• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5157 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۴ اسفند

تاملي در تلويحات سهروردي در گفتاري از نجفقلي حبيبي

روزي دنيا را خواهم گرفت

آناهيد خزير

در ميان حكما و فيلسوفاني ايراني- اسلامي، شهاب‌الدين سهروردي ملقب به شيخ اشراق جايگاه ويژه و متمايزي دارد. همچنان كه ابن‌سينا (و برخي فارابي) را بنيانگذار مكتب مشايي در حكمت ايراني-اسلامي تلقي مي‌كنند و صدراي شيرازي را پايه‌گذار حكمت متعاليه، سهروردي سرسلسله‌دار حكمت اشراق و احياگر حكمت فهلويون خوانده مي‌شود. در دهه‌هاي اخير، به تدريج جايگاه اين فيلسوف و حكيم به ويژه بعد از تلاش‌ها و كوشش‌هاي هانري كربن فرانسوي درحال بازشناسي است و او كه در روزگار خود مورد بي‌مهري و ستم واقع شد، اكنون چنان كه خود روزي پيش‌بيني كرده بود، بر صدر نشسته و در محافل فلسفي سراسر دنيا، نامي بلند و پرآوازه دارد. دومين نشست از مجموعه درس‌گفتارهايي درباره سهروردي به «تاملي در تلويحات سهروردي» با حضور دكتر نجفقلي حبيبي چهارشنبه ۲۷ بهمن برگزار شد. آنچه مي‌خوانيد گزارشي اين نشست است.

***
سهرورد امروز شهري كوچك اما خوش آب و هواست از توابع استان زنجان در نزديكي شهر قيدار يا خدابنده سابق كه به تعبير جغرافيدانان اسلامي در جنوب سلطانيه و نزديك به گنبد سلطانيه است. در تاريخ فرهنگي اين منطقه و ايران به سهروردي مشهور هستند. ابوالفتوح يحيي بن حبش پسر اميرك ملقب و مشهور به شهاب‌الدين سهروردي و شيخ اشراق در سال 549 هجري در سهرورد متولد شد و در 587 در شهر حلب سوريه كشته شده است. شهاب‌الدين مقتول يا حكيم مقتول، ابتدا در سهرورد و بعد در مراغه تحصيل كرد. در مراغه با فخررازي معروف همدرس بوده است. 

مغضوب حكومت
از عجايب روزگار است كه اين هر دو شاگرد بعدها هر دو از نوابغ عالم مي‌شوند و شهرت جهاني دارند. فخر رازي در تقرب به دستگاه‌ها پيش بزرگان جامعه خودش مورد احترام قرار مي‌گيرد و بسيار مرفه و ثروتمند مي‌شود و شيخ اشراق نيز مغضوب درگاه حكومت قرار مي‌گيرد و در نهايت سختي به شهادت مي‌رسد و كشته مي‌شود. سهروردي بعد از اينكه در مراغه تحصيل مي‌كند براي تكميل معلومات خود به اصفهان رفت، آن روزها اصفهان مرجعيت علمي بالايي داشته است. در آنجا تحصيلات خود را تكميل كرد و بعد از پايان تحصيلات به سير آفاق پرداخت و جهانگردي را شروع كرد. در بعضي از شهرهاي شمال عراق و تركيه امروزي رفت‌وآمد داشت و در همان احوال نگارش بعضي از آثار خودش را كه از اصفهان شروع كرده بود به تدريج تكميل كرد و سرانجام در اين سير و سياحت‌ها به حلب رفت كه امروز در سوريه است و چند سال آخر عمرش را در يك مدرسه‌اي به نام حلاويه گذراند. 
بعد از انتشار كتاب حكمت‌الاشراق مباحثات با فقهاي حلب بالا گرفت و جو سياسي - فرهنگي سختي توسط منتقدان عليه او در شهر حلب برانگيخته شد و سرانجام به دستور صلاح‌الدين ايوبي و با فتواي فقيهان سهروردي به قتل رسيد. از عجايب اينكه سهروردي و فخر رازي هر دو آدم‌هاي شگفت‌انگيزي هستند؛ از يك طرف يكي مغضوب درگاه مي‌شود و ديگري مقرب درگاه، يكي در نهايت فقر زندگي مي‌كند و ديگري در اوج ثروت و مكنت. فخررازي در هرات داراي مقبره بسيار باشكوهي است هر چند مردم اقبالي به او ندارند و در سكوت است اما سهروردي در حلب معلوم نيست كجاست! هانري كربن در گزارش خود گفته او در زير يك كلانتري در شهر حلب دفن است، اما من پس از تحقيق به اين نتيجه رسيدم كه چنين نيست.
سهروردي در همان زمان حيات خودش در حلب مورد توجه و مورد غضب عده‌اي بود، عده‌اي به او توجه دارند و او را بزرگ مي‌شمارند و صاحب كرامات مي‌دانند و بعضي هم او را بسيار بد و پليد و زشت كه ناخن‌هاي بلند داشته و زير ناخن‌هايش چرك بوده و كلاهش كثيف بوده كه به سياهي مي‌زده و دست‌هايش را هيچ‌وقت نمي‌شسته، سخن‌هايي كه بسيار عجيب است اما به هر حال در كتاب‌ها آمده. عده‌اي در آثارشان طرفدار سهروردي هستند و عده‌اي دشمني و كينه‌ورزي نسبت به او دارند. در كتاب الضوءالامع در باب شرح حال سهروردي حرف‌هاي عجيب و غريبي را كه در حلب توسط مخالفانش گفته مي‌شود، نقل و بسيار به سهروردي اهانت كرده است. 
سهروردي آثار علمي فراواني دارد كه خوشبختانه در سال‌هاي اخير اكثريت قاطع آنها تصحيح شده و به چاپ رسيده است شايد بعضي نوشته‌هاي كوتاه هنوز مانده باشد مثل الواردات و التقديسات كه هنوز چاپ كاملي از آن را نداريم. البته نسخه‌هاي موجود نسخه‌هاي ناقصي است. يكي از آثار سهروردي كتاب التلويحات‌اللوحيه و العرشيه است كه هم اسمش شبيه اشارات ابن‌سينا است و هم شيوه نوشتن آن. ابن‌سينا در اشارات تمام بحث منطق و فلسفه و الهيات را مختصر و فشرده نوشته برخلاف شفا كه بسيار مفصل است و النجات كه البته خلاصه شفا است. اما سهروردي هم در كتاب التلويحات تقريبا همان مسير اشارات را طي كرده است. در اسمش هم التلويحات مفهوم اشاره را مي‌رساند. برخي مفسران اين كتاب مي‌گويند اين كتاب همان مطالبي را بيان مي‌كند كه ديگران گفته‌اند، اما العرشيه در واقع نشانگر نظرات خاص اوست. 
سهروردي اين كتاب را به عربي نوشته است. براي تلويحات دو شرح نوشته شده يكي شرحي كه ابن كمونه نوشته است. ابن كمونه معاصر با خواجه نصيرالدين طوسي و قطب‌الدين شيرازي است و كتابي دارد به نام شرح تلويحات سهروردي كه چند سال قبل آن را براساس نسخ معتبر تصحيح كردم. جلد اول در منطقيات، جلد دوم در طبيعيات و جلد سوم در الهيات است. در الهيات مفصل وارد بحث شده است و شارح هم خيلي زحمت كشيده و شرح خوبي نوشته است.

به خودت خيانت نكن
سهروردي در آخر كتاب تلويحات تحت كلي مرصاد‌العرشي مي‌گويد من مي‌خواهم نصيحت‌هايي به شما بكنم كه خاص و تذكراتي است براي اهل علم و استادان و متخصصان. اين تذكرات بسيار مهم است و معلوم مي‌شود زمان سهروردي هم چنين تصوراتي وجود داشته است و مفهوم كلي تصورات اين است كه فرض كنيد كسي زحمت كشيده و به مقام علمي رسيده است و مي‌گويد كافي است خسته شدم و چقدر كار كردم، مي‌خواهم بنشينم و پاهايم را دراز كنم و استراحت كنم و از زندگي لذت ببرم. سهروردي خطابش در اين بيان به اين آدم‌هاست. او بعد از اين تذكر به انسان‌ها مي‌گويد اگر به اين شكل زندگي را خيال كني به خودت خيانت كردي. با خودت اين جوري حرف نزن ‌اي دانشمند. اگر آدم جدي و متوجه هستي و بگويي مي‌خواهم تكيه بر تخت كنم و راحت و خوشحال زندگي كنم. با يك زندگي خوشي و فراهم آمده از خوبي‌ها در اين دنياي ويرانه كثيف و مي‌گويد مي‌خواهم چند روزي را راحت زندگي كنم و بگويم من از علوم حقيقي مقداري را به دست آوردم و براي خودم دانشمندي هستم و براي جان خودم هم حقي به گردن خودم هست. هر كسي با اين انديشه بخواهد ادامه دهد خطرناك است و هرگز پيروز نخواهد شد. 
سهروردي مي‌گويد همه اين علم‌ها را كه آموختي صداي يك سفير و پيام‌آوري است كه تو را از خواب جاهلان بيدار مي‌كند و مي‌گويد متوجه اين مساله بشو و با يك توان دوباره برخيز و جهش كن و اين تفكر يك تفكري است كه تو را بيچاره مي‌كند و اين نوع انديشه‌ها را دشمنان خدا در وجود انسان مي‌دانند كه بايد اين دشمنان را از وجود خودت بِكني و بيرون بيندازي و صعود كني و به سوي آل ياسين. بالا برو كه منشور همان آل محمد (ص) است و به آنها بپيوند و اگر بخواهي به اين شكل ادعا كني بيچاره خواهي شد. نهايت اين علوم اين است كه انسان به كمال برسد نه اينكه به سعادت دنيايي برسد. با اين علوم انسان به طرف كمالات معنوي حركت مي‌كند و در علم و عمل به سوي خدا پرواز مي‌كند. 
سهروردي ادامه مي‌دهد از اين خوابگاه طبيعت برخيز و به سوي نور و خورشيد حركت كن. شايد وزش نسيمي از جانب خداوند به تو برسد و تو را از اين تنبلي و ادعاي خوش‌گذراني نجات دهد. وقتي تصميم گرفتي اين كار سخت است ولي بايد در سختي‌ها صبر كني. بايد به خداوند توجه كني و در علم و كمال بالا بروي. كوشش كن كه آنها را به كمال برساني. اگر اينها را ترك كردي برو بالا زيرا انسان به درجات بسيار بالايي مي‌تواند برود. وقتي ديدي كه بالا مي‌روي شكر كن و سجده كن. شايد خداوند جواب دعاهاي تو را بدهد و به تو توجه كند و بتواني خودت را از اين تنبلي و تن‌آساني نجات بدهي. 
سهروردي به ما توضيح مي‌دهد و تاكيد مي‌كند كه بدنت را ترك كن؛ بدني كه از نفس خود غايب است و اين به دنيا چسبيده. به آن توجه نكن و بنابراين چنگ بزن به كلمه‌اي كه تو را تقديس مي‌كند. اين كلمه در كلمات سهروردي هم مفهوم نفس دارد و هم مفهوم فرشته‌ها. به چيزي توجه كن كه بتواند تو را تقديس كند و به اطرافيانت هم بگو بترسيد و تقوا پيشه كنيد زيرا مرگ نزديك است و وعده‌گاهي كه بايد به سوي خداوند برويم نزديك شده. بيشترين چيزي كه سهروردي توصيه مي‌كند اين است كه انسان به رحمت خداوند توجه كند. آخر تلويحات نكته‌هاي بسيار عجيبي دارد و عبارت‌ها نيز خيلي خاص است و برخي جنبه اشراقي دارد و مملو از نصيحت‌ها و پندهاست. من اميدوارم كساني كه با اين كتاب مانوس مي‌شوند اين بخش‌ها را ناديده نگيرند.

اقتباس ملهم از ابن‌سينا
كتاب تلويحات در واقع نوعي اقتباس و پيروي از اشارات ابن‌سيناست. البته سهروردي در عين حال در موارد مختلف نظرات خودش را مطرح مي‌كند و آخرهاي كتاب خيلي تعابير خاص اشراقي خود را مطرح مي‌كند، با اينكه ظاهرا كتاب را در جواني نوشته است. يكي از شگفتي‌ها زماني است كه سهروردي كشته مي‌شود. ما نسخه‌اي در كتابخانه مجلس داريم كه 20 سال بعد از كشته شدن سهررودي نوشته شده است. بعيد است كه در فضاي مغضوب دستگاه حكومت قدرتمندي كه هنوز وجود دارد اين تصحيح نوشته شده باشد. چقدر عاشقان و شيفتگان انديشه سهروردي بايد قوي و قدرتمند باشند كه با اين فضاي رعب‌آور حكومت نشسته‌اند و تلويحات را نوشته‌اند زيرا رعب حكومت‌هاي مسلط، مردم را مي‌گيرد و وارد فضاهايي نمي‌شوند كه مورد اتهام قرار بگيرند. از همان اولي كه سهروردي وارد اين ميدان مي‌شود دعواها درباره او در حلب آغاز مي‌شود. در كتاب ترجمه عيون‌الانباءفي‌طبقات‌الاطباء كه درباره تاريخ پزشكي است، مفصل درباره سهروردي نوشته شده. در اين كتاب نامي از سهروردي برده شده زيرا در پزشكي نيز دستي داشته است. در اين كتاب كيفيت محاكمه سهروردي مطرح مي‌شود.

محاكمه سهروردي و ديدگاه طرفداران
 و   مخالفينش
پيش از محاكمه سهروردي زماني كه در مدرسه حلاويه با طلبه‌ها زندگي مي‌كند، افراد دو دسته‌ مي‌شوند، عده‌اي طرفدار او هستند كه از بزرگان علمي حلب هستند و برخي از فضلا و علماي مدرسه به‌شدت طرفدار سهروردي هستند و برخي به‌شدت مخالف سهروردي هستند، مخالفيني كه با دستگاه حكومت و به خود صلاح‌الدين نزديك مي‌شوند و فرمان قتل او را مي‌گيرند. در اين دوره پسر صلاح‌الدين حاكم حلب بوده و در جلسه‌هاي مناظره با سهروردي شيفته سهروردي مي‌شود ولي مخالفان سهروردي اين مساله را برنمي‌تابند و به خود صلاح‌الدين نامه مي‌نويسند كه اگر سهروردي بماند پسر تو را فاسد مي‌كند و بعد مملكت را فاسد مي‌كند اول مي‌گويند تبعيدش كنيد و بعد مي‌گويند كشته شود زيرا در زمين بماند فساد ايجاد مي‌كند. كساني هم طرفدارش بودند و تا آخرين روز با سهروردي مدارا كردند.
مي‌بينيم كه تا قرن نهم هجري سخنان مخالفان سهروردي ادامه دارد و بيشترين حرف‌هايي كه مخالفان در باب سهروردي زدند اين است كه مي‌گويند سهروردي ادعاي پيغمبري كرده و كلماتي از حكمت‌الاشراق استنباط مي‌كنند كه هيچ معني در اين زمينه ندارد ولي آنها اين‌گونه معني كردند زيرا مي‌خواستند چهره او را مخدوش كنند و مي‌گويند از نظر جسمي خيلي كثيف است. ايشان تصوير او را جوري ترسيم مي‌كنند كه هر خواننده‌اي از لباس و دست‌هاي كثيفش متنفر شود. در حالي كه سهروردي مرتب نماز مي‌خوانده و وضو جزو واجبات نماز است و اين سخن‌ها نمي‌تواند صادق باشد و با هيچ چيزي هماهنگي ندارد. آنها علم‌هايي مثل كيميا و سيميا را به او نسبت مي‌دهند و نوعي جادوگري برايش ساخته‌اند. مسلم است كه همه اينها دروغ است. آنچه مسلم است اين است كه اينها در واقع جنبه‌هاي دنياطلبي است و با سهروردي درگير مي‌شوند زيرا سهروردي به اينها اعتنايي نمي‌كرده و فكر مي‌كرده كه اينها خيلي در مسير صحيح علمي نيستند و تقوا هم اصلا وجود ندارد. 

تلويحات سهروردي و تصحيح ابن كمونه 
و شهرزوري
تلويحات سهروردي توسط دو تن از فضلا شرح داده شده است يكي ابن كمونه است كه من آن را در سه جلد تصحيح كردم و ديگري تصحيح شهرزوري است. شهرزوري از تبعه فكري سهروردي است زيرا در تاريخ‌ها كلمه شاگرد نوشته شده است. برخي گفتند شايد شاگرد مستقيم سهروردي بوده در حالي كه اين غلط است و زمان زندگي او 250 سال بعد از سهروردي و معاصر با قطب‌الدين شيرازي است و با خواجه نصيرالدين طوسي هم دوره است و ربطي به دوره سهروردي ندارد. سهروردي در سال 588 يا 587 هجري قمري كشته شده. شهرزوري شاگرد مستقيم سهروردي نيست و از زمان تولدش با سهروردي فاصله بسياري دارد. 
مساله‌اي در بيانات سهروردي در عيون الانباء است كه سهروردي به شخصي به نام افتخارالدين مي‌گويد من خواب ديدم و خودش تعبير مي‌كند كه معني خواب من اين است كه روزي دنيا را خواهم گرفت. در زمانه‌اي كه ما زندگي مي‌كنيم بايد بگوييم كه خواب سهروردي تعبير شده و در تمام جهان سهروردي را به عنوان فيلسوف اشراقي شناخته‌اند و ديدگاهايش مطرح شده و در انواع دايره‌‌المعارف‌ها شرح حال او آمده است. اخيرا كسي كه امريكا آمده بود مي‌گفت ما دوره دكتراي فلسفه تخصصي سهروردي را تاسيس كرديم و دانشجو داريم. تفسيري كه او از روياي خودش كرده اين بوده كه روزي جهان را خواهد گرفت. امروز همين روز است. خداوند او را رحمت كند و ما را هم به عنوان وارثان انديشه اين بزرگان بيشتر متوجه انديشه‌هاي سهروردي كند. 
در جامعه ما ايرانيان سه فيلسوف است كه بزرگ هستند، ابن‌سينا كه جايگاه مشخصي دارد و آرامگاه مجللي در همدان دارد و ديگري ملاصدرا است كه متولياني دارد و آثار و كارهايش شناخته شده است و ديگري سهروردي است كه بين اين دو است يعني پس از ابن‌سينا و پيش از ملاصدرا كه اين فيلسوف در جامعه ما بايد بيش از اين مورد توجه قرار گيرد. اخيرا نيز موسسه حكمت سهروردي كه مجوز رسمي گرفته اميد است كه در اين زمينه تلاش كند. براي آرامگاه سهروردي كه نمي‌توانيم كاري كنيم ولي بد نيست در زادگاهش نمادها و يادبودهايي برايش ساخته شود مانند آنچه براي خيام ساخته شده است. دانشمندان و بزرگان و صاحبان انديشه و علاقه‌مندان به ايران بزرگ همت كنند كه بتوانند اين خدمات را انجام دهند تا سهروردي در كشور خودمان و در دنيا در تاريخ علم و تفكر فلسفي جايگاه جايگاهش شناخته شود. 


ابن‌سينا در اشارات تمام بحث منطق و فلسفه و الهيات را مختصر و فشرده نوشته برخلاف شفا كه بسيار مفصل است و النجات كه البته خلاصه شفا است. اما سهروردي هم در كتاب التلويحات تقريبا همان مسير اشارات را طي كرده است. در اسمش هم التلويحات مفهوم اشاره را مي‌رساند

در جامعه ما ايرانيان سه فيلسوف است كه بزرگ هستند، ابن‌سينا كه جايگاه مشخصي دارد و آرامگاه مجللي در همدان دارد و ديگري ملاصدرا است كه متولياني دارد و آثار و كارهايش شناخته شده است و ديگري سهروردي است كه بين اين دو است

در زمانه‌اي كه ما زندگي مي‌كنيم بايد بگوييم كه خواب سهروردي تعبير شده و در تمام جهان سهروردي را به عنوان فيلسوف اشراقي شناخته‌اند و ديدگاهايش مطرح شده و در انواع دايره‌‌المعارف‌ها شرح حال او آمده است

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون