيم.


نخست درباره نحوه آشنايي خودتان با يوزف فان اس بفرماييد.

من با پروفسور يوزف فان اس حدود سال‌هاي 1977 (1356) در كنگره شرق‌شناسي در شهر بامبرگ در آلمان آشنا شدم. بزرگان شرق‌شناسي در آن كنگره جمع بودند، از جمله رودي پارت (1983-1901) اسلام‌شناس مشهور آلماني و مترجم برجسته قرآن و ديگران. همانجا آقاي فان اس، انگشت‌نما بود، زيرا تحقيقاتش بسيار مورد توجه قرار گرفته بود و از سال 1968 بعد از رودي پارت، استاد كرسي اسلام‌شناسي و سامي‌شناسي در دانشگاه توبينگن شده بود. در واقع فان اس از همان زمان در مسير بزرگاني چون هلموت ريتر (1971-1892) گام برمي‌داشت و امروز جزو چهره‌هاي انگشت‌شمار شرق‌شناسي محسوب مي‌شود. هركدام از اين چهره‌ها كارهاي دوران‌ساز كرده‌اند. مثلا بزرگ‌ترين كار هلموت ريتر، احياي كتاب مقالات اشعري است كه در تحقيقات فان اس بسيار مورد استفاده قرار گرفته است. بعد از اين آشنايي اوليه، در سال 1991 كتاب بزرگ فان اس، يعني كلام و جامعه منتشر شد.

اهميت اين كتاب در چيست و چرا به عنوان مهم‌ترين اثر فان اس از آن ياد مي‌شود؟

كلام و جامعه كتابي دوران‌ساز است. تا آن زمان نه مسلمانان و نه ديگران، در اين زمينه با اين دقت كار نكرده بودند. فان اس در اين كتاب نشان مي‌دهد كه كلام اسلامي، دانش و معرفتي است كه در طول سده‌هاي نخستين اسلام در نقاط مختلف سرزمين‌هاي اسلامي شكل گرفته است. او معتقد است كه شكل‌گيري اين رشته به عنوان علم كلام به قرن دوم هجري بازمي‌گردد؛ در قرن اول هنوز متون كلامي مكتوب به وجود نيامده است. فان اس نشان مي‌دهد كه در قرن اول هجري تا نيمه قرن دوم، همچنان سنت شفاهي تاريخي حاكم است. همه جا تاريخ شفاهي بر تاريخ كتبي تقدم دارد. با تاسيس بغداد در ميانه قرن دوم هجري (145 ه.ق. توسط منصورعباسي) و آمدن مسلمانان و دانشمندان به اين شهر، به تدريج فرهنگ كتبي بر فرهنگ شفاهي غلبه يافت. تا پيش از آن معارف و آگاهي‌ها عمدتا به صورت سينه به سينه و شفاهي منتقل مي‌شده و مهم‌تر اينكه اين آرا محلي بوده است. پيش از بغداد مسلمانان براي خودشان در جاهاي مختلف تجمعات محلي داشتند، خواه در دمشق يا كوفه يا بصره يا در مناطق مختلف در ايران. مثلا سيستان محل تجمع خوارج بوده است. بعد از تاسيس بغداد و گردآمدن دانشمندان و متفكران مسلمان در اين شهر، علم كلام همگاني شكل مي‌گيرد. البته اين امر به صورت تدريجي صورت گرفته است.

به انتشار مجلد كتاب كلام و جامعه در سال 1991 اشاره كرديد. آيا انتشار كتاب باعث آشنايي نزديك‌تر شما با ايشان شد؟

خير. اين كتاب 6 جلد است كه از نيمه دوم قرن دوم آغاز مي‌شود. فان اس در جلدهاي اول تا تقريبا نيمه جلد چهارم كتاب عمدتا به معرفي صاحبنظران و دانشوران تاثيرگذار و شرح زندگي و عقايد و آرا و آثار آنان و نيز اوضاع اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي پيرامون آنان مي‌پردازد. جلدهاي پنجم و ششم به منابع و ماخذ مجلدات چهارگانه قبلي اختصاص دارد. انتشار اين شش جلد، بين سال‌هاي 1991 تا 1997 به طول انجاميد. بعد از انتشار كامل آن، نياز به ترجمه فارسي آن در محافل علمي احساس مي‌شد. مدتي بعد آقاي محمد مجتهد شبستري از من خواست كه كتاب را ترجمه كنم، من هم به سفارش ايشان قسمتي از جلد دوم را ترجمه كردم، اما اين پروژه متوقف شد. يكي- دو سال بعد، آقاي محمدرضا بهشتي به من مراجعه كرد و گفت، دانشگاه اديان و مذاهب قصد دارد تحت عنوان يك پروژه اين كتاب را ترجمه كند و از من دعوت به همكاري كرد. من ترجمه جلد چهارم را به عهده گرفتم.

موضوع جلد چهارم چيست؟

جلد چهارم در حقيقت بزرگ‌ترين و مهم‌ترين بخش اين كتاب و شامل 737 صفحه است. اهميت بيشتر اين جلد در آن است كه آقاي فان اس ابتدا يعني از جلد اول نا نيمه جلد چهار به معرفي دقيق و تفصيلي شخصيت‌هاي صاحبنظر و تاثيرگذار و شرح زندگي و آثار آنها پرداخته است (نظير واصل بن عطاء، ابوالهذيل، جبايي، قاضي عبدالجبار، ابراهيم نظام، جاحظ و ابوالحسن اشعري). اين كار تا اوايل جلد چهارم ادامه دارد. يعني يك به يك افراد مهم در كلام را معرفي كرده است. بعد در جلد چهارم از دل اين مطالب به استخراج آموزه‌هاي علم كلام (نظير عدل، امامت، معاد، حدوث يا قدم عالم) پرداخته است و نشان مي‌دهد كه كدام‌يك از اين افراد، آموزگار، كدام آموزه هستند و نحوه شكل‌گيري مكاتبي چون معتزله و اشاعره را نشان مي‌دهد. من ترجمه جلد چهارم را حدودا در سال 1377 به عهده گرفتم و اين كار به علت ساير مشاغل، حدود 10 سال به طول انجاميد و حدود 6/7 سال قبل به آقاي بهشتي تحويل دادم. كه متاسفانه ايشان كاري در اين زمينه انجام نداده يا به من خبر نداده است. از اين لحاظ يك كار دردناكي است، زيرا كاري است كه عمري و كوششي صرف آن شده است، اما هنوز در محاق مانده است. برخي از دوستان كه نمي‌شناسم، همان نسخه دستنويس را به صورت محدود كپي و منتشر كردند. اما از آقاي بهشتي تا به حال جز انتشار جلد اول خبري نشده است.

آيا در فرآيند ترجمه اين كار با خود آقاي فان اس هم ارتباط داشتيد؟

بله، خيلي زياد. من بعد از اينكه ترجمه را شروع كردم، با ايشان تماس گرفتم و از آنجا كه در آلمان (البته با فاصله نه چندان كم) زندگي مي‌كرديم، هر از گاهي نزد او مي‌رفتم و در زمينه ترجمه باهم گفت‌وگو مي‌كرديم. يك خاطره شيرين هم از شخصيت و منش ممتاز اخلاقي ايشان دارم. بعد از ترجمه حدود 150 تا 200 صفحه از كتاب، به اشكالاتي بر مي‌خورم كه گاه به نظرم خطا مي‌آمد و گاهي متوجه موضوع نمي‌شدم. خلاصه همه را در حدود 100 نكته يادداشت كردم و با ايشان تماس گرفتم و گفتم كه قضيه اين‌طور است. گفت پاشو بيا اينجا! به محض ورود به منزل‌شان، پرسيد كه مطالب را آوردي؟ بعد به كتابخانه رفتيم و در آنجا بدون هيچ تعارفي يك يك نقدها و خرده‌ها را مطالعه و بررسي كرد و هركدام را يا جواب داد يا پذيرفت. روحيه فروتني، انتقادپذيري و آزادمنشي و وارستگي و عشق به علم و معرفت او، براي من از خود كتاب هم مهم‌تر بود. او مي‌گفت اين تصحيحات شما، هديه‌اي به من است. حتي من ترجمه خودم را به خط خوانا جلد كردم و برايش بردم، بسيار شادمان شد. او شخصيتي بسيار متواضع داشت و با دقت به حرف مخاطب خود گوش مي‌كرد. در پايان سال 2008 آقاي بهشتي به من نوشت كه از ايشان بخواهم مقدمه‌اي براي ترجمه فارسي بنويسند. مراجعه كردم و از ايشان خواستم كه بنويسند. ايشان هم فورا در ژانويه 2009 نوشت و من به فارسي ترجمه كردم. اين مقدمه در چاپ جلد اول منتشر شد، اما تاريخش حذف شد!

شرق‌شناسي و اسلام‌شناسي در آلمان سنتي درازآهنگ و سترگ دارد و شرق‌شناسان و اسلام‌شناسان آلماني نامدار و فراوانند. علت اين امر چيست؟

ما خواه در ايران‌شناسي و هم خواه در اسلام‌شناسي، يك جريان بسيار عميق غربي در آلمان داريم و چهره‌هايي كه در اين جريان به ظهور رسيدند، هريك پايه‌گذار و بنيانگذار محسوب مي‌شوند و بدون آنها اسلام‌شناسي و ايران‌شناسي ممكن نيست. به خصوص در دوره‌اي كه كشورهاي اروپايي مثل انگلستان و فرانسه مشغول استعمار و استثمار جوامع شرقي و پيراموني بودند، آلمان استثنائا اين شانس و تمركز را نداشت و بيشتر به زمينه‌هاي علمي متمركز شد. تاريخ قرآن را چهره‌اي چون تئودور نولدكه (1930-1836) نوشته و در زمينه شاهنامه و زبان‌هاي ايراني هم پژوهش‌هاي گسترده و عميقي دارد. اين كتاب هنوز به عنوان يك اثر كلاسيك و اثرگذار در اسلام‌شناسي مطرح است و به صورت گسترده مورد استفاده قرار مي‌گيرد. در آلمان، در زمينه فقه و حديث، چهره برجسته‌اي چون يوزف شاخت (1969-1902) ظهور كرده كه كارهاي بسيار بي‌نظيري كرده است. اينها پايه‌ها را گذاشتند. يوزف فان اس هم در اين سنت شرق‌شناسي اصيل پرورش يافته است. استاد او هلموت ريتر است كه مدت زيادي در تركيه بود و آثار زيادي را تصحيح كرد و فان اس در كلام و جامعه، از تحقيقات او به ويژه مقالات اشعري و فرق‌الشيعه نوبختي استفاده كرد.

اين اسلام‌شناسان تا چه اندازه به سنت شيعي توجه داشتند؟ مثلا مي‌دانيم كه پروفسور ويلفرد مادلونگ (متولد 1930) به‌طور خاص به تشيع توجه داشته است. آيا در مورد فان اس هم چنين است؟

ببينيد، اصلا تا مدت‌ها شرق‌شناسان و شرق‌شناسي، به شيعه به عنوان يك فرقه نگاه مي‌كردند. براي مثال در تحقيقات ايگناس گلدزيهر (1912-1850) شرق‌شناس مشهور مجار و از چهره‌هاي بنيانگذار اسلام‌شناسي جديد، چنين ديدگاهي مشهود است. اما از نيمه دوم قرن بيستم ميلادي، در نتيجه تحقيقات و تلاش‌هاي افرادي مثل فان اس، ديگر به شيعه به عنوان يك فرقه يا عارضه‌اي بر اسلام اهل سنت توجه نمي‌شود، بلكه به عنوان دو مكتب متفاوت توجه مي‌شود. در جلد اول كتاب كلام و جامعه عمدتا اتفاقاتي روايت مي‌شود كه در كوفه رخ مي‌دهد و وجه غالب كوفه، شيعه است. اين ديدگاه بر تمام كتاب سايه انداخته است. يعني شيعه را نه به عنوان يك شاخه فرعي بلكه به عنوان يكي از جريان‌هاي اصلي مي‌بينند.

در اواخر دهه 1970 جريان مشهور تجديدنظر طلب‌ها در اسلام‌شناسي شكل مي‌گيرد، با چهره‌هايي چون جان وانسبرو و شاگردانش پاتريشيا كرون و مايكل كوك و .... ايشان ادعاهاي شاذ و راديكالي درباره تاريخ اسلام مطرح مي‌كنند. گويا در آلمان هم در دانشگاهي در نزديكي كايزرس لاترن، مكتبي اسلام‌شناختي با ديدگاه مشابه وجود دارد. ديدگاه فان اس درباره اين ديدگاه چيست؟

اين نكته البته به فان اس اختصاص ندارد و نحله‌اي كه او ذيل آن مي‌انديشيد و كار مي‌كرد، به اين جريان‌هاي تجديدنظر طلب مثل جان وانسبرو (2002-928) و كارل هاينس اوليگ (متولد 1938) و ... توجهي ندارند و آنها را جدي نمي‌گيرند و قبول ندارند. اينها عمدتا از طرف كليسا حمايت مي‌شوند و اسلام را به عنوان يك رقيب مسيحيت نگاه مي‌كنند. ايشان نگاه انتقادي به اسلام دارند، درحالي‌كه همين نگاه انتقادي را نسبت به مسيحيت ندارند و مسيحيت را كاملا مصون مي‌دانند. اين با رويكرد فان اس كاملا متفاوت است. پروفسور فان است معتقد بود كه اگر قرار است به دين نگاه انتقادي داشته باشيم، نبايد ميان اديان تفاوت قائل شد. امثال فان اس و رودي پارت، به اسلام از ديد يك مسيحي نمي‌نگرند، بلكه نگاه علمي و آكادميك به آن دارند. آنها در نگرش علمي تمايزي ميان اسلام با مسيحيت و زرتشتي‌گري و يهوديت قائل نمي‌شوند و مي‌گويند اگر قرار است نقد تاريخي كرد، بايد همه اديان را نقد تاريخي كرد. فان اس در مقايسه اسلام و مسيحيت در موضوع كلام (theology) به نتيجه درخشاني رسيده و تفاوت‌ها و تمايزات اسلام و مسيحيت را مد نظر دارد. از جمله اينكه نشان مي‌دهد كه رشته دين‌شناسي و به اصطلاح «ملل و نحل» در مسحيت وجود ندارد، بلكه ويژه اسلام است. مسيحيان هيچگاه كتابي چون «مقالات الإسلاميين واختلاف المصلين» ابوالحسن اشعري (324-260 ه.ق.) ننوشته‌اند. اشعري با اينكه خودش مسلمان است، اديان ديگر را هم بررسي و معرفي مي‌كند. ملل و نحل‌نويسي، رشته‌اي است كه اختراع اسلام است. فان اس، نشان مي‌دهد كه در ذهنيت مسيحي، اصلا ديني ديگر اعم از اسلام يا ديگر اديان، حق ندارد كه وجود داشته باشد. اما نزد مسلمانان اين سنت وجود داشته است. فان اس بعد از كلام و جامعه، در سال 2011 كتابي مفصل در دو جلد، حدود 1500 صفحه با عنوان «Der Eine und das Andere» منتشر كرد. معناي اسم اين كتاب «اين و آن» است. در زبان آلماني تعبير «اين يا آن» رايج است. فان اس آن را به «اين و آن» تبديل كرده و مي‌گويد نگاه مسلمانان در ملل و نحل‌نويسي، اين و آن است، نه اين يا آن. يعني جامعه اسلامي تركيبي از پيروان اديان مختلف كه مي‌توانند يا يكديگر به نحو مسالمت‌آميز زندگي كنند. به نظر او تكثرگرايي اساس ذاتي اسلام است و مي‌گويد در تاريخ اسلام، تنها زماني كه مخالفين «اسلامِ حاكم» دست به اسلحه بردند و سهمي از قدرت خواستند، درگيري در گرفت. اما داشتن عقيده هرگز جرم نبوده و به همين دليل است كه اين همه شاخه‌هاي مختلف ديني شكل گرفته است. درحالي‌كه چنين وضعيتي در كشورهاي مسيحي رخ نداده است.

آيا اين سنت گرانبار ارزشمند اسلام‌شناسي آلماني، همان مسيري را كه امثال فان اس طي مي‌كردند، ادامه مي‌دهد؟

ويژگي فان اس و چهره‌هايي چون او اين است كه با موج ضداسلامي كه به خصوص بعد از انقلاب اسلامي ايران در دنيا راه افتاد، همراه نشد. حتي كساني چون هانتينگتون مدعي شدند كه تنش اساسي در تمدن‌هاي آينده جنگ بين اسلام و غرب خواهد بود. بعد از يازده سپتامبر اين نگرش اوج گرفت. آقاي فان اس، دقيقا در برابر اين روح زمانه كه دشمني با اسلام است، قرار گرفت كه متاسفانه در برخي محافل ايراني هم زياد است و وقتي نويسندگان سطح چهارم و پنجم اروپايي چيزي مي‌نويسند، تصور مي‌كنند كه مائده آسماني نازل شده و روي آن كار مي‌كنند. در‌حالي‌كه آقاي فان اس هرگز دچار اين امواج نشد. از اين لحاظ جاي نگراني هست. ممكن است در آينده روح زمانه تغيير كند، اما فعلا چنين نيست. به همين دليل هم كارهاي آقاي فان اس، كمتر شناخته‌شده است. همين كتاب «اين و آن» اثري دوران‌ساز است و شاهكار است و با جزييات نشان مي‌دهد كه تكثرگرايي ذاتي اسلام است. براي نمونه در فان اس در آخر كتاب كلام و جامعه از قرن چهارم هجري گزارش جالب توجهي ارايه مي‌كند. يكي از مالكيان اندلسي به نام احمد بن موسي بن سعدي، پيش از 400 هجري قمري (1010 ميلادي) به قصد تحصيل به عراق سفر مي‌كند. وي در گزارش سفر خود با شگفتي از اين ياد مي‌كند كه در اين شهر با جلساتي بسيار پر مخاطب به نام «مناظره فرقه‌ها» مواجه شدم كه در آنها پيروان اديان و مذاهب گوناگون حضور داشتند و باهم آزادانه گفت‌وگو مي‌كردند. هر بار كه يكي از روساي اديان‌خواه مسيحي يا يهودي يا زرتشتي يا مسلمان، وارد مي‌شود، تمام حاضرين جلسه، تمام‌قد در حضور او به احترام مي‌ايستند. فان اس مي‌گويد اين وضعيت جامعه مسلمان پيش از 400 هجري قمري است، وضعيتي كه در جامعه مسيحي تصورناپذير است. لذا از ديد فان اس، اين يكي از امتيازات جامعه اسلامي بوده است. اين سخن به معناي نقد نداشتن به وضعيت كنوني جوامع اسلامي نيست، بلكه اين سخن نشان مي‌دهد كه در اسلام آموزه‌هايي هست كه پيروان آن در قرن سوم و چهارم، مي‌تواستند با يكديگر و با صاحبان ايده‌ها و افكار و آرا و اديان مختلف، گفت‌وگو و صحبت كنند. متاسفانه اين آموزه‌ها اكنون فراموش شده است. در پايان در پاسخ به سوال شما بايد بگويم كه متاسفانه از جنس آقاي فان اس، الان كسي را نمي‌شناسم. او متعلق به نسلي بود كه ما با ايشان وداع كرديم.


مقدمه يوزف فان اس   بر  ترجمه  فارسي  كتاب كلام  و جامعه

 
ميان تاريخ انتشار متن آلماني كتاب من و اين برگردان فارسي، دو دهه و نيم فاصله افتاده است. اين فاصله تاريخي در شرايط روزگار ما، فاصله‌اي دراز به شمار مي‌رود؛ چه آنكه بسياري از آثاري كه در اين روزها در محافل علمي توليد مي‌شوند، با گذشت چنين فاصله‌اي، ديگر كهنه شده‌اند. اما شرق‌شناسي حال و هواي ديگري دارد و در واقع يك استثناست؛ آن هم به ويژه، اگر سر و كارش با علم كلام اسلامي در دوران پيشين باشد، چرا كه ديگر در اروپا و امريكا به ندرت دانشمندان جواني يافت مي‌شوند كه به اين موضوع بپردازند.  حتي در جوامع دانشگاهي هم ديگر انديشه كسي در گرو اين موضوعات نيست و همه نگاه‌ها (مثلا) در آلمان، تنها به «بنيادگرايي» خيره شده است.  به گمان من، شايد در ايران وضع به گونه‌اي ديگر باشد. اسلام در سده‌هاي آغازين، وضعي بسيار بديع و خلاق داشته است. برخي مشرب‌ها و نحله‌هايي را آزموده است كه در گذشت روزگار به باد فراموشي سپرده شده‌اند و شايد بي‌فايده نباشد كه امروز بار ديگر با آن مشرب‌ها رويارو شويم. البته لازم نيست كه اين كار حتما به همان روشي باشد كه من كرده‌ام.  تشريح يا تبيين يك موضوع، حق انحصاري هيچ اروپايي نيست، اما اگر چنين كاري در هر صورت انجام شود، مايه خرسندي من خواهد بود. به همين دليل، از مترجمان اين اثر، صادقانه سپاسگزارم. از سرگيري دوباره گفت‌وگوي ميان فرهنگ‌ها كه امروزه بسيار جاي آن خالي است، مرهون تلاش آنهاست.
ترجمه مهدي سرداني طارمي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون