• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5152 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۲۸ بهمن

نگاهي به فيلم «شاه ريچارد» به كارگرداني رينالدو ماركوس گرين

خواهران ويليامز

ابراهيم عمران

دست‌كم نزديك به دو يا سه دهه است كه غير از آندره آغاسي و پيت سمپراس و رافائل نادال و راجرز فدرر در قسمت بهترين‌هاي تنيس مردان جهان؛ نام چند زن نيز به گوش‌ها آشناست يا دست‌كم براي آناني كه پيگير اين رشته و بالمال خبرهاي ورزشي هستند. به شخصه براي من «سرينا ويليامز» بيشتر آشنا بود تا خواهرش «وينس». نمي‌دانم شايد در پنجره بسته خبرهاي ورزشي‌مان؛ در مورد ورزش بانوان؛ نام يكي از خواهرها بيشتر در روزنامه‌ها ديده شد و بس. تا اينكه فيلم كمپاني برادران وارنر پيكچرزبا نام «شاه ريچارد» روانه سينماها شد. ويل اسميت پدري است كه پنج دختر دارد. دو تا از آنها به واسطه پدر و مادر به ورزش تنيس روي آوردند. خانواده‌اي معمولي و تنگدست در حومه كاليفرنيا. پدر روياپرداز ماهري است و مادر نيز مديريت خانه و بچه‌ها با اوست. از قشر سياهپوستان حاشيه‌نشين هستند. بچه‌ها با تربيت و قناعت خاصي پرورش يافتند. اصولا فيلم يك سر و گردن از فيلم‌هاي هاليوودي بالاتر است در مورد اهميت زندگي جمعي و خانوادگي. نهاد خانواده در آن جايگاه والايي دارد. به قول ديالوگي در فيلم آنها يك تيم هستند كه از صفر شروع كردند. فيلم شايد براي مخاطب پيگير تنيس امريكا؛ نشانه و خبر تازه‌اي نداشته باشد. چه كه به حتم آن مخاطبان حرفه‌اي ورزش و سينما؛ آگاه هستند از سير زندگي ورزشكاران‌شان و اصولا شايد آنچنانكه در جغرافياي ديگر؛ زندگي قبل و بعد ورزشكاران؛ در كانون توجه است؛ در ينگه دنيا به اين شكل نباشد، ولي براي مخاطبي كه در مكاني غير از امريكا زيست مي‌كند؛ فيلم نشانه‌هاي بي‌شماري دارد. جدا از مانيفست اصلي فيلم كه رويا و نقشه‌هايي بود كه ريچارد پدر خانواده براي دخترانش كشيده بود؛ آنچه محل دقت بيشتري مي‌طلبد؛ در راه چنين روياهايي قدم برداشتن است. فيلم به آساني و با چند پلان ساده اين رويا‌ها را دست‌يافتني مي‌داند. آنجا كه پدر، دختران را به زمين اختصاصي تنيس اولين مربي‌شان مي‌برد و خانه‌هاي اطراف را نشان دختران مي‌دهد و به آنها مي‌گويد مي‌توانند در آينده نه‌چندان دور صاحب آن خانه‌ها باشند. جانمايه اصلي فيلم، امريكايي است كه مي‌توان با تلاش و پشتكار، خواهران ويليامز شد. برترين تنيسورهاي دنيا. نماهاي نزديكي كه از ويل اسميت با آن چشمان پر از رويايش؛ گرفته مي‌شود، شاهكار فيلمبردار و كارگرداني درست صحنه است. طريقه رانندگي در ون و نوع نشستن؛ همگي خلوص و سادگي پدري را نشان مي‌دهد كه جز موفقيت فرزندانش در جامعه پر آشوب امريكا، امر ديگري را خواستار نيست. جامعه‌اي كه در چند سكانس به آن پرداخته مي‌شود و به سرعت رد تا ذهن مخاطب در همان حد درگير شود كه با چه معياري بايد فيلم را تماشا كند. پدر خانواده همه جا با فرزندانش است، به خصوص دو دختر تنيس‌باز. حتي در قراردادهاي آتي ذكر مي‌كند تا خانواده در كنار هم باشند. امريكايي كه اعتقاد دارد اگر فرزند را رها كني؛ شايد درگير مسائل چالش‌برانگيزي شود. نمي‌دانم سرنوشت سه دختر ديگر اين خانواده با نوع نگاه خاص پدر و مادرش چه شد و ‌اي كاش در يك يا دو پلان بدان‌ها هم پرداخته مي‌شد. هر چند در مورد دختر بزرگ‌تر گفته شد براي مدارج بالاتر نمي‌تواند خانواده را در فلوريدا همراهي كند. نوع نگرش ريچارد و همسرش بر آمده از تربيت رنج كشيده سياهپوستان آفريقايي-امريكايي است كه تا جايي كه مي‌توانند تلاش براي حفظ خانواده دارند. در سكانسي ريچارد از پدرش مي‌گويد كه در بين سفيدپوستان؛ هنگامي كه دستش به سفيدپوستي خورده بود و او را زير مشت و لگد گرفته بودند؛ در رفت و فقط نظاره‌گر بود. ريچارد با بازي بي‌نقص ويل اسميت هميشه خوب كه براي اين نقش بهترين بازيگر گلدن‌گلوب هم شد؛ شمايل پدران فراموش شده امريكايي است كه در كمتر فيلمي شاهد آن بوديم. پدري كه در لحظه لحظه زندگي دخترانش حضور دارد و انصافا تربيت شرقي طوري‌اش هم؛ آنها را در مواقعي درويش مسلك و عارف بار آورده است. نگاه شود به سكانسي كه نماينده «نايك» براي بستن قرارداد با پيشنهاد سه ميليون دلاري به محل اقامت ريچارد و ودخترش مي‌رود. با كمي صحبت؛ اختيار حرف و جواب نهايي به وينس داده مي‌شود و او با درايت و درويش‌مآبانه اين قرارداد وسوسه‌برانگيز را رد مي‌كند. نوع مديريت ريچارد با همه فقري كه در آن غوطه‌ور است، نشان مي‌دهد انسان اگر در پي رويايش باشد و در عين پردازش آن در ذهن؛ تلاش جان‌فرسايي هم برايش خرج كند؛ دست يافتنش ميسور خواهد بود. فيلم شاه ريچارد در رده فيلم‌هاي ورزشي مي‌تواند جايگاه والايي كسب كند. جدا از جانمايه اوليه‌اش كه تقدس روياست؛ خشونتي در آن نيست. سراسر فيلم مهر است و عطوفت و قدرشناسي. مي‌توان آن را بارها با خانواده ديد. درباره‌اش به بحث نشست. اميدها را زنده كرد و در حقيقت آن را زنده نگه داشت. همان‌طور كه خواهران ويليامز براي روياهاي همه روياپردازان جنگيدند و راكت به دست گرفتند و ضربه به توپ زدند از حومه كاليفرنيا تا گرانداسلم امريكا و استراليا و فرانسه و ويمبلدون... .

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون