نقش زنان در نشاط شهري و سرزندگي محلي
زهرا نژاد بهرام
شهرها كانون شكلگيري نهادها و تشكلهاي مردمنهاد است. از زماني كه الگوي زندگي شهرنشيني به عنوان روش رايج در زندگي بشر توسعه يافت، تشكلهاي غيردولتي و داوطلبانه با زندگي مردم گره خورد. اين تشكلها كه سابقه ديرينهاي در ادبيات و فرهنگ ملي و ديني در كشور ما دارد به عنوان يك نقطه عطف در روابط اجتماعي شهروندان از يك سو و فرصتي براي حل مسائل شهري از سوي ديگر هستند. در اين ميان زنان به عنوان نيمي از جمعيت شهر با عنايت به دغدغهمند بودن نسبت به مسائل و مشكلات شهري يكي از كانونهاي اصلي براي جذب و فعاليت اين تشكلها، وارد اين عرصه شدند . تشكلهاي غيردولتي فرصتي دوگانه براي شهر ايجاد كردهاند از يك سو امكاني براي ارايه خدمات داوطلبانه دارند و از سوي ديگر بستري براي توسعه ارتباطات اجتماعي زنان با نهادهاي مرتبط با مسائل شهر فراهم ساختهاند. اين مهم منجر به رابطه دوسويه جامعه و فرد (زنان) كه بستري براي توانمندسازي و ارتقاي مهارتهاي آنها شد .اين تشكلها بستري براي باروري انديشهها و روشها و در عين حال فرصتي براي توانمندسازي و ارتقاي مهارتهاي اجتماعي زنان هستند. مشاركت گسترده زنان در اين نوع تشكلهاي بستري براي تعامل شهر و آنان ايجاد كرده است، امروزه بسياري از داوطلبين اين تشكلها را زنان تشكيل ميدهند كه در عرصههاي گوناگون مسائل شهري از كودكان كار گرفته تا محيط زيست و... در حال فعاليت هستند. در اين ميان سازمانهاي تخصصي زنان نيز در حوزه شهر از اهميت بيشتري برخوردار هستند كه اين سازمانها در حيطه مسائل زنان فعاليت ميكنند. اين سازمانهاي غيررسمي در نظام اجتماعي شهر با هدف جلب مشاركت زنان در تعيين سرنوشت خود از طريق توانمندسازي در ابعاد اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي آنان توانستهاند نقش موثري ايفا كنند...
اما بايد در نظر داشت كه توانمندسازي با گذشت زمان توسعه مييابد، زيرا يك فرآيند است .
باورپذيري مديريت شهري به نقش موثر و اثربخش اين تشكلها در قالب حمايت از فعاليت آنها و واگذار كردن بسياري از مسائلي كه امروزه مديريت شهري تحت عناويني چون حمايت از كارآفريني زنان، سراهاي محله، گرمخانه، ساماندهي آسيبهاي اجتماعي شهر، مديريت تفكيك پسماند و... فعاليتهاي گستردهاي را در دستور كار خود دارد؛ بستري متناسب براي افزايش نشاط و سرزندگي ميان زنان و شهر فراهم خواهد كرد. مديريت شهري با كمك اين سازمانها ميتواند از قالب تصديگري به نظارت سوق پيدا كرده و فرصت مشاركت براي ساماندهي مسائل شهري را تسهيل كند.
اين تشكلهاي در شهرها بستري براي جلب مشاركت زنان هستند تا آنها را از شهرنشين به شهروند هدايت كنند و فرصتهاي همكاري و همراهي در مديريت شهر كه كانون پرهياهوي زندگي همه شهروندان است، فراهم كند.
در واقع توانمندسازي و كسب مهارتهاي بهرهبرداري بهينه از منابع، از لوازم اصلي ايجاد مشاركت در شهر است. با توجه به نقش محوري زنان در خانواده و برنامههاي توسعه جوامع شهري، توانمندسازي زنان يكي از مهمترين اقدامات برنامههاي توسعه به شمار ميآيد و تشكلهاي غيردولتي در اين حوزه هم بسترساز هستند و هم عملكننده. رويكرد محلهمحوري و بهرهگيري از ظرفيت اين تشكلها در ساختار محلات ميتواند فرصتي مناسب براي توسعه مشاركتهاي محلي از يكسو و ارتقاي توانمنديهاي زنان و جدايي از عوارض زندگي شهري نظير تنهايي، گوشهگيري و... از سوي ديگر باشد .
اجتماعمحوري از رويكردهاي اصلي براي مديريت شهري پيشرو است.به واقع مديريت شهري اگر به دنبال كسب مشاركت شهروندان است بايد باور كند كه شهروندان قادر هستند در اداره شهر مشاركت داشته باشند . مديريت شهري اگر به يقين برسد كه نيروي عظيم زنان كه نيمي از جمعيت شهر را تشكيل ميدهند بستري گسترده براي مشاركتجويي و مشاركتپذيري در حل مسائل شهري هستند! چرا بايد اين فرصت را از دست بدهد و بستري براي تعامل با اين تشكلها فراهم نكند؟!
زنان شهر بيش از هر نيروي ديگر نسبت به آنچه در شهر ميگذرد، دغدغهمند و حساس هستند. اين فرصت يگانه بستري از تعامل دوسويه است كه از سويي توانمندي آنها در جهت يك هدف والا ارتقا مييابد و از سوي ديگر گروههاي مختلف شهر و مسائل گوناگون شهري ظرفيت حل مساله را به دست آنان پيدا ميكنند. ضرورت توجه به اين نكته جدي است كه زنان كانون اعتماد هستند و تقويت اين مهم در آنان با توسعه تشكلها و ترغيب زنان به انجام كارهاي داوطلبانه تصويري متفاوت از نشاط و سرزندگي را به شهر به ارمغان ميآورد .زنان شهر نيازمند تقويت اعتماد هستند و اين فرصت با بهرهگيري متناسب مديريت شهري از آنان و سازمانهاي مردمنهاد كه بيشترين اعضاي آن از زنان هستند، تحققپذير است. فقط بايد شهر را طوري ديگر ديد و از منظري متفاوت به دنبال حل مسائل بود و زنان در اين زمينه از پيشگامان هستند.
بر اساس برخي آمارها هماكنون بيش از 15000 تشكل مردمنهاد در كشور فعالند كه به دلايل متعددي برخي از آنان بدون فعاليت و برخي با فعاليت محدود هستند، اما جايگاه و نقش آنان در اين سازمانها بسيار با اهميت و جدي است.
در واقع از آنجا كه اين تشكلها فرصت بازسازي اعتماد و گسترش ارتباط اجتماعي و بستري براي حل مسائل با كمترين هزينه و بيشترين منفعت براي جامعه هستند؛ نيازمند تقويت و توسعه هستند. اصولا مبناي مشاركت اعتماد است و اگر اين مهم از سوي داوطلبين توسعه پيدا كند، فرصت تعاملات موثر در شهر گسترش مييابد. هر چه ميزان اعتماد و در پي آن مشاركت بيشتر باشد، ميزان انسجام اجتماعي و ثبات جامعه بيشتر است. لذا مديريت شهري ناگزير از پذيرش سهم آنان در اداره شهر است و اين ناگزير از پذيرش بزرگترين گروه داوطلبين در اين سازمانها كه زنان هست، است. شهر كه تاكنون نتوانسته نيازهاي آنان را برآورده كند شايد با توسعه و تسري تشكلها و مشاركت زنان بتواند بخشي از آنها را مرتفع سازد.