• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5103 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۲۹ آذر

عليه روش

محسن آزموده

موضوع روش، دغدغه متفكران بنيانگذار انديشه نو بود. رنه دكارت در ابتداي رساله مشهورش با عنوان «گفتار در روش» پس از اين ادعا كه «ميان مردم عقل از هر چيز بهتر تقسيم شده» و «قوه درست حكم كردن و تميز خطا از صواب، يعني خرد يا عقل، طبعا در همه يكسان است»، اختلاف آرا را از «روش‌هاي مختلف» كاربرد عقل مي‌داند و تاكيد مي‌كند كه در اين رساله قصد ندارد روش كاربرد درست عقل را نشان دهد، بلكه تنها مقصودش اين است كه «بنمايم من عقل خويش را از چه راه برده‌ام، زيرا كساني كه مي‌خواهند به ديگران دستور دهند، بايد خود را از آنان داناتر بدانند و اگر در اندك چيزي به خطا روند سزاوار سرزنش خواهند بود.» (ترجمه محمد علي فروغي).
قطعا پژوهش‌ها و تحقيقات متفكران و دانشمندان پيش از دكارت هم روش‌مند بوده و با دقت در آثارشان مي‌توان روش كار آنها را دريافت، چنان‌كه بسياري درباره مثلا روش‌شناسي افلاطون يا ارسطو يا ابن‌سينا در يك يا چند اثر يا موضوع يا كليت كار آنها تحقيق كرده‌اند. اما اين تاكيد فيلسوف فرانسوي بر اهميت روش و ضرورت تصريح آن، يكي از بدعت‌گذاري‌هاي تفكر نوآيين است و به گونه‌اي خودآگاهي و تامل (Meditation) در انديشه‌نو دلالت دارد. گويي دكارت با رساله خود دستورالعملي براي هر پژوهش و تحقيق بعدي ارايه مي‌كند، مبني بر آنكه قبل از هر چيز، بايد شيوه‌اي را كه در حقيقت‌جويي و روش به كار بردن عقل به كار مي‌بري، روشن‌سازي. همچنان‌كه او خود در ادامه رساله كوتاه اما پرمغز «گفتار در روش» بسان يك خود زندگينامه فكري مي‌كوشد، سير تحول انديشه‌هاي خودش در دستيابي به روش جست‌وجوي حقيقت را نشان بدهد. 
ترجمه رساله دكارت به فارسي به عنوان نخستين متن اصلي از فلسفه جديد كه به فارسي‌زبانان معرفي شده، بسيار معنادار است و نشان مي‌دهد كه برخي اهل فكر ايراني، بر‌خلاف همه انتقادهايي كه به ميزان فهم و درك آنها از فلسفه نو شده، به اهميت روش در انديشه نو‌آگاه بودند و لااقل شماري از ايشان متوجه اين نكته شده بودند كه خودآگاهي روش شناختي چه اهميتي دارد و در روزگار جديد، براي هر پژوهش و تحقيقي، بايد روش‌شناسي بحث را دانست و به شيوه به كار بردن عقل آگاه بود و بلكه به آن تصريح كرد.
با اين‌همه يكي از مهم‌ترين و اصلي‌ترين مشكلات پژوهش‌ها و تحقيقات در يك‌صد‌ساله اخير در ايران، فقدان روش‌مندي و آشفتگي روش شناختي است. معضلي كه ارايه درس‌هايي با عنوان و موضوع روش تحقيق در تقريبا اكثر رشته‌هاي درسي در دانشگاه‌ها نتوانسته آن را حل كند، اگر به دامن زدن به آن كمك نكرده باشد. اين در حالي است كه لااقل در رشته‌هاي علوم اجتماعي، دانشجويان موظفند رساله‌ها و تحقيقات خود را با فصل يا بخشي مختص به روش‌شناسي آغاز كنند و در همان ابتدا به شيوه دكارتي، تصريح كنند كه از چه نظريه و روشي استفاده مي‌كنند و روش‌شناسي خود را تشريح كنند. 
اين دستورالعمل موجب شده عمده پايان‌نامه‌ها و رساله‌هاي دانشگاهي-‌لااقل در رشته‌هاي مذكور- با فصولي خسته‌كننده، تكراري، كليشه‌اي و عموما بي‌ربط و معمولا حجيم آغاز شود كه در آنها، دانشجوي پژوهشگر، به شيوه‌اي ملال‌انگيز و قالبي، شمار زيادي اسم و نظريه و مطالب بي‌ربط و با ربط را براي وجاهت دادن و اعتباربخشي به كار خود عرضه كند، بدون اينكه در فصول لاغر و متاسفانه، اكثرا بي‌مايه بعدي، استفاده راست و درستي از آن مباحث صورت بگيرد يا مفصل‌بندي (articulation) مشخصي ميان اين نظريه‌ها و روش‌هاي مورد ادعا با موضوع اصلي پژوهش برقرار باشد. 
به عبارت ديگر غلبه فرماليستي و كليشه‌اي مباحث اصطلاحا «روش شناختي» و «نظريه بازي» در رساله‌ها و پايان‌نامه‌هاي دانشگاهي، نه فقط موجب روش‌مندي تحقيقات علمي در رشته‌هاي علوم انساني و اجتماعي نشده، بلكه سبب شده كه دانشجويان و پژوهشگران زمان و هزينه گزافي صرف پرداختن به آن چيزي كنند كه درست يا غلط، مباحث نظري يا روش‌شناختي خوانده مي‌شود و از اهتمام به مسائل مبتلابه و موضوعات اساسي و جدي كه علي‌الاصول رشته مذكور براي حل آنها وضع شده، غافل شوند يا آنها را خيلي ساده‌انگارانه و به شكل كليشه‌اي همچون پروكروسْتِس راهزن غول‌پيكر اسطوره‌هاي يوناني روي تخت روش‌ها و نظريه‌هاي قالبي بخوابانند و به زور آنها را اندازه تخت كنند. 
بايد همچون پل فايرابند، فيلسوف اتريشي، عليه روش‌هاي كليشه‌اي و قالبي قيام كرد. يعني بايد كوشيد ضمن فراگيري متناسب نظريه‌ها ومطالعه و خوانش پژوهش‌ها و تحقيق‌هاي اثرگذار متفكران و عالمان بزرگ، به جاي صرف همه عمر خود در مباحث انتزاعي نظري و روشي، با تسلطي نسبي به اين ابزارها (ارگانون) به خود موضوع پژوهش بازگشت و با مسائل عيني و واقعي كلنجار رفت. مواجهه‌اي رو در رو با مسائل، راه و روش برخورد با آنها را هم به پژوهشگر نشان مي‌دهد، همچنان‌كه دكارت در رساله مذكور، به روشني توضيح مي‌دهد كه چگونه بعد از آموزش‌هاي اوليه، «بر آن شدم كه ديگر طلب نكنم مگر دانشي را كه در نفس خود يا در كتاب بزرگ جهان بيابم» زيرا «گمان داشتم از تحقيقاتي كه مردم درباره اموري كه مبتلا هستند.... بيشتر درك حقايق خواهم نمود تا از بيانات علمايي كه در حجره آرميده و در نظرياتي اظهار راي مي‌كنند كه هيچ نوع تاثيري ندارد و نتيجه‌اي عايد ايشان نمي‌كند جز اينكه شايد به سبب دور بودن آن آراء از فهم عامه مي‌توانند بر خود ببالند كه هوش و صنعت بسيار به كار برده‌اند تا آنها را صحيح جلوه دهند.» (همان) 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون