نيك زيستي
و فلسفه سياسي تحليلي
جواد حيدري
تمام هم و غم اخلاق و سياست، فراهم آوردن نيك زيستي (well being) براي انسانهاست. دو نفر به شكل دقيق و عالمانه روي بحث «نيك زيستي» متمركز شدند، يكي تي.ام. اسكنلن (متولد 1940)، فيلسوف امريكايي و ديگري ريچارد لايارد (متولد 1934)، اقتصاددان بريتانيايي است كه او را «تزار شادكامي» ميخوانند. اين دو نيك زيستي را به دو حوزه مجزاي فردي و جمعي تقسيم كردهاند و معيارها و اصولي را براي هر دو حوزه گفتهاند كه اين معيارها با شواهد تجربي و شهود اخلاقي مخاطبان قابل بررسي هستند، البته اين دو با يكديگر ارتباط وثيق دارند.
نيك زيستي فردي
ريچارد لايارد در كتاب «شادكامي: درسهايي از يك علم جديد» هفت ويژگي براي نيك زيستي فردي برميشمارد:
1- احساس مثبت: روي هم رفته از زندگياش لذت ببرد و شادكام باشد.
2- غرقهگي: يعني فرد مشغوليتي داشته باشد، يعني مثلا فردي كه دوست دارد چيز جديد ياد بگيرد و متوجه نميشود زمان چگونه ميگذرد.
3- معناداري و هدف داشتن زندگي: احساس كند كاري انجام ميدهد كه هم ارزشمند و هم مهم است.
4- عزت نفس: فرد احساس مثبتي نسبت به خودش دارد.
5- خوشبيني به آينده
6- تابآوري
7- روابط و ارتباطات مثبت مثبت
نيك زيستي جمعي
براي توضيح آن به جان رالز (2002-1921)، فيلسوف معاصر امريكايي مراجعه ميكنند. رالز با مفهوم «خيرهاي اوليه» (primary goods) ميگفت ما در زندگي جمعي دنبال زندگياي هستيم كه براي همه انسانها با ويژگيها و روحيههاي مختلف ارزشمند باشد. اين امر با خيرهاي اوليه حاصل ميشود كه خود به دو دسته كلي تقسيم ميشوند: اولا خيرهاي اوليه طبيعي كه عبارتند از: تواناييهاي بدني و تواناييهاي ذهني: اين دو را بخت در اختيار ما ميگذارد؛ ثانيا خيرهاي اوليه اجتماعي (social) كه عبارتند از:
1- آزاديهاي اساسي (basic liberties)
2- درآمد و ثروت
3- عزت نفس اجتماعي
از ديد رالز نابرابريها مثل رگبار عزت نفس انسانها را نشانه ميرود و از بين ميبرد.
از ديد رالز هر نظام سياسي كه بتواند اين خيرهاي اوليه را به شكل عادلانهاي توزيع كند، منصفانه است و مشروعيت دارد.
بحث از نيك زيستي در هسته اصلي فلسفه سياسي تحليلي قرار دارد. به تعبير اسكنلن در كتاب «آنچه به يكديگر بدهكاريم» موضوع رياضيات، روابط ميان اعداد است، موضوع علوم تجربي طبيعي، طبيعت است و موضوع سياست و فلسفه اخلاق، نيك زيستي است. او ميگويد تمام هم و غم اخلاق و سياست، تامين نيك زيستي براي انسان است، خواه نيك زيستي فردي و خواه نيك زيستي جمعي. البته ممكن است ما نيك زيستي فردي داشته باشيم، اما نيك زيستي جمعي نداشته باشيم. ممكن است در يك نظام سياسي زندگي كنيم كه نيك زيستي جمعي داريم و خيرهاي اوليه خوب توزيع شده باشند، اما نيك زيستي جمعي نداريم. حسن اين نگرش آن است كه از فروكاست گرايي اجتناب ميكند. به تعبير اسكنلن فلسفه اخلاق متكفل تامين نيك زيستي فردي است و هم و غم فلسفه سياسي نيز تامين نيك زيستي جمعي است.
به موضوع فلسفه سياسي تحليلي اشاره شد. اما روش فلسفه سياسي تحليلي چيست؟ يكي از مهمترين دستاوردهاي مصطفي ملكيان در فضاي فرهنگي ما، التزام دقيق به معيارهاي فلسفه تحليلي است. ايشان در حوزههاي فلسفه اخلاق، فلسفه ذهن، فلسفه دين و تفكر انتقادي بحث كردند. كتاب «فلسفه سياسي» (درآمدي كامل) نوشته فيل پاروين و كلر چمبرز، از نمونههاي بارز اين تفكر در فلسفه سياسي است و معيارهاي روش فلسفه تحليلي در آن رعايت شده است. اين معيارها عبارتند از:
1- وضوح: هم در مقام ادعا و هم در مقام ادله. اهميت اين ويژگي به تعبير يكي از شارحان رالز در آن است كه در كشورهاي فلسفههاي تحليلي رشد كرد، ايدئولوژيهاي ويرانگر به بار نيامدند. فلسفه تحليلي امور غيرعقلاني را ميخشكاند.
2- فلسفه سياسي تحليلي ميان واقعگرايي و آرمانگرايي حركت كرده است. واقعگرايي صرف ما را به سمت سلب مسووليت اخلاقي ميكشاند و آرمانگرايي صرف ما را به ناكجاآبادگرايي ميكشاند. آدمها استعداد اين را دارند كه از آرمانگرايي صرف به واقعگرايي عريان برسند. اما فلسفه سياسي تحليلي گرفتن مزيتهاي واقعگرايي و آرمانگرايي و پرهيز از زيانهاي آنهاست، مثل رالز كه خود را يك رئاليست يوتوپين (واقعگراي آرمانگرا) خواند.
3- پذيرش تكثر ارزشها: اين را هم از رالز گرفته است. فلسفه سياسي تحليلي بايد واقعيت تكثر در جامعه را بپذيرد و بيطرفي خود را حفظ كند.
4- از مسائل عميق و مناقشات فيصلهناپذير در باب معناي زندگي و دين و ماوراءالطبيعه اجتناب ميكند. فلسفه سياسي تحليلي ميگويد كار من حل مسائل عميق فلسفي نيست. آنها در جاي خودش مطرح ميشود. كار من برقراري زندگي مسالمتآميز بين آدمهاست، بدون اينكه بخواهد متدينين را سكولار كند يا سكولارها را متدين. اگر فلسفه سياسي وارد اين مناقشات شود، از كاركرد خودش دور ميشود.