• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5093 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۷ آذر

به مناسبت سالروز درگذشت احسان نراقي

از كاشان تا يونسكو

محمود فاضلي

احسان نراقي فرزند حسن متولد 1305 در كاشان است. پدرش از خانواده قديمي و روحاني اين شهر بود. نراقي وقتي در مورد كاشان و كودكي حرف مي‌زند تبديل به‌ يك كودك رام و مطيع مي‌شود. از پدر و مادرش با قدرشناسي و احترامي غريب سخن مي‌گويد. تا كلاس سوم متوسطه در كاشان بود. سپس به يك شاگرد درس‌خوان و فعال و ميان دوستانش به‌ فردي كه مشكلات شخصي ديگران را حل مي‌كند، تبديل مي‌شود. دو سال در دانشگاه تهران به ‌تحصيل حقوق پرداخت و بعد به توصيه پدرش براي ادامه تحصيل راهي سوييس شد و از دانشگاه ژنو، كارشناسي جامعه‏شناسي دريافت كرد.
يكي از پسرعموهايش به ‌نام عباس نراقي از گروه 53 نفر حزب توده بود. نراقي نيز هوادار و نه عضو اين حزب مي‌شود. كتاب‌هاي آنها را مي‌خواند و به جلسات آنها مي‌رود، اما هيچ‌وقت عضو اين تشكيلات نبود. در دانشگاه فعاليت‏هاي چپگرايانه داشت. در ابتداي تحصيل فعاليت‌هاي سياسي خود را به‌ همراه تعدادي ديگر از دانشجويان غيرايراني در سوييس ادامه مي‌دهد و با تعدادي از چهره‌هاي چپ مرتبط مي‌شود و گروهي با نام «جمعيت مطالعات سوسياليستي» تشكيل مي‌دهد. او پس از فراغت از تحصيل، به عنوان كارشناس خاورميانه و ايران در يونسكو مشغول به‌ كار شد و ضمن اعلام انزجار از نظرات كمونيستي خود، اعلام كرد ترويج مرام كمونيستي در ايران ممكن نيست و بهترين حكومت در ايران مشروطه سلطنتي است. 
در 1331 به ايران بازگشت و چون با آيت‌الله كاشاني نزديك بود، در كنار ايشان قرار گرفت و در ابتداي دولت دكتر مصدق، مترجم آيت‌الله كاشاني در برابر خبرنگاران خارجي بود. پس از كودتاي 28 مرداد و بعد از دو سال اقامت در تهران، موفق به اخذ بورس تحصيلي در مقطع دكترا از دانشگاه سوربن فرانسه شد. به ‌همراه غلامحسين صديقي و علي‌اكبر سياسي، موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي را در دانشگاه تهران بنيان‌گذاري كرد و 12 سال به عنوان مدير در اين موسسه فعاليت و تدريس داشت. گفته مي‌شود اين موسسه با ساواك ارتباط تنگاتنگ داشت. در 1349 به‌ علت فشارهاي ساواك، دعوت يونسكو را براي امور جوانان بهانه قرار داد و ايران را به ‌مدت شش سال ترك كرد.
نراقي ديدگاه‌هاي خاصي از تحولات ايران و حاكمان و شخصيت‌هاي تاثيرگذار آن دارد. رضاشاه را نوكر خارجي نمي‏داند و مدعي است «او كارهاي مهمي داشته و در كنارش چند كار خلاف از جمله قتل فرخي هم داشته است. رضاشاه اوليه با رضاشاه بعدي كه مرض مال‌اندوزي پيدا كرده بود، تفاوت داشت. رضاشاه در روزهاي اول نه آدم كشته بود و نه مال‏اندوزي مي‌كرد. عده‌اي دور او را گرفتند و محدوديت‌هايي به وجود آمد و رضاشاه در مسير استبداد افتاد.»
نراقي دلايل سقوط محمدرضا شاه را چنين توضيح مي‌دهد: «بدبختي شاه اين بود كه طبيعت جريان را نمي‌شناخت. مذهب را نمي‏شناخت. اصولا با اين مسائل و فرهنگ بيگانه بود،چون هميشه او را دور نگه داشته بودند. اگر شاه توانايي فكري داشت، همان‌ كاري را مي‌كرد كه ديگران در موقعيت حساس كردند و نجات پيدا مي‌كرد. يك روز قبل از خروج او را ديدم. آدم ديگري شده بود.»
نراقي خاطرات خود را از آن ايام چنين نقل مي‌كند: «افراد نظير من مي‌توانستند هدف‌هاي انقلابيون را بدون خونريزي از راه اصلاحات محقق كنند. از انقلاب وحشت و ترس عجيبي داشتم. ممكن است انقلاب به دست چند آدم قوي، صحيح و سالم بنيان گذاشته شود، اما باعث مي‌شود افراد امتحان نداده و آزمايش نشده وارد صحنه شوند.» او از مرتضي مطهري نيز چنين ياد مي‌كند: «(مطهري) كارهاي اصلاحي، حرف‏هاي اصلاح‌طالبانه مي‏زد. حرف‏هاي او اصلاح اوضاع بود. حساب مطهري با بقيه جدا بود. مطهري دانشمندي معتدل بود. مثل بسياري ديگر نبود. او يك ملاي متفكر بود. وقتي از دانشگاه بازنشستگي‏اش را گرفتم، در انجمن فلسفه كه فرح ايجاد كرده بود و رييس آن سيدحسين نصر بود تدريس مي‌كرد. به من خيلي لطف داشت.»
نراقي يكي از منتقدان علي شريعتي است و مدعي است: «شريعتي در دوران تحصيلش سروكاري با جامعه‏شناسي نداشته است. وي فعاليت‌هاي نهضت آزادي را بي‏اثر مي‏دانست و مي‌خواسته يك راهي پيدا كند؛ قوي‌تر و محكم‌تر از مبارزه سياسي. راهي كه پيشنهاد مي‌كند تبديل دين به يك ابزار سياسي است. وي دين را براي ايجاد يك جريان سياسي وسيله كرد. او مي‌خواست رژيم شاه را بلرزاند، وسيله خوبي هم پيدا كرد. شريعتي پيامبر نفي و رد كردن است و نه پيامبر امر اثباتي و ساختن. بيان زيبا، گيرا، جذاب و شيوا براي نفي سلطنت. بيشتر جاذبه شريعتي در بيانش بود نه در قلمش. مجلس او شيرين و شيوا و جذاب بود. شريعتي يك بدعت‏گذار بي‏باك بود.»
نراقي كه سال‌ها به عنوان مشاور فرح پهلوي بود، پس از انقلاب سه بار دستگير شد. بار اول در سال 1358 و به اتهام «ارتباط با رژيم طاغوت پهلوي» به زندان افتاد اما با وساطت شهيد مطهري آزاد شد. دومين بار هنگام خروج از كشور بود كه پس از تحمل چهار ماه و ده روز حبس از زندان آزاد شد. تيرماه 1360چند روز بعد از انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي براي سومين‌بار بازداشت شد. اتهام او همكاري با دفتر ابوالحسن بني‌صدر رييس‌جمهور ايران بود. او اين‌بار هم حدود 15 ماه بازداشت بود. وي خاطرات زندان خود را با عنوان «از كاخ شاه تا زندان اوين» منتشر كرد. پس از آزادي از زندان به فرانسه رفت و با روي كار آمدن «فدريكو مايور»، رييس اسپانيايي يونسكو، موقعيت نراقي در آن سازمان بهبود يافت و تا سطح مشاورت دبير كل پيش رفت. به ‌مدت 16 سال مشاور ويژه‌ مديركل سازمان يونسكو را برعهده داشت. نراقي در 12 آذر 1391 در 86 سالگي درگذشت.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون