• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5093 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۷ آذر

نقد نمايش درس بي‌پايان (چند پرتره از آموزش كاسپار)

نقطه سر خط

آريو راقب كياني

تئاتر سياسي، زبان انتقاد و اعتراض را در بيان درام خود برمي‌گزيند. اينچنين تئاتري مي‌خواهد با روايتي ولو غيرمستقيم و حتي به كمك ايهام و اشاره، مخاطب را بيشتر از رويكردهاي احساسي، درگير انديشه‌ورزي كند. ظاهر قضيه مطرح شده در تئاترهاي سياسي شايد با حقيقت باطني آنها فرسنگ‌ها فاصله داشته باشند، ولي آنچه حايز اهميت است، قدرت تحت تاثير قرار دادن مخاطب و اقبال در اين امر است. تئاتر سياسي براي هر عنصري مي‌خواهد ما به ازايي تشكيل و شرح دهد و جهان نمايشي خود را بر مبناي مقياسي كوچك بسط دهد. در نتيجه نشانه‌هاي موجود در اين‌گونه تئاتري به شكلي هدفمند چيده شده‌اند و كنش آكسيون (درگيري و مقابله) در آنها در فضايي متفاوت رقم مي‌خورد. نمايش «درس بي‌پايان» به نويسندگي بهزاد آقاجمالي و كارگرداني «ميلاد نيك‌آبادي» از آن دست نمايش‌هايي است كه قصد دارد عقلانيت خود را فارغ از احساسي‌گرايي‌هاي گذرا، به خورد تماشاگر بدهد. نمايشي كه در عنوان مساله و دغدغه خود تا حدودي به بلوغ مي‌رسد و مي‌تواند تصوير درستي از رسته‌هاي جامعه‌اش كه با همه تضادهاي‌شان در كنار هم قرار دارند، ارايه دهد. جامعه «درس بي‌پايان» در محدوده‌اي زندگي مي‌كنند كه نمي‌دانند چه چيز را بياموزند و چرا آن چيز را بياموزند و چگونه آن را بياموزند. اولين درس با «ديكته» شروع مي‌شود. درسي كه كسي مي‌گويد و كسان ديگري آن مطلب را مي‌نويسند. اما با اينكه درست‌نويسي شرط لازم در اين درس است، اما در اين كلاس درس با اينكه هر كس درست مي‌نويسد، اما اشخاص ديكته‌هاي واحدي ندارند و هر كسي از ظن خود يار ديكته‌گو (يا همان پروفسور) مي‌شود و همين تعدد و افتراق در نوشته‌هاي دانشجويان است كه نشاني از واكنش‌هاي مختلف افراد يا مدلول‌هاي متفاوت در برخورد با يك دال واحد و ثابت است و از آنجا كه كلمه ديكته از ديكتاتور گرفته شده است، طبيعتا نظام نمايشي، زنجيره‌اي از مدلول‌هاي نامتجانس را عيان مي‌سازد كه سلسله‌وار به يكديگر متصل شده‌اند. در نتيجه مهم نيست كه املاي شنيده شده «رييس» نوشته شود يا شاه؛ هر دو منظور را مي‌رسانند! در نمايش «درس بي‌پايان» مقوله درس است كه آدم‌ها را به هم وصل مي‌كند و نه عالمانگي و همه افراد ناچارند در برابر فلسفه قدرتمندي خودكامه اشاعه شده از پروفسور سرتعظيم فرو آورند و ترديد به دل راه ندهند. تئاتر «درس بي‌پايان» سياسي بودن خود را در دوگانه بودن ماهيت دانشگاه (محل كسب دانش) تعريف مي‌كند. جايي كه مرزهاي استاد و شاگردي و روابط مريد و مرادي مزدورانه، تعيين‌كننده مناسبات آموزشي مي‌شود و بايد بر پايه فرمانداري و فرمانبرداري تعريف شود. در اين نمايش كاراكتر «لي‌لي» كه مي‌خواهد در مقام اپوزيسيوني به سوءاستفاده از قدرت توسط پروفسور انتقاد كند، در ابتدا توسط سايرين ناديده گرفته مي‌شود و سپس عقيده مخالف او ابزاري براي آگاهي ديگران مي‌شود. صاحب قدرت يا همان پروفسور كه در اين نمايش تعيين مي‌كند چه كسي در كجا و روي چه صندلي بنشيند، با متد «تفرقه بينداز و حكومت كن!» قصد دارد اتحاد شاگردان را تبديل به چند دستگي كند و با كمك كاراكتر «ويليام» كه جيره‌خواه و خودفروخته است به اين مهم دست مي‌يابد! حال مي‌خواهد مثلث عشقي به وجود آمده بين كاراكترهاي «لي‌لي»، «كي‌روش» و «ويليام» باشد كه محل مناقشه قرار مي‌گيرد يا نويسنده بودن شخصيتي برگرفته از ويرجينا وولف با نام «ويرجين» كه نوشته‌هايش در بين حضار محلي از اعراب ندارد يا صندلي‌هاي شخصي هر كس باشد كه حكم لوازم شخصي‌شان را دارد، همه و همه دست به دست هم مي‌دهد تا آدم‌هاي نمايش جدا افتاده و طرد شده نسبت به يكديگر عمل كنند. در اين وادي كه كريدورهاي تعيين شده، عبور و مرور افراد را محصور خود كرده است، هر قدر كه «لي‌لي» مي‌خواهد اين درس استبداد را پايان دهد، ديگران اصرار به آموختن درس «ترس» را از خود نشان مي‌دهند.
 «درس بي‌پايان»، درس ديگرش را با نقاشي شروع مي‌كند. درسي كه هر كس مي‌خواهد با اختيار و اراده خودش خارج از چارچوب‌هاي تعيين شده، صورتگري كند. در اين درس كه كاراكتر «دنيز» كروكي پيكر خود را روي زمين مي‌كشد، گويي اين كاراكتر با آوازي كه از خودكشي مي‌سرايد، آينده پيش روي خود را پيش‌بيني كرده است! مي‌توان اذعان داشت در اين كلاس مكعبي سياه و تا قبل از حضور «لي‌لي» كسي تصورات خيالي و قوه تصور و ابتكارش را در طراحي به كار نگرفته بود. اين نقاشي كشيدن مفهومي مي‌شود كه افراد از شرايط پيش ساخته و اشكال هندسي كه پيش از اين جابرانه بر آنها تحميل شده است، خارج شوند و فضاي نقاشي‌شان را به بيرون از صفحات دفترچه درز دهند. تئاتر «درس بي‌پايان» در طراحي صحنه رويكرد و المان‌هاي تئاتر بي‌چيز و البته تجربي را داشته وليكن به لحاظ مفهومي در غناي كامل به سر مي‌برد. تئاتري كه كمترين ابزار روي صحنه به كار برده است تا صحنه را همراستا با فضاسازي‌هاي مستبدانه نظام ديكتاتوري بي‌روح كند و دكورش را به القاي ايده‌ها و حرف‌هايش بسپارد. واژگان صحنه‌اي اين نمايش و لفظ به لفظ آنها، مي‌خواهد مفاهيم و كنش‌هاي سياسي را در بر داشته باشند ولو آنكه چندان با صراحت بيان نشوند. اينكه صندلي هركس بخشي از هويت او مي‌شود و شاگردها در مقابل اين صندلي همچون شيئي‌ بي‌ارزش تنزل پيدا مي‌كنند، بخشي از استعاره‌هاي به كار گرفته شده در اين نمايش است. حتي دالان‌هاي تردد اين افراد به تاوان عدم لو دادن شخصي به اسم «كاسپار» فلزي و مسدود مي‌شود و همان درها به عنوان تنها روزنه و كورسوي اميدشان، فضايي تاريك و تاريك‌تر را به تماشاگر نشان مي‌دهد. تئاتر «درس بي‌پايان» نشان مي‌دهد كه قدرت حاكمه چگونه به دنبال مستمسك قرار دادن هر چيز به عنوان ضعف افراد و ساكنان مقيم آن است. در اين راستا، همه ‌چيز افراد با دوربين‌هاي مداربسته كه در نمايش از تكنيك ويديوبك پروجكشن استفاده شده است، زيرنظر و رصد پروفسور قرار مي‌گيرد. نمايش نشان مي‌دهد تا زماني كه گفت و شنود بين افراد به درستي رخ ندهد، هر كسي محكوم به تجربه زيستن در انزواي خود و جزيره‌هاي دورافتاده‌شان (صندلي‌ها) است. تئاتري كه بر كنش‌هاي انساني و ارتباط ميان بازيگران تاكيد مي‌ورزد، با انقلاب «لي‌لي» هندسه‌اي از تلاقي صندلي‌ها را ايجاد مي‌كند كه از منظر زيباشناسانه لحظات كمال‌گرايانه‌اي را خلق مي‌كند و همه پيش‌فرض‌هاي ثابت شده ذهني بين شخصيت‌ها را مي‌شكند. شخصيت‌هايي كه با عامليت «لي‌لي» مي‌خواهند كودكي كنند وليكن پارادايم‌هاي قهرآميز شخصيتي مثل پروفسور اين دگرگوني‌ها و پوست انداختن‌ها را ممانعت مي‌كند. با اينكه اين نمايش بسيار خصوصيات مينيمال يا كمينه‌گرايي را با خود به همراه دارد، وليكن حضور كاراكتر «لي‌لي» كه نقش داناي كل را در اين جماعت بازي مي‌كند و مدام در پي شرافت و ليافت افراد است، باعث مي‌شود كه نظرات روايي نمايش مشخص و مستقيم شود. بنابراين نمايش «درس بي‌پايان» در اوج خاستگاهش، مجبور به حذف فيزيكي كاراكترهاي طغيان‌ كرده‌اش مي‌شود و بقيه كاراكترها را در تمرين تئاتري به نقطه سر خط اول برمي‌گرداند! 


نمايش نشان مي‌دهد تا زماني كه گفت و شنود بين افراد به درستي رخ ندهد، هر كسي محكوم به تجربه زيستن در انزواي خود در جزيره‌هاي دورافتاده‌شان (صندلي‌ها) است. تئاتري كه بر كنش‌هاي انساني و ارتباط ميان بازيگران تاكيد مي‌ورزد، با انقلاب «لي‌لي» هندسه‌اي از تلاقي صندلي‌ها را ايجاد مي‌كند كه از منظر زيباشناسانه لحظات كمال‌گرايانه‌اي را خلق مي‌كند و همه پيش‌فرض‌هاي ثابت شده ذهني بين شخصيت‌ها را مي‌شكند. شخصيت‌هايي كه با عامليت «لي‌لي» مي‌خواهند كودكي كنند وليكن پارادايم‌هاي قهرآميز شخصيتي مثل پروفسور اين دگرگوني‌ها و پوست انداختن‌ها را ممانعت مي‌كند. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون