• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5124 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۲۵ دي

توران مانند گلستان مستقل شود

بهمن نجفي

وقتي انتخاب‌ها درست باشد به افرادي مانند شادروان امير خان آهني مي‌رسيم. نقطه اتصال ما از درونه به دلبر و سپس به اميرخان آهني و جناب عجمي، قلعه اسب‌كشان و شادروان ميرزا رضا كرمي بود. اوايل سال 57 زمان مديركلي آقاي موثقي در مشهد (خراسان بزرگ)؛ كنترل و مديريت منطقه حفاظت شده توران به اداره كل حفاظت محيط‌زيست خراسان و اداره حفاظت محيط‌زيست سبزوار و درونه محول شده بود. سرپرست سرشكارباني و رييس ما در درونه شادروان سيدمحمد موسوي‌نژاد بود. آن زمان مديركل تاكيد داشت ضمن هماهنگي با واحد دلبر و تداوم امور حفاظتي زيستگاه‌هاي درونه بردسكن بايد همه تلاش‌تان را براي همكاري جهت حفاظت مطلوب‌تر منطقه وسيع توران نيز به‌كار بنديد. اين تاكيد فرصتي شد تا افتخار همكاري و آشنايي بيشتري با عزيزان ارجمندي چون شادروان اميرخان آهني، جناب احمد عجمي گرامي و شادروان ميرزا رضاي كرمي عزيز در اسبك‌شان نصيب‌مان شود، گرچه از گذشته هم به ويژه با مرحوم كرمي مراودات دوستانه داشتيم اما اين بهانه‌اي بود براي مختلط شدن روحيات كاري متفاوت. مثلا شادروان آهني با سياست و با روشي خونسردمآبانه و رعايت اصول همه‌جانبه به آگاه‌سازي و اخطار به شكارچياني كه سال‌ها بدون وجود قانوني به نام شكار و صيد راه خودشان را رفته بودند و باتوجه به وسعت منطقه مسير بسيار دشوارتري براي حفاظت و كنترل داشتند اقدام مي‌كرد. او با رعايت همه جوانب و با استفاده از سياست و نفوذ محلي خود نسبت به اجراي قانون و پيشگيري و كنترل گام‌هاي مهمي بر داشتند. آقاي عجمي نيز در زمان‌هاي فعاليت ضمن اقدامات موثر حفاظتي لازم در توران و تعقيب و گريزهاي متعدد در متقاعد كردن و جذب افرادِ با نفوذ حتي تا تپه طاقِ كوه يخاب تاثيرگذار بودند. يا شادروان كرمي كه با نفوذ محلي پدرانه بسيار موثر خود ضمن ادامه همان رويه مردمداري خاندان ميرزا موسي، قلعه‌دار معروف اسب‌كشان در اجراي متعادل قانون حفاظت از جنوبي‌ترين بخش منطقه، غريال و كال‌شور تا اسبك‌شان و دلبر و درونه با موتوسيكلت تلاشي مستمر داشت. يادم است با آن مرحوم كه از دوستان زحمتكش و از محيط‌بانان بسيار خوب زيرمجموعه مرحوم اميرخان مستقر در اسبك‌شان بود، در ماموريتي با هم با چند نفر از همكاران عزيز سبزوار و درونه بعد از انقلاب، در منطقه كوه‌سفيد تپه‌طاق كه بسيار هم اجراي قانون سخت بود، در تاريكي شب گروهي را دستگير كرديم كه سه لاشه شكار گوره خر و دو جنين نارس عاري از موي از رحِم خارج شده سر بريده را به همراه داشتند. و نيز مرحوم موسوي‌نژاد كه در اجراي مقررات قاطعانه خواهان اجراي مُرِ قانون بود تا آنجا كه در اين راه در حال تلاش براي متوقف نمودن موتورسوار متخلف حرفه‌اي فراري مورد اصابت شديد سپرموتور به ران پايش هنگام ايست دادن قرار گرفت و تا آخر عمر با پاي پلاتين‌دار و كوتاه زندگي كرد، نهايتا هم به خاطر جوشِ‌زدن‌هاي ناشي از مشاهده گروهي متخلفين موتورسوار غيرمجاز با تخريب كامل معده و خونريزي شديد آن مواجه و در اواسط دهه شصت با آنكه هنوز حدود بيست سال از شروع خدمت رسمي محيط‌باني‌اش گذشته بود از دنيا رفت. به هر حال سياست يك‌دست كردن اين اشخاص توانمند توسط مديركل وقت و بي‌شك با مشورت اساتيد محترمي چون جناب مهندس هوشنگ ضيايي و شادروان اسكندر فيروز كه در تصميمات كليدي اين‌چنيني سازمان آن‌هم در مورد زيستگاه‌هاي حساس و وسيعي به بزرگي توران و ديگر نقاط گسترده امكان‌پذير بود،  به ويژه در زيستگاه‌هاي وسيع تحت كنترل توران كه زحمات چندين ساله شادروان امير خان آهني كاملا در حال تثبيت شدن بود اما متاسفانه در بُحبوحه و بعد از پيروزي انقلاب ناراضيان از اقداماتِ حفاظتي بي‌محابا شروع به تخريب كردند و موجودي حيات را به‌شدت كاهش دادند. البته در همان زمان هم سياست جذب و جلب حاميان به راه آمده نادم و مطلع شده از عواقب ناشي از تخريب طبيعت بسيار موثر واقع مي‌شد، ولي چون عامه مردم و اهالي بومي حواشي مناطق در حفاظت مشاركت نداشتند نهايتا در بُحبُوحه انقلاب به اين نتيجه رسيدند كه با كشتار وحوش، محدوديت‌هاي اعمال شده در موردشان و نقص قديم عدم مشاركت در حفاظت‌شان را به گمان خودشان با ضربه زدن تلافي و جبران كنند و به تخريب پرداختند. لذا اين تجربه حاصل شد كه بدون خواست و انگيزه و مشاركت جمعي تلاش‌هاي چندين ساله بي‌نتيجه مي‌ماند ضمن اينكه از طرفي همان انتخاب‌هاي موردي از خود داوطلبان يا ذي‌نفوذان منطقه مي‌تواند بسيار موثر باشد به شرط اينكه مديريت و توان اجرايي و امكاناتش در حدي باشد كه بتواند در بحران‌ها نيز با قامتي استوار بايستد. مشاركت مردمي بسيار عالي است اما استقلال و مديريت مطلوب از ملزومات غيرقابل انكار است به‌ويژه مناطقي چون پارك ملي گلستان، مجموعه مناطق حفاظتي خارتوران و هر كجا كه وسعت و اهميتش در حد و اندازه يا مشابه اينها باشد اگر به جز اين باشد علي‌رغم همه تلاش‌هاي شبانه‌روز محيط‌بانان خدوم و از جان گذشته و دست‌اندكاران مخلص دلسوز مطمئنا درجا خواهيم زد. همه مي‌دانيم كه در گذشته و در زمان قبل براي انتخاب يك محيط‌بان مي‌گشتند تا ببينند چه كسي همراه طبيعت بوده است، به هر دليلي حرف چه كسي در بين مردم حواشي و داخل زيستگاه‌ها اثربخش است، كدام محلي از تنها گذراندن شب تاريك در بيابان باكي ندارد و كدام عاشق در كنار معشوقش تاغ و همسايه‌اش بوته گز با خيال راحت و عشق مي‌خوابد، دستار سرش را آويزه شاخه‌اش مي‌كند تا رفاقتش را ثابت نمايد و مي‌داند كه مار را تا لگدش نكند نيشش نمي‌زند، يا مي‌داند با قرار گرفتن در نزديكي‌اش فاصله گرفته و جايش را به او مي‌بخشد و حتي درنده‌ها بويش را كه بشنوند مسيرشان را تغيير مي‌دهند و چون همه اينها را مي‌داند چشم‌ها را درنهايت راحتي خيال بر هم مي‌گذارد و تا صبح بدون هيچ استرسي آنها را باز نمي‌كند بله چون از اينها انتخاب مي‌شدند، چون انتخاب‌كنندگان مي‌دانستند كه چنين عزيزاني كه از دل تاغ، گز، قيچ، درمنه، صخره، قله كوه، دره، دامنه، دشت، جنگل و... مي‌رويند وقتي بر افراشته شوند گل‌هاي زيبايي چون اميرخان آهني برخواهند آمد. چنين بذرهايي را مي‌كاشتند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون