• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5157 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۴ اسفند

درباره سياوش طهمورث در زادروزش و به بهانه درخشش‌هاي اخيرش

سياوش در چرخه آتش

اميد جوانبخت

سياوش طهمورث بازيگري كامل و شش‌دانگ است، درخشان روي صحنه و بد شانس در حضورهاي عمدتا در نيامده و هدر شده در سينما.بسيار كيف كردم سال گذشته وقتي كه او در سريال «زخم كاري، مهدويان» در نقش كوتاه ولي خوب نوشته و اجرا شدهِ عمو، چنان درخشيد كه همه جا زبانزد شد و در ادامه در جشنواره امسال نيز در فيلم «هناس/دارابي» باز هم اين توفيق تكرار شد و اين درخشيدن در آستانه هفتاد و پنج سالگي از جهتي لذت‌بخش است و گويي كه اجر حدود پنج دهه تلاش و تمرين و تنفس در فضاي هنرهاي نمايشي است و هم از سويي دريغ‌آلود كه چرا اين اتفاق اينقدر دير درباره هنرمند مستعدي چون او مي‌افتد و آن هم در فضايي كه نقش‌هايي در اين سنين مجال فراخ‌تري براي به چشم آمدن و هنرنمايي در اغلب فيلم‌ها و سريال‌ها ندارند.دوران ملتهب ابتداي دهه شصت را به خاطر مي‌آورم كه تلويزيون (كه از دوكانال محدود آن سال‌ها سريال‌هايي به مراتب به يادماندني‌تر از اكنون پخش مي‌كرد) سريالي تاريخي، تخيلي پخش مي‌شد به اسم «سلطان و شبان» كه تقريبا كل گروه را بازيگران مستعد تئاتري تشكيل مي‌دادند كه  معروفيتي  نداشتند.
گذشته از دو نفر اصلي سريال يعني «داريوش فرهنگ» كارگردان و «مهدي هاشمي» بازيگر اصلي كه با هم فيلمنامه را هم نوشته بودند و زنده‌يادان «كشاورز» و «كسبيان» كه شناخته شده‌تر بودند، «عليرضا مجلل»، «صادق هاتفي»، «احمد آقالو»، «گلاب آدينه»، «محمد مطيع» و «سياوش طهمورث» تقريبا با اين سريال شناخته شدند.به فاصله كمي در سريال «آيينه، لطفي» كه سريال ساده ولي تاثيرگذاري بود «طهمورث» هم در برخي قسمت‌ها در كنار بازيگران مستعد ديگري همچون «فردوس كاوياني»، «جواد خدادادي»، «رويا افشار» و... بازي رواني داشت.اما كاري كه «طهمورث» را در ذهنم ماندگار كرد، سريال «گرگها» بود، از اولين كارهاي «داود ميرباقري» كه بسيار ديده شد و «طهمورث» به مدد نقشِ خوب پرداخت شده داروغه كه در تباني با همسر حاكم (با بازي بسيار موثر «ثريا قاسمي») قطب منفي داستان را شكل مي‌دادند، توانست در كنار بازيگران كاركشته‌اي چون «نصيريان»، «رشيدي» و «كشاورز» قدرت بازيگريش را به نمايش بگذارد.در همان سال‌ها پاي طهمورث به سينما نيز باز شد، اما برخلاف سريال‌ها در سينما خيلي خوش شانس نبود و نقش‌هايش در فيلم‌هايي چون «آن سفركرده، نيك آذر، 63»، «كنار بركه‌ها، نوعصري/65»، «تشكيلات، مصيري، 65» آنچنان نبود كه به چشم بيايد، تنها نقش كوتاه يك معاملات املاكي قالتاق در فيلم ماندگار «اجاره‌نشين‌ها، 65» به مدد كارگرداني چون «مهرجويي» كمي از توانايي‌اش را باز مي‌تاباند و اين موضوع سبب شد كه از سينما فاصله بگيرد و به تئاتر كه عرصه جولان بيشتري داشت، بپردازد. البته در دهه‌هاي بعد گاهي در برخي فيلم‌ها حضور يافت كه از ميان آنها فيلم خوش‌ساخت «چشم‌هايش، قريبيان، 79» با فيلمنامه و نقش خوبِ رفيق قديمي زندان كشيده شخصيت اصلي (منصور) فيلم كه يك پايش مي‌لنگد، پس از سال‌ها از معدود نقش‌هاي او در سينماست كه بخشي از توانايي‌هايش را به ظهور مي‌رساند و شخصيت پرحرف و برون‌گراي او در تقابل با شخصيت تودار و درونگراي منصور (قريبيان) به خوبي درآمده است.
نقش يك كرد با بازي، لهجه و گريمي متفاوت در فيلم «مسافر ري، ميرباقري، 79» و مربي بد خلق تختي در ايام نوجواني در فيلم «غلامرضا تختي، توكلي/97» از معدود فرصت‌هاي مناسب ولي محدود او در سينماست كه به خوبي در آنها جلوه مي‌كند.هرچند نزديك به پنجاه سريال در پرونده او نيز به چشم مي‌خورد اما متاسفانه جز معدودي اغلب آنها به لحاظ نقش، فيلمنامه و كارگرداني شرايط مطلوبي جهت استفاده از تمام توانمندي‌هاي طهمورث در بازيگري را ندارند و غير از سريال‌هايي كه ذكرشان رفت، نقش منفي سريال درخشان «زيرتيغ، هنرمند، 85» (كه با ظرافت‌هاي بازيگري او سايه روشن‌هاي مناسبي يافته) و نقش يك نظامي مفلوك كه زماني با رضاشاه دوست بوده در سريال ناموفق «معماي شاه/ورزي/94» نيز در ذهنم مانده است. اما قدرت بازيگري «طهمورث» را بيشتر در تئاترها مي‌شود به ياد آورد كه خانه اول و اصلي او نيز به حساب مي‌آيد و از دهه چهل و پس از تجربياتي كه با زنده‌يادان «نصيريان»، «انتظامي» و خصوصا «داود رشيدي» كسب مي‌كند و نيز دوره‌اي كه با «پيتر بروك» مي‌گذراند، تئاتر را به صورتي جدي ادامه مي‌دهد.در دهه پنجاه در كنار بازي در نمايش‌هايي از «علي رفيعي» و «اسماعيل خلج» به كارگرداني تئاتر نيز مي‌پردازد. نمايش‌هاي برجسته «معركه در معركه» (براساس نمايشنامه‌اي از «ميرباقري») و «سوگ سياوش» (براساس نوشته «صادق هاتفي») با كارگرداني و بازي خودش از كارهاي ماندگار او پس از انقلاب به حساب مي‌آيد.هنوز خاطره تئاتر به ياد ماندني او «چرخه آتش» به يادم هست كه با كنار رفتن پرده در ابتدا با چه قدرت بياني تا دقايقي در تاريكي ديالوگ‌هايش را مي‌گفت تا نور بيايد و نقش را با همان توان ادامه مي‌داد.چهره و نگاه پر صلابت او در كنار زبان بدن و بيان پخته و موثرش از او بازيگري تمام عيار ساخته كه بيشتر در تئاترها مي‌شد اين استعداد را لمس كرد و متاسفانه در عرصه‌هاي ديگري كه ماندگاري‌شان بيش از تئاتر است اين فرصت (همان‌گونه كه ذكرش رفت) كمتر برايش پيش آمده كه اين را مي‌توان به حساب بدشانسي او گذاشت.هميشه به اين فكر كرده‌ام كه بازيگراني همچون او يا «زنجانپور» اگر در سينما فرصتي مناسب جهت همكاري با كارگرداناني همچون «كيميايي»را مي‌يافتند چقدر امكان بروز توانايي‌هاي‌شان بيشتر مي‌شد و شايد امروز با كارنامه‌اي به مراتب پر و پيمان‌تر روبه‌رو بوديم.اميد كه هنرمندي همچون «طهمورث» همچنان به سلامت و پرتوان باشد و فرصت‌هايي مهم‌تر در كار كارگرداناني كاربلد برايش پيش بيايد كه قطعا نتيجه درخشان خواهد بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون