• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5241 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۵ تير

ادامه از صفحه اول

دو نگاه  به رويداد شيراز
نمي‌داند كه ارزش‌هاي رسمي چيست كه حتي بخواهد آن را رعايت كند‌. آنان با نهادهاي اصلي جامعه قطع رابطه كرده و در خود فرو رفته‌اند.  و بالاخره كار حكومت شده ناديده گرفتن و حتي تكذيب اين سبك از زندگي يا ارتباط دادن آن به توطئه‌هاي ديگران. نتيجه اين عوامل، بي‌اطلاعي حكومت از آن چيزي است كه در بطن جامعه رخ داده يا در حال رخ دادن است. گمان مي‌كنيم كه واقعيت جامعه همان است كه ما آن را توصيف مي‌كنيم. علت اين ناآگاهي از درون جامعه، سياست نادرست حاكم بر رسانه‌هاي رسمي كشور است. اين بخش از مردم و جامعه در صداوسيماي كشور و رسانه‌هاي رسمي جايگاهي ندارند و زندگي و علايق آنان در رسانه رسمي بازتاب پيدا نمي‌كند و اين رسانه‌ها فقط زندگي نوع خاصي از گروه‌ها را به رسميت شناخته و بازتاب مي‌دهند، لذا كساني كه فقط از رسانه رسمي استفاده مي‌كنند، دنيا را با يك چشم بسيار بسته و محدود مي‌بينند. البته در نقطه مقابل هم كسان ديگري هستند كه دنيا را فقط از برخي رسانه‌هاي مخالف مي‌بينند. آنان نيز به نحو ديگري سوگيري پيدا مي‌كنند. در هر صورت هنگامي كه چنين فيلمي منتشر مي‌شود دنياي رسانه‌اي گروه اول، يعني طرفداران رسانه‌هاي رسمي فرو مي‌ريزد، به همين علت به جاي آنكه آن را يك امر عادي و ناشي از بي‌اطلاعي خود تلقي كنند، دنبال «سرتيم» مي‌گردند و درصدد سياسي و امنيتي كردن ماجرا برمي‌آيند. اگر از اين فيلم‌ها از زندگي خصوصي اين نسل در خانه‌هاي‌شان پخش شود نيز همين اندازه بازتاب دارد، زيرا كار فيلم همين است كه اين تضادها را نشان دهد. تضادهايي كه محصول زندگي رياكارانه است. هنگامي كه مي‌گوييم كاري به زندگي شما در خانه نداريم، فقط در فضاي عمومي چنين و ‌چنان باشيد، آن‌هم به اين علت كه ما چنين مي‌خواهيم، رياكاري را نهادينه كرده‌ايم. نسل‌هاي قبلي با اين رياكاري زندگي كرده‌اند ولي نسل جديد صادق‌تر از آن است كه چنين رياكاري را سرلوحه رفتارش قرار دهد. يك بار ديگر فيلم را ببينيد تا متوجه طبيعي بودن بيش از حد رفتار اين نوجوانان دهه هشتادي شويد. بهتر است از برگزار‌كنندگان تشكر كنيد كه چشم‌ها را به اين واقعيت‌ها آشنا كردند. جلوگيري از برگزاري چنين برنامه‌هايي فقط آنها را پنهان مي‌كند. اگر نمي‌ترسيد باب گفت‌وگو با اين نسل را در صدا و سيما باز كنيد. ايستادن در برابر آنان نتيجه‌اي ندارد.


سرطان  امر سياسي   و عبور از فاجعه
ضرورت بازآفريني همبستگي‌هاي اجتماعي و تقويت حس همدردي جمعي مشابهت‌هايي وجود دارد، مي‌توان ميان جهان زيست بيماري و جهان سياست نيز شباهت‌هايي يافت و از آن ميان، راه عبور از ذهنيت فاجعه‌زده را تا حدي هموارتر كرد.
3) سوزان سانتاگ كه به واقع تحليلگر تواناي «درد  و  رهايي»و رنج و زيبايي است در اثر ماندگار «بيماري به مثابه استعاره» از اشتراكات دو جهان «بيماري» و «سياست» سخناني در خور تامل دارد آنجا كه مي‌گويد: بيان‌هاي كلاسيك كه «ناآرامي سياسي» را با«بيماري »قياس كرده‌اند، از افلاطون گرفته تا هابز، همگي تصور پزشكي و سياسي كلاسيك درباره «توازن » را مفروض داشته‌اند. بيماري ناشي از عدم توازن است و هدف درمان، بازگرداندن توازن مناسب به بدن يا به تعبير سياسي، برگرداندن سلسله مراتب مناسب. در اين چشم‌انداز وقتي ماكياولي انگاره‌اي از يك بيماري را به كار مي‌گيرد، فرضش بر اين است كه بيماري درمان شدني است: «درمان بيماري در آغاز سهل است اما چنانچه نه در زمان مقتضي پي به حضور آن ببرند يا بر مبنايي در خور به مداوايش نپردازند، آنگاه به سادگي نمي‌توان متوجه آن شد و دشوار مي‌توان آن را درمان كرد. مشابه اين امر در امور حكومتي هم رخ مي‌دهد و با پيش‌نگري اين امور از دور كه تنها از عهده مديران توانمند برمي‌آيد مي‌توان مخاطراتي را كه شايد از حكمروايي برمي‌خيزد در اندك زماني رفع كرد. اما چنانچه به سبب فقدان آينده‌نگري مجال نيابند تا از بر هم انباشته مسائل بكاهند و مشكلات در ديدرس همگان باشد، ديگر هيچ درماني كارساز نيست.»
4) در سنت متعارف فلسفه سياسي، قياس بين بيماري و بي‌نظمي اجتماعي را از آن رو مطرح كرده‌اند تا سياست‌گذاران و حاكمان را به در پيش گرفتن سياست عقلاني‌تر، ترغيب كرده باشند، هابز در اين زمينه مي‌گويد: «اگرچه هيچ چيز از ساخته‌هاي فانيان نمي‌تواند جاودانه باشد با اين حال اگر آدميان خردي را به كار مي‌بردند كه وانمود به بهره‌گيري از آن مي‌كنند، چه بسا كه حكومت‌هاي‌شان، دست كم از بيماري‌اي دروني نابود نگرديده و در امان مي‌ماندند... پس آنان وقتي نه بر اثر خشونتي خارجي، بلكه از بي‌نظمي و آشفتگي دروني رو به ناتواني مي‌گذارند، تقصير بر گردن آنان است كه سازنده و نظم‌دهنده آن وضعيت‌اند.» چنانكه گفته شد در فلسفه سياسي، استعاره بيماري به ويژه بيماري‌هاي سخت مثل سرطان را به كار مي‌برند تا ضرورت انجام واكنش‌هاي عقلاني را بيشتر تقويت كنند. چنانكه ماكياولي و هابز در اين باب بر بخشي از حكمت پزشكي تكيه كردند: «اهميت ريشه‌كن كردن بيماري‌هاي جدي در همان مراحل نخست كه مهارشان نسبتا آسان است از مهم‌ترين استعاره‌هاي بيماري براي ترغيب سياست‌گذاران و حاكمان است به نوعي آينده‌نگري و تقويت اميد به تغيير در ميان شهروندان...
5) صاحب نظراندانش سياست مي‌توانند بيشتر در اين باره بگويند و بنويسند چرا كه با همه مشابهت‌هاي «زيست سرطاني، امر سياسي در ذهنيت فاجعه و وضعيت سرطان زدگي اجتماعي زندگي بايد انديشيد و راه گشايي كرد به جامعه سياسي چرا كه در انتخاب سرمشق‌ها و ساز و كارهايي افق گشا و رهاننده از رنج زندگي دچار ناتواني است؟من به تجربه سرطاني مي‌توانم بگويم كه اگر كشف جنبه‌ها و ابعاد كلان كار به آساني ميسر نيست، انديشيدن و كوشيدن در سطح خرد آن دست يافتني است.هم چنانكه براي چيرگي بر بيماري سرطان گفت‌وگو و دستيابي به جهان مشتركي ميان بيمار و پزشك راهگشاست.فراهم آوردن زيسته و امكان گفت‌وگوهاي برابر ميان جامعه آسيب ديده و سياست ورزان آن، راه عبور از وضعيت فاجعه را هموار مي‌كند. ما چه بيمار باشيم و چه سالم در جهان‌هاي متفاوتي بر سر مي‌بريم كه نخستين پي آمدهاي بي توجهي به آن جهان دوري از درك مشترك و تحميل گفت‌وگوهاي نابرابر و استعلايي است كه حاصل آن جز عدم تشخيص به موقع بيماري‌ها و آسيب‌هاي اجتماعي و سياسي و عاجز شدن از فهم توانايي‌هاي فرد و جامعه در چيرگي بر آنها، چيزي نيست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون