• ۱۴۰۳ يکشنبه ۶ خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5103 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۲۹ آذر

كوتاه درباره اشتاين‌بك

مرتضي ميرحسيني

فقط با مداد مي‌نوشت و جز به ندرت، آن‌هم از ناچاري از دستگاه تايپ و خودكار استفاده نمي‌كرد. مثلا مي‌گويند در نوشتن رمان «شرق بهشت» كه سال 1952 منتشر شد و يكي از بهترين رمان‌هاي اوست حدود 300 مداد استفاده كرد. پسرش توماس مي‌گفت پدرم هر روز پيش از شروع به نوشتن، 24 مداد را كاملا تيز مي‌كرد و دمِ دستش مي‌گذاشت و حتي گاهي پيش مي‌آمد كه در يك روز كاري، بيشتر از 100 مداد استفاده كند. حين كار نوك مدادها را نمي‌تراشيد و براي تيز كردن‌شان كار نوشتن را متوقف نمي‌كرد. نوك هر مدادي كه كند مي‌شد آن را كنار مي‌گذاشت و مداد نوك‌تيز ديگري را برمي‌داشت. رنگ بدنه همه مدادهايي كه استفاده مي‌كرد مشكي بودند، زيرا مدادهاي رنگي تمركزش را به هم مي‌ريخت و حواسش را پرت مي‌كرد. همين عادت به استفاده از مدادهاي مشكي هم مهم‌ترين و هم در نگاه برخي‌ها عجيب‌ترين عادتش به عنوان نويسنده بود. نويسنده‌اي كه سال 1940 با رمان ستودني «خوشه‌هاي خشم» جايزه پوليتزر را برد و 22 سال بعد هم نوبل ادبي را تصاحب كرد (1962) نويسنده‌اي كه سال 1957 در اوج جنگ سرد و چپ‌هراسي به دفاع از آرتور ميلر رفت و آن مقاله بلند و مشهورش «محاكمه آرتور ميلر» را نوشت. در آن مقاله نه فقط از ميلر -كه به اتهام گرايش به كمونيسم محاكمه و به جرم اهانت به كنگره محكوم شده بود - كه از اصل آزادي بيان دفاع كرد و به حاكميت كشورش براي ايجاد اختناق و ارعاب معترض شد. اشتاين‌بك زماني از ميلر دفاع كرد كه بيشتر چهره‌هاي سرشناس امريكا از ترس انگ‌ها و افتراهايي مثل «چپي» يا «سرخ» سكوت كرده، در لاك خودشان فرورفته يا اساسا خودشان را به آن راه زده بودند. همين ويژگي اشتاين‌بك او را بسياري ديگر متفاوت مي‌كرد؛ آنقدر متفاوت كه رييس اف‌بي‌آي، جان ادگار هوور خودش او را زير نظر گرفته بود. دستور داده بود زندگي نويسنده را بارها زيرورو كنند و كوچك‌ترين نشانه‌هاي گرايش او به كمونيسم را بيابند. مامورانش گشتند و به آنچه دنبالش بودند نرسيدند. چون چيزي براي اتهام‌زني به اشتاين‌بك پيدا نكردند، هوور به رييس اداره ماليات دستور داد هر سال در بررسي حساب‌هاي اشتاين‌بك حداكثر دقت و سخت‌گيري را به كار ببرد و كوچك‌ترين خطا و تخلف او را ثبت و به عنوان جرم گزارش كند. به اشتاين‌بك سخت گرفتند و آزارش دادند، اما او به راهي كه در پيش گرفته بود ادامه داد. البته اين ماجرا به دهه پاياني زندگي اشتاين‌بك برمي‌گردد و نام او از زمان انتشار رمان «تورتيلا فلت» (1935) سر زبان‌ها افتاده بود. اوايل دهه 1940 ميلادي در شغل خبرنگار از سوي روزنامه نيويورك هرالد به اروپا رفت تا شاهد و گزارشگر جنگ دوم جهاني باشد. اما به جاي روايت جنگ و درگيري‌هاي خونين، از آدم‌هايي كه مي‌ديد، نوشت. مثلا از مردي نوشت كه يكي از دو دستش از شدت جراحت - حتي بعد از بهبود ظاهري - از كار افتاده بود و مدام مي‌گفت «مي‌ترسم وقتي به خانه برمي‌گردم همسرم ديگر من را با اين نقصِ دست دوست نداشته باشد و نخواهد.» يا گروهي از سربازان كم‌سن و سال امريكايي مستقر در انگليس را ديده بود كه در گوشه‌اي از اردوگاه‌شان سبزي‌هاي امريكايي كاشته بودند تا دلتنگي براي خانه و خانواده را كمتر كنند. چندي بعد در رمان «ماه پنهان است» (1942) نوشت «يك انسان فقط چند ساعت در روز و چند ماه از سال مي‌تواند سرباز باشد و آن‌گاه باز مي‌خواهد كه انسان باشد»، با همه نيازهاي انساني‌اش. جان اشتاين‌بك كه اواخر عمر با دفاع از مداخله نظامي امريكا در ويتنام نام خودش را - ميان بسياري از هواداران صلح‌طلب و عدالت‌خواهش - مخدوش كرده بود، دسامبر 1968 در چنين روزي در نيويورك از دنيا رفت. زمان مرگ 66 سال داشت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون