ادامه از صفحه اول
تناقضات سیاسی-۱
عضویت در این فدراسیونها نیز مستلزم پذیرش مقررات آنها از جمله حضور بدون تبعیض زنان در ورزشگاهها است؛ اگر این را پذیرفت، دیگر نباید مانعتراشی کند و اما و اگر بیاورد. اگر هم نمیخواهد این را بپذیرد، خیلی ساده و روشن اعلام کند و از عضویت در این فدراسیونها و پذیرش اساسنامه آنها سر باز زند. همین مشکل را در مسابقات با تیمهای اسراییلی هم دارد. از نظر فدراسیونهای جهانی، همه کشورهای عضو سازمان ملل، میتوانند عضو فدراسیونهای ورزشی شوند و از آنجا که هیچ عضوی نمیتواند عضویت کشور دیگری را نقض کند و نیز سیاست را نباید در مسابقات دخالت بدهد، لذا پرهیز از مسابقات به علت سیاسی، عملی خلاف محسوب و موجب برخورد انضباطی میشود. در هر صورت نیابد استخوان لای زخم گذاشت. همین امروز رسما اعلام کنید که آیا استقلال فدراسیونها را میپذیرید؟ آیا اساسنامه فدراسیونهای عضو را میپذیرید؟ اگر پاسخ منفی است، همین فردا از فدراسیونها خارج شوید و دور ورزش قهرمانی را خط بکشید. اگر هم پاسخ مثبت است، دیگر اجازه ندهید که هر کسی در هر جایی خودسری کند و با لطایفالحیل برای مردم و کشور هزینه درست کند. این طوری همه زیان میبینند و عصبانی میشوند. در یادداشت فردا به ریشه مردسالار این رویکرد اشاره خواهم کرد. ادامه دارد
فاجعه مشهد و بلیت تقلبی
انسانی خود دانسته بودند. من با این دیدگاه احساسی مخالفم. فوتبال علاقه و دلخوشی بسیاری از مردم از طبقات مختلف اجتماعی ایران است. حکومتها فوتبال را چیزی بیش از ابزاری برای سرگرم کردن مردم و پرت کردن حواسشان از مسائل مهمتر تلقی نمیکنند؛ تازه این نگاه خوشبینانه است و احتمالا برخی از محافل فکری آن را به کل مزاحم برخی آمال و اهداف خود بدانند. پس اگر کل فوتبال ایران هم مانند روسیه از صحنه رقابتهای بینالمللی حذف شود «کک کسی نمیگزد» و تازه خوشحال میشوند که مزاحمتهای گاه و بیگاه فیفا و کنفدراسیون آسیا هم برطرف شده است. این وسط فقط مردمی ضرر میکنند که تنها دلخوشیشان حضور و موفقیت تیمهای ایرانی در عرصههای آسیایی و جهانی است.
2- وزیر محترم کشور در گزارش اولیه خود فرمودهاند تکمیل شدن ظرفیت ورزشگاه باعث شده اجازه ورود به بانوان داده نشود و باقی ماجرا... خوب است ایشان و تیم تحقیق زیرنظرشان به این چند پرسش هم بیندیشند: ظرفیت ورزشگاه چقدر بوده و چند درصد آن برای حضور تماشاگران تخصیص یافته است؟ چند نفر در ورزشگاه حضور یافته و چند نفر بیرون از ورزشگاه منتظر ورود بودهاند(حتی با بلیت تقلبی)؟ آیا به جز بانوان، از آقایان تماشاگر نیز کسی از این بلیتهای تقلبی خریداری کرده است؟ به ایشان نیز اجازه ورود به ورزشگاه داده نشده است؟ آیا استفاده از اسپری فلفل جزو وظایف ذاتی نیروی انتظامی است؟ در چه شرایطی و به چه دلایلی و از سوی چه کسی اجازه برخورد خشن با بانوان صادر شده است؟ آیا بانوانی که پشت درهای استادیوم مطالبه ورود به آن را داشتهاند، اقدامی در به هم زدن امنیت شهر یا تخریب اموال عمومی انجام دادهاند که ضرورت استفاده از اسپری فلفل را اقتضا کرده است؟
3- بعد مهم دیگر تصمیمگیری و نحوه مدیریت برگزاری این مسابقه است. برگزاری مسابقات ملی در شهرهای مختلف کشور کار پسندیدهای است و همه مردم ایران حق دارند میزبان بازیهای تیمهای ملی کشور و مسابقات بینالمللی در رشتههای مختلف ورزشی باشند اما...قطعا کسانی که تصمیم به برگزاری این مسابقه در مشهد گرفتهاند از یکسو به حساسیتهای فیفا در خصوص ورود بانوان به ورزشگاه و از سوی دیگر حساسیتها و تفکرات حاکم بر مشهد و استان خراسان رضوی در سالهای اخیر واقف بوده و از ریسکهای مترتب بر برگزاری هرگونه رویداد فرهنگی، هنری، اجتماعی، سیاسی و حتی ورزشی در این شهر آگاهی داشتهاند. چه عوامل و چه فشارهایی باعث شده با علم به همه این عوامل، میزبانی مسابقه به مشهد داده شود؟ البته تصمیمگیرندگان و مجریان، بیشتر به دنبال برگزاری یک مسابقه بیدردسر و بیتماشاگر و نمایش امکانات ورزشگاه مدرن خود بودهاند اما با چه بهانهای بازهم بازی بدون تماشاگر برگزار شود؟ حنای کرونا دیگر نه نزد مردم خودمان رنگ دارد و نه نهادهای بینالمللی. بعد که بنا شد بازی با تماشاگر باشد آیا نمیشد گوشهای در ورزشگاه با مسیر ورود و خروج مجزا برای بانوان درنظر گرفته میشد؟ به نظر میرسد اصولا واگذاری میزبانی این مسابقه به مشهد اشتباه بزرگی بوده و نحوه برگزاری و مدیریت آن اشتباه و فاجعه بزرگتر. آمران و عاملان این اشتباهات چه کسانی بودهاند؟
4- اگر در اثر اتفاقات این مسابقه، تحریم و تعلیق و جریمه و محرومیت نصیب فوتبال ایران شود هزینههای مادی و معنوی آن چقدر است و از جیب چه کسانی پرداخت خواهد شد؟
مساله ورود زنان به ورزشگاه مانند هر مکان اجتماعی دیگری یک حق طبیعی است و بالاخره محقق خواهد شد. برخی محافل مانند تکهسنگی در مقابل این جریان آب ایستادهاند اما آب مسیر خود را با تلاش و تحمل خواهد گشود. این میان تنها سرمایه اجتماعی است که به باد میرود و آجر بر آجر دیوار بیاعتمادی مردم نهاده میشود. بهتر است انرژی خود و منابع کشور را صرف خواستههای مردم كرده و در رفع مشکلات کشور و رفاه و توسعه ایران و ایرانی به کار گرفته شود.