• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5140 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۳ بهمن

گفت‌وگو با سياوش ايماني به بهانه انتشار آلبوم «تاش»

به سوي «مجلسِ» گروه‌نوازي ايراني

سيمين سليماني

سياوش ايماني نوازنده تار و آهنگساز است؛ او از نوجواني موسيقي كلاسيك ايراني را نزد زيدالله طلوعي فرا گرفت و بعد از آن نيز در كلاس‌هاي ارشد تهماسبي و محمدرضا لطفي به تكميل آموخته‌هاي خود پرداخت. او همچنين در كارنامه هنري خود مشاركت‌ها و همكاري‌هايي را با حسين دهلوي، داريوش طلايي، ارشد تهماسبي دارد. همچنين در آلبوم‌هاي «ساقه‌ خشك بهار» شماره ۱ و ۲، بر اساس رديف عبدالله دوامي، تار و آواز سياوش ايماني را مي‌شنويم كه انتشارات ماهور در سال‌هاي ۱۳۹۴ و ۱۳۹۷ اين دو اثر را منتشر كرد. آلبوم «ايراء» نيز بر پايه سازِ تار از ديگر آثار ايماني به شمار مي‌رود. اما بهانه ما براي اين گفت‌وگو انتشار آلبوم «تاش» بود كه با موسيقي او و خوانندگي مهدي امامي توسط موسسه فرهنگي هنري «ماهور» منتشر شد. ايماني درباره اين اثر مي‌گويد: «تاش تجربه‌اي ا‌ست در راستاي طراحي، ساخت و اجراي يك «مجلسِ» گروه‌نوازي ايراني، در چارچوبِ موسيقي دستگاهي. در نگاه من، مفهومِ «مجلس موسيقايي» هم‌زمان دو بُعدِ ساختار و مخاطب را برجسته مي‌كند.» او باور دارد يك مجلس موسيقي ايراني مخاطبي محدود و خاص را مد نظر دارد و تعريف او از اين مخاطب خاص افرادي هستند كه با اين موسيقي و شيوه‌هاي گروه‌نوازي و تك‌نوازي آن آشنايي داشته باشند. در ادامه گفت‌وگوي «اعتماد» با سياوش ايماني را مي‌خوانيد.

   در ابتداي اين گفت‌وگو از آلبوم منتشرشده اخيرتان «تاش» بگوييد. ايده آن از كجا آمد و ضبط آن چگونه شكل گرفت؟
گروه «سپيدار» را حدود شش سال پيش با تعدادي از دوستان كلاس‌هاي آقاي لطفي و همين‌طور يكي از دوستان قديم تشكيل دادم. سابقه دوستي‌ام با آريا محافظ، هوشمند عبادي و سينا دانش به سال‌هاي مكتبخانه ميرزاعبدالله برمي‌گردد و با پدرام خاورزميني هم از اواخر دهه‌ ۷۰ مراوده و دوستي دارم.
ايده اوليه آلبوم در حقيقت از يك دو نوازي بود كه من طراحي كرده بودم و قرار بود همراه سهيل صادقي اجرا شود كه ايشان مهاجرت كرد و اين امكان فراهم نشد. بعد از تشكيل اين گروه فكر كردم اين ايده را براي اجراي گروهي آماده كنم. توضيحات فني ماجرا را داخل دفترچه آلبوم آورده‌ام ولي به زبان ساده مي‌توان گفت ايده ما يك نشست يا يك مجلس موسيقايي و در حقيقت، موسيقي دستگاهي بود. در كنار هم و به صورت گروهي تمرينات را پيش برديم و همين‌طور طي تمرين‌ها كار شكل دقيق‌تري به خود گرفت. بعد از چند ماه تمرين، براي ضبط به استوديو پژواك رفتيم البته هدف ما از همان ابتدا ضبط به شكل گروهي يا همان آنسامبل بود كه با صدابرداري آقاي مهدي سالك اردستاني اين كار انجام شد.
   همكاران شما در اين آلبوم چطور گرد هم آمدند؟ چگونه يك گروه موسيقي را شكل داديد؟ به هر حال انتخاب اعضاي گروه، بخش مهمي از يك پروژه محسوب مي‌شود.
به واسطه سال‌ها دوستي و همكاري كه همچنان هم ادامه دارد، اين گروه شكل گرفت. در موسيقي سليقه‌هاي مشتركي باهم داشتيم و به لحاظ فني انتظارات‌مان از نحوه اجرا و فواصل در موسيقي ايراني و مسائلي از اين دست خيلي به هم نزديك بود. طبيعتا اين سليقه‌هاي مشترك با پدرام خاورزميني و مهدي امامي هم وجود داشت و باعث مي‌شد كه مشكلات‌مان در اجراي گروهي كمتر شود و درك متقابلي از هم داشته باشيم.
   در سازآرايي اين اثر چه ملاحظاتي داشتيد؟
در مورد سازآرايي در حقيقت اتفاق به خصوص و عجيب و غريبي نيفتاده است. گروه ما يك گروه جمع و جور موسيقي دستگاهي است و همان‌طوركه معمولا انتظار مي‌رود شامل تار، ني، سنتور، كمانچه و تمبك به همراه يك خواننده است.
   طبعا براي كسي كه اثر شما را مي‌شنود، ممكن است پرسشي در مورد مساله آموزش مطرح شود. بفرماييد كه شما نزد چه كساني آموزش موسيقي ديديد و بيشترين تاثير را از كدام استاد خود دريافت كرديد؟
من در دوران كودكي مدت كوتاهي نزد آقاي فرهنگ‌فر تمبك كار كردم و بعد از آن با آقاي زيدالله طلوعي شروع به نواختن تار كردم و چند سالي را نزد ايشان گذراندم. سپس مدت كوتاهي را با آقاي هوشنگ ظريف كار كردم و بعد از آن هم به كلاس آقاي ارشد تهماسبي رفتم و اين دوره، طولاني‌ترين دوره كلاس‌هاي من بود. تا اينكه در سال ۸۵ آقاي لطفي به ايران آمدند و من به مدت دو تا سه سال در دوره‌هاي مختلف كلاس‌ها در خدمت ايشان بودم. در مورد اينكه كدام‌يك از اساتيد تاثير بيشتري روي من داشتند، واقعا شايد نتوان به اين شكل در موردش صحبت كرد؛ چرا كه به نظر من الزاما استاد مستقيم فرد، آن كسي نيست كه او تجربه كار و آموزش مستقيم با او را دارد؛ بلكه مي‌تواند از كسي كه حتي شاگردي‌اش را نكرده هم متاثر باشد اما در مبحث نوازندگي، بايد بگويم مديون آقاي طلوعي هستم. آقاي لطفي نيز تاثير بسيار زيادي روي من گذاشتند و در مبحث شناخت موسيقي به واسطه سال‌هايي كه نزد آقاي تهماسبي كلاس رفتم كه منجر به رفاقت و همكاري هم شد، خيلي زياد از ايشان آموختم.
   پيش از اين هم آلبوم «ايراء» را داشتيد، اثري بر پايه سازِ تار، شامل دو قطعه بلند. درباره اين كار هم صحبت كنيد. گمانم در مجموعه‌اي به نام «احوالات شخصي» منتشر شده بود.
يكي از اهدافي كه نوازندگان موسيقي ايراني در طول زندگي كاري خود دنبال مي‌كنند، رسيدن به مرحله‌اي است كه در نهايت بتوانند تكنوازي كرده و به تنهايي بنوازند. من نيز از اين قاعده مستثنا نبودم. بعد از انتشار دو شماره از مجموعه «ساقه خشك بهار» كه براساس نسخه آقاي پايور از رديف عبدالله خان دوامي اجرا كرده بودم و البته هنوز دو شماره از آن مانده ‌است، ايده آلبوم ايراء رقم خورد كه محرك اصلي اجراي اين آلبوم، اجرايي بود كه من در برنامه «شب ساز ايراني» شماره سوم انجام دادم و در آن زمان وارياسيوني از قسمت شور را كه بعدها در آلبوم ايراء آمد، اجرا كردم. «نشر موسيقي خانه هنر خرد» مجموعه‌اي از آلبوم‌ها‌ به نام «احوالات شخصي» دارد كه شامل تكنوازي نوازندگان مختلف طي چندين سال است و من نيز براي حضور در اين مجموعه دعوت شدم و قسمت شور را با همان ايده اجرا و قسمت اصفهان را نيز بعدا به آن اضافه كردم. 
   اشاره كرديد به آثار تك‌نوازي؛ به‌طور كلي‌تر آثار بي‌كلام كمتر مورد استقبال مخاطبان عام قرار مي‌گيرند. تجربه خود شما در اين باره چيست؟
در مورد استقبال كمتر عموم از آلبوم‌هاي تك‌نوازي بايد بگويم كه اين مساله نيازمند فرهنگ‌سازي و زمينه‌هاي مناسب اجتماعي است كه بايد براي آن فراهم باشد و همچنين مخاطب خاص خود را دارد و البته تجربه من هم در اين باره تجربه غير قابل انتظاري نبوده ‌است.
   آقاي ايماني شما در برخي كارهاي‌تان خوانندگي هم كرده‌ايد و در واقع همراه سازتان خوانده‌ايد؛ چه شد كه براي آلبوم «تاش» از صداي آقاي امامي استفاده كرديد؟ آيا به صداي خودتان هم براي اين آلبوم فكر كرده بوديد؟
خب در ابتدا آنچه مهم است تعريف ما از خوانندگي به مثابه آوازخواني است كه چگونه بايد باشد. اين مساله كه من در جايي با خواندن شعري سازم را همراهي كرده‌ام يا اينكه در اثري تصنيفي خوانده‌ام، براي من به اين معنا نيست كه خواننده موسيقي دستگاهي هستم چرا كه خواننده موسيقي دستگاهي ويژگي‌هاي مخصوص به خودش را دارد و بايد از تسلط به حنجره، داشتن تحرير، محدوده صوتي قابل‌قبول و مسائل ديگري از اين قبيل برخوردار باشد. به همين دليل براي انجام اين كار نياز بود كه خواننده حرفه‌اي موسيقي دستگاهي داشته باشيم. از طرفي دليل انتخاب مهدي امامي علاقه‌اي بود كه من به صدا، تسلط و حس و حال ايشان در آواز داشتم.
   برخي معتقدند نوازندگان و آهنگسازان نبايد در حيطه خوانندگي وارد شوند اما بزرگان زيادي همراه آهنگسازي و نوازندگي كه داشته‌اند، تجربه خوانندگي را هم در كارنامه دارند. شما در اين باره نظرتان چيست؟
آنچه امروز تعريف و انتظار ما از خواننده موسيقي ايراني است محدود به كساني است كه آواز ايراني مي‌خوانند و احيانا تصنيفي را اجرا مي‌كنند؛ در صورتي كه در گذشته گونه‌ها و فرم‌هاي ديگري براي اجراي آواز در موسيقي دستگاهي وجود داشته و سابقه آن به دوره قاجار برمي‌گردد. در آن دوره ضرب‌گيرهايي بودند كه كارشان ضربي‌خواني و تصنيف‌خواني بوده كه خيلي وقت‌ها هم در گروه و در كنار شخصي كه آواز را اجرا مي‌كرده، تصنيف را ضربي‌خوان يا نوازنده تمبك اجرا مي‌كرده است. از عيسي‌خان آقاباشي گرفته تا بالا خان پدر مرتضي‌خان ني داوود، عبدالله خان دوامي، رضا قلي نوروزي يا تجريشي، ملوك ضرابي، خاطره پروانه، حسين تهراني، ناصر فرهنگ‌فر، عبدالوهاب شهيدي و... خيلي از اين دست زياد داريم كه در گذشته اين كار را انجام مي‌دادند. اگر امروز اين‌گونه‌ها به دست فراموشي سپرده شده‌اند يا كمتر كسي اين فرم‌ها را اجرا مي‌كند، دليل نمي‌شود هر كسي كه كنار ساز خود آوازي مي‌خواند را خواننده بناميم يا از آن طرف بگوييم نبايد به اين حيطه وارد شد. باور شخصي من اين است كه اگر شخصي توانايي و دانش نوازندگي و آوازخواني را دارد مي‌تواند وارد هر دو حيطه شود براي مثال عبدالوهاب شهيدي كه نوازنده برجسته عود بودند به شكل مجزا در كنار آن آواز هم مي‌خواندند و تصنيف‌هايي هم اجرا كرده‌اند.
   حالا كه صحبت از خوانندگي و موسيقي بي‌كلام و... آمد، مي‌خواهم نظر شما را هم بدانم در مورد اينكه برخي درباره موسيقي ايراني معتقد به درهم‌تنيدگي كلام و موسيقي هستند و برخي هم معتقد هستند كه وجود كلام ممكن است گاهي مخاطب را از اصل موسيقي دور كند، نظر شما در اين باره چيست؟
به نظر من اينها دو گونه و فرم جدا هستند. موسيقي بي‌كلام يك چيز است، موسيقي باكلام چيز ديگر. هر دو زيرمجموعه موسيقي به معناي عام قرار مي‌گيرند و غيرقابل مقايسه هستند چون هركدام متر و معيار و زيبايي‌شناسي خاص خودشان را دارند. دور شدن مخاطب از موسيقي به واسطه همراهي كلام، نظر دقيقي نيست و عكس آن در تاريخ موسيقي مصاديقي دارد. از طرفي اينكه بگوييم الزاما همراهي كلام با موسيقي اعتبار، ارزش و عمق موسيقي را كم مي‌كند باز هم حرف دقيقي نيست و مصاديق عكس هم دارد.


   به نظر مي‌رسد جوان‌ترها امروز بيشتر سعي مي‌كنند كار نو ارايه دهند. فارغ از اينكه نتيجه كارشان چيست و آيا واقعا كار نو انجام مي‌شود يا آسيب به بدنه موسيقي است. مي‌خواهم نظر شما را بدانم كه به عنوان يك هنرمند و نوازنده جوان اساسا چه تعريفي از كار و اثر نو و اصولا خلاقه داريد؟
خب ببينيد، به نظر من مقوله آفرينش و خلاقيت و نوآوري در هنر و در اينجا موسيقي مساله‌اي است كه نيازمند مطالعات عميق و دقيق در زيبايي‌شناسي و فلسفه هنر است كه اين موضوع در تخصص من نيست؛ به همين دليل هم ترجيح مي‌دهم در اين مورد اظهارنظر نكنم البته در تجربه‌هاي شخصي‌ام، در دوره‌هاي مختلفِ نوازندگي، به تعاريف و راهكارهايي رسيده‌ام كه نمي‌توانم آن تجربه‌ها و تعاريف شخصي را در چند جمله‌ كوتاه خلاصه كنم و شايد بهتر باشد در فرصت ديگري به‌طور مفصل به آن پرداخته شود.


   متشكرم از همراهي شما آقاي ايماني؛ اگر در پايان اين گفت‌وگو سخني درباره چالش‌ها و موضوعات مختلفي كه موزيسين‌ها امروزه با آنها مواجه هستند يا هر صحبت ديگري، بيان بفرماييد.

بله. اميدوارم روزي برسد كه سازوكار موسيقي در سياست‌هاي فرهنگي جايگاه واقعي خود را پيدا كند تا از اين طريق بستري براي اهالي جامعه‌ موسيقي فراهم شود تا بتوانند احقاق حق كنند و حقوق صنفي و حرفه‌اي خود را در زمينه‌هاي مختلف پيگيري كنند؛ از نحوه اجرا و انتشار آثار موسيقي و برگزاري كنسرت گرفته تا حق كپي‌رايت، خريد و فروش ساز و موضوعاتي همچون انتقاد و شكايت از «خانه موسيقي» و ... متاسفانه در حال حاضر ما صنف منسجمي در جامعه موسيقي نداريم و اساسا «خانه موسيقي» به عنوان نهاد رسمي در دولت تعريف نشده است.


   استاد مستقيم فرد الزاما آن كسي نيست كه بيشترين تاثير را روي او گذاشته، بلكه مي‌تواند از كسي كه حتي شاگردي‌اش را هم نكرده متاثر باشد؛ اما در مبحث نوازندگي، بايد بگويم مديون آقاي طلوعي هستم. آقاي لطفي نيز تاثير بسيار زيادي روي من گذاشتند و در مبحث شناخت موسيقي به واسطه سال‌هايي كه نزد آقاي تهماسبي كلاس رفتم كه منجر به رفاقت و همكاري هم شد، خيلي زياد از ايشان آموختم.
   ايده اوليه آلبوم در حقيقت از يك دونوازي بود كه من طراحي كرده بودم... ايده ما يك نشست يا يك مجلس موسيقايي و در حقيقت، موسيقي دستگاهي بود. در كنار هم و به صورت گروهي تمرينات را پيش برديم و همين طور طي تمرين‌ها كار شكل دقيق‌تري به خود گرفت... هدف ما از همان ابتدا ضبط به شكل گروهي يا همان آنسامبل بود كه با صدابرداري آقاي مهدي سالك اردستاني اين كار انجام شد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون