• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5203 -
  • ۱۴۰۱ سه شنبه ۲۰ ارديبهشت

آموزش و پرورش و رگه‌هاي كودك‌آزاري (2)

حميدرضا گودرزي

در ايران قانون حمايت از كودكان و نوجوانان نخستين‌بار در سال 1338 تصويب شد كه به لحاظ نقايص موجود در آن و نياز به تحولات چشمگير در سال 1381 تصويب گرديد و شامل كليه اشخاصي است كه هنوز به سن 18 سالگي نرسيده‌اند و طبق ماده 2 از آن قانون در تعريف كودك‌آزاري چنين آمده است كه  «هر نوع اذيت و آزار كودكان و نوجوانان كه موجب شود به آن صدمه جسماني يا رواني يا اخلاقي وارد شود و سلامت جسم يا روان آنان را به مخاطره اندازد، ممنوع است.» حال سوالي مطرح مي‌شود:  آيا قيچي كردن موي سر بچه‌ وترساندن و تحقير و تخفيف در برابر جمع دانش‌آموزان صدمه زدن رواني و اخلاقي نسبت به كودك نيست؟ اساسا هر حركتي كه سلامتي روح و روان بچه‌ها را به خطر اندازد كودك‌آزاري است و طبق قانون فوق جرم مي‌باشد. ماده 4 همان قانون حاكي است ناديده گرفتن عمدي سلامت و بهداشت روان اطفال موجب محكوميت به تحمل 61 روز تا 6 ماه حبس تعزيري است. موارد زير در آن قانون جاي توجه دارد: 
1ـ كودك‌آزاري از جرايم عمومي بوده و احتياج به شكايت شاكي ندارد.
2ـ كليه موسسات و مراكزي كه به نحوي مسووليت نگاهداري و سرپرستي كودكان را برعهده دارند مكلفند به محض مشاهده كودك‌آزاري، مراتب را به مقامات صالح قضايي اعلام كنند و اگر چنين نكنند به 6 ماه حبس محكوم مي‌شوند. در مورد اينكه آيا آموزش و پرورش مي‌تواند با اخطار يا عزل يا محكوميت‌هاي ارادي كودك‌آزاري را تمام‌شده بداند؟ و آن را مختومه اعلام كند موانعي وجود دارد زيرا مواد 5 و6 قانون حمايت از كودكان و نوجوانان به صراحت حكايت دارد كه مسوولان بايد موضوع را به دادسرا اعلام كنند و محكوميت اداري هم يك اقدام جداگانه است كه بايد نسبت به فرد متخلف اعمال شود نتيجه اين برخوردها رفتار مناسب با دانش‌آموزان است تا پس از اين با شور و شوق و بدون هيچ ترس و وحشتي قدم به مكان‌هاي آموزشي بگذارند و برايشان هيچ صدمه روحي و جسمي ايجاد نشود و مدرسه محل شوق و شور باشد نه خشم و تحقير... پس اخطار يا توبيخ يا عزل مسوول خاطي كافي نيست و اگر مراتب به دادسرا اعلام نشود و آموزش و پرورش اقدامي به عمل نياورد، مدعي‌العموم طبق قانون شخصا وظيفه دارد با ورود به ماجرا و تشكيل پرونده فرد متخلف را محاكمه و براي مجازات او را به دادگاه معرفي كند.اگر دامنه اين‌گونه برخوردها روزبه‌روز تسري پيدا كند بچه‌ها شهامت حاضر شدن در مدرسه و كلاس‌هاي درس را از دست مي‌دهند و رابطه شيرين آموزگار و دانش‌آموز مخدوش خواهد شد در حالي كه عموم معلمان با رفتارهاي مناسب و مهرورزي شايسته آن‌هم در شرايطي كه از زندگي اقتصادي و درآمد مناسب محروم هستند به وظيفه خود عمل مي‌كنند اما صدمات وارده از چند منظر جاي توجه دارد؛ اول اينكه عرف قديمي كه مديران آن را جدي مي‌گيرند بايد منسوخ شود. دوم اينكه چنان نشود كه رفتار تعداد كمي از افراد عصبي نسبت به دانش‌آموز ذهن همه را درگير كرده و خدمات شايسته عموم قشر زحمتكش آموزشي كشور را در معرض نابودي قرار دهند.در پايان چند نكته جدي ديگر را اضافه مي‌كنم: اولين نكته آن است كه برخوردهاي تحقيرآميز و غفلت از حفظ آرامش و خونسردي و مهرباني در حضور كودكان در همه دنيا جزو زير مجموعه جرايم راجع به كودك‌آزاري محسوب مي‌شوند و روانكاران و روانشناسان بزرگ با تحميل رنج‌ها و خشم‌ها و بيماري‌هاي بزرگسالان متوجه مي‌شوند كه مربوط به آزار و اذيت‌هاي روحي و رواني و جسمي نسبت به آنها در خردسالي و كودكي است پس موضوع فراتر از بحث‌هاي عاطفي ساده است و نسبت به آنها بايد اهميت بيشتري داده شود زيرا اين زخم‌هاي كوچك در بزرگسالي سر باز مي‌كنند و عواقب اجتماعي بزرگي را در پي خواهند داشت.دومين نكته وضع معيشت معلمان و مسوولان آموزشي است كه با حقوق اندك توان اداره زندگي روزمره خود را ندارند و فشار تورم و بحران اقتصادي باعث شده كمرشان زير بار اين همه گرفتاري خم شود چنين كسي چگونه آرامش دارد، آيا لبخندي بر لبانش مي‌نشيند كه آن را نثار كودكان كند در حالي كه سراپاي روح و روانش در تسخير امواج گرفتاري است كه او را محاصره كرده‌اند؟! براي بررسي محيط و نحوه برخورد آموزگاران با دانش‌آموزان بايد كه وضع روحي معلمان روشن‌تر شود. در اين راستا واقعه جالب توجهي رخ داد اينكه ظرف چند روز گذشته از سوي يكي از مديران كل مناطق آموزش‌وپرورش تهران خطاب به مديران واحدهاي آموزشي بخشنامه‌اي صادر شد با موضوع: تمايل همكاران مدارس براي استفاده از فضاي سرايداري مدارس.متن بخشنامه آن است كه با توجه به كمبود نيروي سرايدار در منطقه و تهيه بانك جامع نيروي انساني، در صورتي كه همكاران مدارس تمايل به استفاده از فضاي سرايداري مدارس را داشته باشند مي‌توانند به امور پشتيباني مراجعه كنند.اين نوشته دلالت بر آن دارد كه آموزگار مي‌تواند سرايدار هم باشد و حالا سخن اين است كه تفاوت جايگاه اين دو حرفه چيست بدون اينكه قصد اهانت به موقعيت سرايداران زحمتكش را داشته باشيم اما بايد توجه داشته باشيم كه كار آموزگاري يك حرفه آموزشي و فرهنگي است و شغل سرايداري يك حرفه كارگري و نگهباني است كه تفاوت بين آنها از زمين تا آسمان است. حال ما چه توقعي از آموزگاري كه هم سرايدار است و هم آموزگار بايد داشته باشيم كه با دل و جان كار كند و روح آرام داشته باشد؟ غم اين شرايط كاري آيا بر چهره معلم نمي‌نشيند و آيا لبخند از صورتش رخت بر نمي‌بندد؟ چرا؟ چون معلم توان پرداخت اجاره ندارد و اساسا حقوق يك ماهش كفاف نصف اجاره خانه را هم نمي‌دهد پس ناچار مي‌شود از شرايط سرايداري استفاده كند تا فشار اقتصادي كمتري را تحمل كند.اگر بنا باشد براي موضوع برخورد با دانش‌آموزان و رفتار آموزگاران توقعات خاصي داشته باشيم پس بايد وضع روحي معلم را هم دريابيم تا شايد راه هم به روي كادر آموزشي باز شود هم به روي دانش‌آموزي كه با اميد بسيار قدم به مدرسه مي‌گذارد و همه روياي آينده زندگي‌اش را در چهره آموزگارش مي‌بيند و بدين جهت رفتار دوستانه و همراه با مهر و لبخند آرزوي همه ماست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون