• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5199 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۱۱ ارديبهشت

آن هنگام كه نفس هوا مي‌شود

شينا انصاري

ما دكترها چقدر كم درك مي‌كنيم، جهنمي كه بيمارها را در آن قرار مي‌دهيم. 
كتاب «آن هنگام كه نفس هوا مي‌شود» روايت مواجهه دكتر پال كالانيتي جراح مغز و اعصاب با بيماري‌اش است. او در 36سالگي و در مراحل پاياني تحصيلات ده ساله‌اش براي دريافت تخصص جراحي مغز و اعصاب، متوجه مي‌شود كه به سرطان پيشرفته ريه مبتلاست. فصل نخست كتاب، خاطرات وي را از دوران نوجواني در شهر بياباني كينگمن آريزونا با خانواده‌اي هندي‌الاصل كه اغلب پزشك هستند، شرح مي‌دهد. او ابتدا در پي علايقش در رشته ادبيات انگليسي و زيست‌شناسي دانشگاه استنفورد تحصيل مي‌كند، اما پس از اتمام تحصيل در جست‌وجوي اين پرسش كه زيست‌شناسي، اخلاق و فلسفه در كجا مرتبط مي‌شوند، تصميم مي‌گيرد پزشكي بخواند. يادآوري آموخته‌هايش در حين دوره پزشكي، نگاه انساني يك پزشك را نشان مي‌دهد؛ «با باز كردن معده جسدم دو قرص مورفين هضم نشده پيدا كردم. اين يعني او با درد مرده است؛ شايد در تنهايي و در كلنجار با درپوش قوطي قرص» پال در كتابش از تجربيات خود در روبه‌رو شدن با بيماران مختلف مي‌گويد. در فصل اول او جايگاه يك پزشك را دارد و از حال و هواي رزيدنتي جراحي مغز و اعصاب مي‌گويد، از نگراني‌ها، اميدها، داستان زندگي بيماراني كه برخي سلامت خود را بازيافته‌اند و بعضي تسليم دردها و رنج هاي ناگزير شده‌اند، مي‌نويسد. او در زمان كار اعتقادي سرسختانه به بعد اخلاقي كارش داشت و نگران بود كه در ميان حجم كارهايش اهميت فوق‌العاده روابط انساني را فراموش كند، رابطه‌اي كه ضرورت داشت ميان پزشك و بيمار به خصوص در بيماري‌هاي سختي چون سرطان شكل بگيرد. از اين‌رو بزرگ‌ترين آرمانش را صرفا نه نجات جان بيماران كه رهنمون شدن بيمار يا خانواده‌اش به درك درستي از بيماري يا مرگ مي‌دانست. «وقتي جايي براي چاقوي جراحي نيست، كلمه‌ها  تنها  ابزار  جراحي  هستند.» 
در فصل دوم و پاياني كتاب با عنوان «بي‌وقفه تا مرگ»، دكتر كالانيتي، ابتلا به سرطان مرحله چهار و مسير سخت درمان را كه كمتر از دوسال به طول انجاميد، شرح مي‌دهد. او كه روزي بيماران در حال مرگ را درمان مي‌كرد، حال به بيماري تبديل شده است كه ‌بايد با بيماري سخت و لاعلاج خود دست و پنجه نرم كند. دكتر كالانيتي با وجود اعتقادات اخلاق‌مدارانه‌اش در مداواي بيماران، به برخي واقعيت‌ها و ظرافت‌هايي كه بيماران در حين درمان‌هاي سخت تجربه مي‌كنند، پي مي‌برد. «به عنوان يك پزشك تنها درك مختصري از بيمار بودن داريد، اما تا وقتي خود تجربه‌اش نكرده‌ايد به واقع نمي‌فهميد، مثل عاشق شدن يا بچه‌دار شدن مي‌ماند.» او با وجودي كه تمام زير و بم‌هاي بيماري خود را مى‌دانست در رابطه‌اي عميق با پزشكش، با طرح سوالات وجودي درباره اينكه در مدت زمان باقيمانده از زندگي‌اش بنويسد يا جراحي را ادامه دهد، مردد بود. پال پس از شش ماه طي پروسه درمان با كنترل موقت توده‌ها تصميم مي‌گيرد به شغلش -البته با يك عمل جراحي در روز- بازگردد. او و همسرش كه متخصص داخلي هست با وجود بيماري غيرقابل پيش‌بيني پال تصميم مي‌گيرند صاحب فرزندي شوند. حضور فرزند براى پال اميدبخش است. اما ديري نمي‌پايد كه با عود مجدد بيماري، شغلش را رها مي‌كند و نوشتن را برمي‌گزيند، هرچند فرصت تكميل بخش پاياني كتاب را پيدا نمي‌كند. بخش پاياني كتاب نوشته‌ همسر پال است كه آخرين روزهاي زندگي او را ثبت كرده است. كتاب «آن هنگام كه نفس هوا مي‌شود» در سال 2016 عنوان پرفروش‌ترين كتاب سال نيويورك‌تايمز را كسب مي‌كند. اهميت كتاب علاوه بر روايت گيراي بخش نخست در بازگو كردن اتفاقاتي كه پال در مسير شغلي خود داشت، در برخورد واقع‌بينانه‌اش با بيماري بود كه موجب شد او نوع متفاوتي از رشد و تعالي را دريابد و در نهايت به انساني تبديل شود كه با تمام وجود با مرگ خود مواجه شده است. پال با تكيه بر نيروي خودش و حمايت خانواده و دوستانش با وقار و متانت با هر مرحله از بيماري‌اش روبه‌رو شد، نه با تظاهر به شجاعت يا اين باور كه سرطان را شكست مي‌دهد، بلكه با اصالتي كه به او اجازه داد براي از دست دادن آينده‌اي كه برنامه‌ريزي كرده است، ناراحت باشد و در عين حال آينده جديدي را بسازد. همان‌گونه كه در پي گفتار آمده است: «پال با مرگ مواجه شد، با آن كلنجار رفت، به عنوان يك پزشك و بيمار آن را پذيرفت. او با اين كتاب مي‌خواست به مردمي كه با بيماري و مرگ مواجه مي‌شوند، كمك كند.»

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون