موزههاي هنرمند بنيان
سارا كريمان
در تعريف موزه كه در دورههاي پيدرپي توسط صاحبنظران، جامعتر و بسيطتر ميشود، همواره موسسهاي چندوجهي كه برونداد بخشي از دستاوردهاي فرهنگي و علمي بشر است، مدنظر قرار ميگيرد. عموم موزهها مولود تفكر و نتيجهگيري جمعي از افراد يا سازمانها هستند كه برمبناي نيازهاي اجتماعي وظايفي را متقبل ميشوند، اما در اين بين موزههاي كوچك و بزرگي نيز وجود دارند كه به همت انفرادي فرهنگدوستان راهاندازي ميشود. اين موزهها همانند سازمانهاي وسيعتر مجموعهاي از اهداف فرهنگي، اجتماعي يا اقتصادي را دنبال ميكنند. در ردهبندي موزهها به گونهاي برخورد ميكنيم كه اختصاص به آثار يا زندگي يك هنرمند دارد كه تعداد زيادي از آنها در قيد حيات نيستند، اما گاهي سازمانهاي فرهنگي در زمان زندگي هنرمند اقدام به تاسيس موزه به نام او ميكنند. در هنر معاصر ژانرها با اتكا به اشخاص پديد ميآيند و هنرمند ضمن خلق هنري بيانيه و فلسفه خود را بازگو ميكند.
فضايي كه توسط هنرمندان اداره ميشود، گالري يا تشكيلات ديگري است كه توسط هنرمندان بنيان نهاده ميشود كه اغلب از ساختار مراكز هنري عمومي، موزهها يا گالريها پيشي ميگيرد و امكان اجراي برنامههاي تجربيتري را فراهم ميكند.
دو موزه هنرمند بنياد اصلي كه توسط
هنرمندان بوئنوسآيرس اداره ميشود،
Belleza y Felicidad و APPETITE بودند كه هر دو استانداردهايي را براي هنر در حال ظهور در آرژانتين تعيين كردند.
اين فضاها بعضا پروژههاي خلاقانه هنرمندان بنياد نيز نام نهاده ميشوند كه طراحيهايي كاملا انحصاري در فضايي متفاوت با شكل گالريها به شيوه سنتي اجرا ميشوند در واقع هنرمند چكيدهاي از تفكرات و آثار خود در طول حيات هنرياش را در آنجا به نمايش ميگذارد و شامل انواع گونههاي تجسمي و ميكس مديا ميشود.
در حقيقت هنرمند بنياد تاكيد براي تعاملات بينرشتهاي و توسعه ارتباط خلاقانه است كه بر پايه ابتكار و ايده يك هنرمند شكل ميگيرد. فضايي كه در حقيقت بعضا كارگاه شخصي هنرمند بوده است به فضايي عمومي تبديل ميشود. موزههاي هنرمند بنيان را در اكولوژي رويدادهاي هنري نظير بينالها، آرت فرها بررسي ميكنند و تاثيرگذاري آنها روي رويدادهاي اينچنيني محرز است، هدف و كاركرد اين موزهها را ميتوان در چهار بخش تقسيمبندي كرد: 1- تثبيت شخصي و هنر تجربي 2- همكاري و شبكهسازي 3- پايهريزي جنبشهاي اجتماعي 4- توسعه ظرفيتهاي تخصصي. براي اين فضاها موسسان و حاميان مختلفي وجود دارند، نخست موسساتي كه در زمينه پيشبرد اهداف هنر معاصر فعاليت ميكنند، موسسات و بنيادهايي كه به يك هنرمند اختصاص دارند، موسسات تسهيلگر فعاليتهاي هنري، موسساتي با اهداف اجتماعي، موسساتي كه در راستاي هنر سياسي و اجتماعي گام بر ميدارند و موسساتي كه نقش حمايتي از هنرمندان را دارند. سبقه تاسيس اين فضاها به 1970 بازميگردد كه مشهورترين آنها چارلز تامسون لندن، استوديو 1 با همكاري ميشل كينان و كران جيمز است. در ايران نيز موزههاي متعددي به نام هنرمندان مشهور تاسيس شده است. اما از نمونههاي موفق موزه هنرمند بنيان ميتوان به موزه دكتر احمد نادعليان در جزيره هرمز اشاره كرد. اهميت اين موزه به اندازهاي است كه امروزه گفته ميشود براي شناخت هرمز بايد از موزه دكتر نادعليان شروع كرد.
تكثر موزهها در جهان معاصر پديدهاي است كه مرزهاي چيستي و كاركرد موزه را دچار شبهه كرده است. اماكني كه بعضا با عنوان مركز (center)، گالري، space يا استوديو خوانده ميشوند، ترجيح ميدهند عنوان موزه را براي خود برگزينند كه بهمراتب دشوارتر و وظيفه محوله سهمگينتر خواهد بود. گويي اين انتخاب شراكتي است كه هنرمند ميخواهد با جريانات هنر معاصر داشته باشد اما توفيق در اين مسير با ميزان اثرگذاري و تعامل وي با جامعه هنري است كه بسيار بر پويايي موزه هنرمند بنيان متكي است، لذا الزاما تاسيس موزه و ثبت آن به نام يك هنرمند نميتواند متضمن اثربخشي او باشد و اين مهم بيشتر در گرو تكيه بر رويداد محوري و ساير فعاليتهاي موزههاست، چراكه اين موزهها برخلاف موزههاي كلاسيك چندان بستگي به حفاظت و نمايش از گنجينه و آرشيو ندارند و بيشتر بسان كارگاههايي براي توليد ايدههاي هنري و
جريان بخشي هنر معاصر عمل ميكنند.