• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5244 -
  • ۱۴۰۱ چهارشنبه ۸ تير

گفت‌وگو با همايون رحيميان، موسيقيدان، نوازنده ويولن و آهنگساز به بهانه زادروزش

از روزگار طلايي موسيقي ايران فاصله گرفته‌ايم

سيمين سليماني

علي رحيميان، با نام هنري همايون رحيميان، موسيقيدان، نوازنده ويولن، آهنگساز و رهبر اركستر است؛ او مدرك كارشناسي خود را در رشته موسيقي از دانشگاه هنر دريافت كرد و داراي نشان درجه يك هنري است. به تشويق پدر وارد هنر موسيقي شد و با حضور در اركستر مجلسي فعاليت جدي خود را در اين حوزه آغاز كرد. در كارنامه و سوابق هنري او رهبري اركستر ملي، كنسرت مايستر اركستر سمفونيك البرز به رهبري لوريس چكناواريان، كنسرت مايستر اركستر ملي به رهبري فرهاد فخرالديني، عضو ارشد شوراي كارشناسي واحد موسيقي و شوراي عالي موسيقي سازمان صدا و سيما ديده مي‌شود. او همچنين مدرس دانشگاه است. يك تير ماه مصادف بود با زادروز اين موسيقيدان كه به اين بهانه سراغ او رفتيم و درباره زندگي و هنرش و نيز وضعيت كنوني موسيقي با او صحبت كرديم.
رحيميان همچنين در اين گفت‌وگو از چالش‌هايي كه موسيقي امروز با آن دست و پنجه نرم مي‌كند، گفت. او معتقد است دانشگاه‌ها و آموزش در دوران كنوني با مشكل جدي مواجه هستند. از آنجا كه موضوع آموزش و ورود به دانشگاه و خروجي‌هاي آن در آينده موسيقي كشور تاثير قابل توجهي مي‌تواند داشته باشد، بخشي از اين مصاحبه نيز به موضوع آموزش و دانشگاه موسيقي اختصاص يافت. در ادامه مشروح اين گفت‌وگو را خواهيد خواند.

 در ابتداي گفت‌وگو از آغاز علاقه‌مندي خود به موسيقي بگوييد؛ آن طور كه مي‌دانم پدرتان با استاد صبا آشنايي داشتند. اين موضوع حتما بر گرايش‌تان به موسيقي تاثير محرزي داشته؛ درست است؟
بله همين‌طور است. پدر بنده از كارمندان سابق وزارت فرهنگ بودند و در آن ارگان كار مي‌كردند و با بيشتر هنرمندان آن دوره مثل مرحوم صبا و ساير هنرمنداني كه در آن مكان رفت و آمد مي‌كردند، آشنايي داشتند و همين مساله مشوق من شد تا موسيقي بياموزم. من ده ساله بودم كه با تشويق پدر و عموي مرحومم كه به صورت آماتور نوازندگي فلوت مي‌كردند، وارد هنرستان شدم و از همان سن مشغول درس و فراگيري موسيقي شدم. به ياد دارم كه در آن زمان معلم سازم آقاي واهه خوجايان بودند و بعد از چند سال هم با آقاي حشمت سنجري ساز ويولن را كار كردم و سپس با آقاي ابراهيم روحي‌فر و چند تن از استادان خوب آن دوره كار كردم. آخرين استادم هم كه مربوط به زماني بود كه ديپلم و ليسانس گرفتم، آقاي هراچ مانوكيان بود. بعد از آن فارغ‌التحصيل شدم و چند سالي در اركسترهاي مختلف كار كردم.
  و كار حرفه‌اي خود را با همكاري‌تان در اركسترها آغاز كرديد، درست است؟
بله، كار حرفه‌اي من پس از دوره ليسانس شروع شد. كار با اركستر مجلسي راديو و تلويزيون را در سال 55 يا 56 شروع كردم البته منظور از اركستر مجلسي شركت در مهماني و مجلس نيست؛ اركستر مجلسي يعني اركستري كوچك‌تر كه در واقع اركستر زهي است. به هر حال كار حرفه‌اي خود را با اركستر مجلسي شروع كردم و بعد از آن هم انقلاب شد و نوازنده‌هاي خارجي كه در اركستر مجلسي تلويزيون و اركستر سمفونيك آن زمان كار مي‌كردند، از ايران رفتند و تعداد ما خيلي كمتر شد .
  خود شما هم مدت كوتاهي به كشور هلند مهاجرت كرديد.
 همين‌طور است. همزمان، تعدادي از همكاران ايراني كه به خارج از كشور رفتند و بنده هم به دليل نامشخص بودن وضعيت موسيقي و اينكه اقبال خوبي براي موسيقي به نظر نمي‌رسيد، به تشويق آنهايي كه به كشور هلند رفته بودند، تصميم گرفتم به هلند سفر كنم و شرايط را بسنجم و ببينم چگونه است اما با وجود اينكه آنجا براي من شرايط كار هم فراهم بود، تصميم گرفتم به ايران برگردم.
  آن‌طور كه مي‌دانم شما در اركستر سمفونيك هلند هم پذيرفته شديد، چه شد كه تصميم گرفتيد به ايران برگرديد با وجود اينكه شرايط براي‌تان مهيا بود.
احساس كردم كه نياز هست كه ما باشيم و به هر شكل موسيقي را در اين مملكت حفظ كنيم. جوانان بايد بدانند كه در زمان انقلاب موسيقي از روال خاص خود خارج و همه‌ چيز تعطيل شد و بعد از آن هم كه جنگ شروع شد و تنها كاري كه شخصا فكر مي‌كردم بتوانم انجام بدهم تا با بقيه عزيزاني كه رفته‌اند از مملكت دفاع كنند همراه باشم، اين بود كه شروع كنم به آهنگسازي در زمينه موسيقي حماسي و جنگ و مارش‌هاي مختلف و با دوستان و نوازنده‌هاي آن زمان در استوديو كار كنم و براي پخش به دفتر راديو مي‌فرستاديم. در هر حال سختي‌هاي زيادي كشيديم كه بتوانيم موسيقي كشور را زنده نگه داريم. مي‌دانيد كه آن زمان اصلا اجازه اجراي موسيقي‌هاي پاپ و ترانه‌هاي قديم داده نمي‌شد و بيشتر خواننده‌ها و موزيسين‌هاي آن زمان از ايران رفتند. به ياد دارم زماني كه موسيقي توانست از حالت مارش و جنگ بيرون بيايد، زماني بود كه آقاي مطهري را ترور كردند و آقاي راغب كه از دوستان و همكاران راديو و مسن‌تر از ما بودند، آهنگي ساختند به نام ‌اي مجاهد ‌اي شهيد‌اي مطهر كه حالت مارش و تم نظامي نداشت و ترانه‌مانند بود كه آقاي گلريز هم آن را خواندند و مديران آن زمان اين اثر را خدمت آقاي خميني بردند و بعد از آن گفتند اين نوع موسيقي اشكالي ندارد و از همان زمان ساخت آثار تا حدي عرفاني و موسيقي‌هاي خوب شروع شد كه واقعا ارزشمند بودند.
  فرموديد به تشويق برخي همكاران‌تان به هلند رفتيد و البته برگشتيد. برگشتن شما به ايران چه دستاوردي داشت؛ آن‌طور كه فكر مي‌كرديد، شد؟
همان‌طور كه گفتم بنده مدتي را هلند بودم ولي بعد از آن ترجيح دادم كه برگردم ولي برخي دوستان در آنجا ماندند و در حال حاضر نيز بازنشسته شده‌اند. در حالي كه به ما در اينجا آنچنان كه شايسته بود، اهميت داده نشد. سال‌هاي سال هم در راديو و هم در اركستر سمفونيك آن زمان كه دوران جنگ بود، فعاليت داشتم و عضو شوراي موسيقي بودم و تلاش مي‌كرديم كه موسيقي را به شكل خوبي اداره و آثار خوبي توليد كنيم. موسيقي از يك فيلتر خاصي مي‌گذشت كه هر چيزي با اسم موسيقي به خورد مردم داده نشود. بنده خودم آهنگسازي كردم، موسيقي سمفونيك ايراني و موسيقي فاخر ايراني ساختم كه همه اينها بسيار ضعيف شده و كسي اين كارها را به جهت كمبود بودجه انجام نمي‌دهد و اين مسائل موجب شده كه موسيقي پاپ با يك ساز و دستگاه‌هاي سينتي سايزر، به شكل ضعيف ضبط مي‌كنند و در نهايت به مردم تحويل مي‌دهند.
  هنر موسيقي با فراز و نشيب‌هاي فراواني رو‌به‌رو بود و شما شاهد اين موضوع بوده و هستيد، ارزيابي شما از موسيقي رايج و كنوني در جامعه چيست؟
آن دوره با اينكه محدوديت آنچناني داشتيم اما خب بالاخره كار مي‌كرديم و در حال حاضر موسيقي به وضعيتي رسيده است كه خود شما شاهد هستيد، افسارگسيخته شده و هر چيزي را به نام موسيقي به خورد مردم مي‌دهند. خود من مخالف موسيقي پاپ و اينها نيستم، اما موسيقي پاپ هم يكسري ارزش‌ها و مسائلي دارد كه بايد به آنها توجه شود كه متاسفانه نمي‌شود كه مهم‌ترين آن شعر است، ملودي‌ها زيباست، ملودي‌هايي كه اكثرا مي‌شنوم برداشتي از موسيقي‌هاي تركي استانبولي، آهنگ‌هاي افغاني و هندي و اين‌گونه موارد است. نمي‌گويم موسيقي پاپ خوب وجود ندارد، اما خيلي كم است شما موسيقي‌هاي پاپ آن زمان را گوش دهيد، واقعا براي جوانان ارزشمند بود و شعرهاي خوب داشت به همين دليل است كه همه آن موسيقي‌ها مي‌مانند و هنوز كه هنوز است به ياد همه هست و متاسفانه با سياست‌هاي غلطي كه در طول زمان با مديريت‌هاي غلطي كه در رابطه با موسيقي انجام شد، مشكلات فعلي گريبان همه را گرفته است. به دليل وجود بعضي مسائل و محدوديت‌ها موسيقي افسارگسيخته و در موسيقي بيشتر تفكر مادي حاكم شده است در صورتي كه در آن زمان موسيقي واقعا با عشق ساخته مي‌شد و ارزش داشت و در مورد شعر و خواننده آن فكر مي‌شد. ببينيد بعضي خواننده‌هايي كه در حال حاضر هستند واقعا صلاحيت خوانندگي ندارند؛ البته قصد توهين ندارم اما متاسفانه به خاطر مسائل مادي همه اينها از بين رفته و به دليل انتشار و توزيع زياد اين موسيقي‌ها، ذهنيت و سليقه جوان‌ها هم به آنها عادت كرده است. حرف در اين باره زياد است...
  شما خودتان فارغ‌التحصيل از هنرستان موسيقي هستيد؛ آن دوره اساتيد بنامي همچون «حشمت سنجري»، «هوشنگ استوار»، «مرتضي حنانه»، «حسين ناصحي»، «مصطفي كمال پورتراب» و... در هنرستان تدريس مي‌كردند. بسياري از آن دوره به عنوان دوران طلايي ياد مي‌كنند.
در آن زمان آقاي حشمت سنجري، هوشنگ استوار، آقاي مصطفي پورتراب از اساتيد خيلي خوب و با تجربه هنرستان‌ها بودند. موزيسين‌هاي خيلي خوبي كه امروزه مي‌بينيد هم از شاگردان قديمي هستند كه استادان‌شان اين آقايان بوده‌اند. كسي كه دنبال موسيقي مي‌رود سال‌ها طول مي‌كشد تا يك موسيقيدان يا نوازنده خوب شود، اما خب باز هم به دليل مديريت و سياست‌هاي غلطي كه هست متاسفانه از نظر نوازنده و همچنين از نظر معلمان، خيلي ضعيف هستيم. بنده شاگرد آقاي حنانه بودم. ايشان در هنرستان سازشناسي و آهنگسازي تدريس مي‌كردند. در آن زمان اركستري به رهبري آقاي حنانه بود كه من هم نوازنده آن بودم همچنين آقاي فخرالديني هم كه در آن زمان نوازنده بودند به همراه بسياري از هنرمندان خوب در آن اركستر نوازندگي مي‌كردند. سال‌ها در اركستر سمفونيك تهران نوازندگي كردم همچنين در آن زمان در اركستر سمفونيك هنرستان هم نوازندگي مي‌كردم. دوران طلايي هنرستان آن زمان بود كه اساتيد بزرگي بودند و مديريت‌هاي خيلي خوبي داشت ولي در حال حاضر آن دوران تمام شده است.
  در دوره كنوني بسياري دانشگاه‌ها را دچار ضعف و حتي ناكارآمد مي‌دانند؛ اما در دوره‌اي كه شما تحصيل مي‌كرديد، استاداني كه ذكر نام‌شان رفت، حضور داشتند. خود شما هم معتقد هستيد آن دوران تمام شده! شما نقش دانشگاه‌ها و اساتيد را در ارتقاي موسيقي چطور مي‌بينيد؟
در حال حاضر دانشگاه‌هاي موسيقي ما بسيار ضعيف هستند. هنرستان بسيار ضعيف است. مديريت خوبي ندارد، معلمان خوبي ندارد. معلم‌ها هست ولي جوانند و تجربه‌اي ندارند و آن شور و حال هنرستان بودن و كارهاي جدي موسيقي در آن صورت نمي‌گيرد كه اينها به دليل عدم مديريت خوب در هنرستان است. البته اميدوارم به كسي برنخورد ولي خب اينها واقعيتند و بايد گفته شود.
ورودي دانشگاه‌ها به لحاظ تحصيل در رشته موسيقي، بسيار اشتباه است. هنرجويي كه به اينجا مي‌آيد پنج سال نوازندگي كرده ولي به راحتي وارد دانشگاه مي‌شود كه علت آن را نمي‌دانم چيست؛ امتحاني از آنها گرفته نمي‌شود. بعضي‌ها مي‌گويند كه امتحان مي‌دهند ولي چطور ممكن است كه فردي با وجود اين ضعف‌هايي كه دارد، كارشناسي و كارشناسي ارشد موسيقي قبول شود! اين چيز مسخره‌اي است. من در حال حاضر در آنجا درس مي‌دهم، واقعيت را مي‌دانم و هميشه هم گفته‌ام ولي گوش شنوايي وجود ندارد كه يك جوان فقط با پنج، شش سال نواختن آن هم نه در هنرستان بلكه در آموزشگاه‌ها، وارد دانشگاه ‌شود و در نهايت موسيقي ما به حد ضعيف و پايين مي‌رسد. باز هم موسيقي‌هاي خوبي كه گاهي اوقات توليد مي‌شود را جدا مي‌كنم و با آنها كاري ندارم ولي براي مملكتي با اين وسعت و پتانسيل‌هاي خوب استعدادهايي كه در حال حاضر وجود دارند به درستي آموزش نمي‌بينند و به شكل ضعيفي فارغ‌التحصيل مي‌شوند. اگر به اركستر سمفونيك تهران توجه كنيد، متوجه مي‌شويد كه اكثريت آنها نوازندگان كم تجربه‌اي هستند. درست است كه همه تلاش مي‌كنند ولي چاره‌اي نيست، چراكه آنها به خوبي آموزش نمي‌بينند، ضعيف هستند و با اين حال وارد اركستر سمفونيك مي‌شوند و كارايي لازم در آنها وجود ندارد. به هر حال اينها مسائلي كلي و هميشگي است تا اينكه شايد انقلاب فرهنگي ايجاد شود كه بتوان از اين وضعيت خلاص شد.
  بسياري معتقد هستند موسيقي‌اي كه امروز خودنمايي مي‌كند نسبت به موسيقي دوران ياد شده، ضعيف‌تر و كم‌مايه‌تر است و خب طبيعتا آموزش يك حلقه بنيادين براي وضعيت موسيقي است...
قطعا همين‌طور است. من از آموزش فعلي موسيقي در كل كشور بسيار ناراضي هستم و اميدوارم اين وضعيت با استفاده از موسيقيدان‌هاي باتجربه سر و سامان بگيرد؛ ولي متاسفانه اين موسيقيدان‌ها را ناديده مي‌گيرند يا به شكلي است كه افراد باتجربه به دليل مسائل مادي و... تمايلي به شركت ندارند.
  شما با اركسترهاي مختلفي همكاري داشتيد، وضعيت اركسترهاي ايران را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
در رابطه با اركسترهايي كه اكنون هست، يك اركستر سمفونيك تهران و يك اركستر ملي داريم كه مجموعه هر كدام از اين اركسترها نيز به شكلي است كه بعضي از نوازندگان به صورت مشترك در هر دو اركستر فعاليت دارند و اين به دليل كمبود نوازنده است، چراكه با كمبود نوازنده باتجربه مواجه هستيم. مساله مهم ديگر هم عدم حمايت مناسب نوازنده‌ها به لحاظ معيشتي و كاري است. همه اينها مساله است، چراكه اركستر ملي و سمفونيك آبروي مملكت هستند و قرار است كه سرود ملي و قطعات خاص را اجرا كنند. به هر روي شما خودتان مطلعيد كه در كل اروپا و امريكا اركسترها در سطح بالايي قرار دارند، چرا بايد در كشور ما اين‌طور ضعيف عمل شود! اين به دليل بي‌توجهي به اين موضوع است؛ چراكه حقوق اكثر فعالان اين عرصه، كم است و حمايتي كه بايد، از آنها انجام نمي‌شود. با وجود اينكه هزينه‌آلات موسيقي و ساير تجهيزات مربوطه بسيار زياد است ولي باز هم توجهي به اين موضوع هم نمي‌شود. البته تمام اينها كه مي‌گويم كلي است و بايد به تك‌تك آنها توجه شود. اركسترهاي دولتي به لحاظ مالي بسيار ضعيف هستند. بايد ديد كه در آينده چه خواهد شد. من يكي از دلسوخته‌هاي اين هنر هستم كه سال‌هاي زيادي زحمت كشيده‌ام ولي به شكلي كه بايد، حمايت نشدم و علاوه بر اين، بعد از روي كار آمدن مديران جديد، ما را كنار گذاشتند، چراكه اعتقاد داشتند ما بازنشسته شده‌ايم در صورتي كه يك نوازنده و يك هنرمند تازه در زمان بازنشستگي به اوج تجربه كاري خود مي‌رسد و نبايد در آن زمان در خانه بنشيند، بلكه بايد از آن دوران به خوبي استفاده شود ولي متاسفانه به دليل مديريت‌هاي غلطي كه در جامعه موجود است، چاره‌اي نبوده و كاري نمي‌توان كرد. در حال حاضر آقاي فخرالديني بايد در خانه‌اش بنشيند و جواني كه تجربه‌اي در اين كار ندارد بيايد و اركستر ملي را رهبري كند يا آقاي چكناواريان در خانه‌اش بنشيند و به جاي او جوان كم تجربه‌اي بيايد و اركستر سمفونيك تهران را در اختيار بگيرد يا آقاي علي رهبري همچون بقيه افرادي كه مثال زدم نبايد از حضور آنها بهره گرفت. تمام اينها انسان‌هاي بزرگي هستند. آدم‌هايي هستند كه زحمت كشيده‌اند و كارشان را بلدند، اين افراد ارزشمند نبايد در خانه بنشينند، بايد كار كنند و حمايت شوند. همه نوازنده‌هاي جوان و همه آدم‌ها به اين افراد بزرگ ايمان دارند و دوست‌شان دارند ولي من نمي‌دانم چه مشكلي در اين ميان وجود دارد كه به اين مسائل توجه چنداني نمي‌شود. 
    شما ضعف مديريتي را در اركسترها يكي از بزرگ‌ترين ضعف‌ها مي‌دانيد. درست است؟
بله، يادم هست زماني كه در تلويزيون كار مي‌كردم حتي در طول جنگ دوران بسيار خوبي داشتيم، مديران خوبي وجود داشتند و مي‌فهميدند چه كار مي‌كنند، چراكه خودشان موزيسين بودند. از يك دوره‌اي مديريتي كه اين مسووليت را بر عهده گرفت، كارش موسيقي نبود و دانشي در اين حوزه نداشت‌. فردي عادي بود كه مديريت اركستر سمفونيك تلويزيون را بر عهده داشت. افرادي كه مسووليت اين كار را بر عهده داشتند از اينكه ديگران از آنها انتقاد كنند، خوش‌شان نمي‌آمد. من با يكي از اين افراد مواجه شدم و اين‌طور نبود كه بخواهم بر ضد او حرفي بزنم ولي انتقاد سازنده‌اي كردم و گفتم اين‌طور بايد شود و نبايد اين استوديو فلان شود، فلان نوازنده‌ها نبايد كارشان تعطيل شود، كار بايد ادامه پيدا كند، چراكه همه اينها زحمت كشيده‌اند ولي متاسفانه يكي از اين افراد بعد از اينكه متوجه شد كه من اين حرف را زده‌ام، عكس‌العمل شديدي نشان داد با اينكه من سال‌هاي سال در تلويزيون كار كرده و زحمت كشيده‌ام، به راحتي بنده را از اين پست عزل كردند و گفتند كه ديگر به شورا نروم و قبل از آن به من گفتند بايد اين سخنان را تكذيب كني ولي من گفتم حرفي نزده‌ام كه بخواهم تكذيب كنم. گفته‌هاي من واقعيت است، موسيقي بايد به اين شكل در تلويزيون و در ارشاد به شكل ديگري اداره شود ولي حرف‌هاي بنده براي‌شان ناخوشايند بود و عكس‌العمل نادرستي نشان دادند بنده نيز با وجود اين مسائل، خود را بازنشسته كردم و از تلويزيون خارج شدم. پس از آن هم در دوره آقاي فخرالديني مدتي به اركستر ملي دعوت شدم و به عنوان كنسرت مايستر اركستر ملي ارشاد بودم و چند سال در آنجا با هم كار كرديم و اركستر در آن زمان بسيار خوب بود ولي به دليل مشكلاتي كه پيش آمده بود آقاي فخرالديني ديگر با آن اركستر همكاري نكردند كه بنده هم از علت اين مساله بي‌اطلاع بودم و به احترام ايشان كه كنسرت مايستر ايشان بودم، گفتم كه من نيز همراه با ايشان در اركستر ملي شركت نمي‌كنم. به همين دليل است كه سال‌هاي زيادي است كه فاصله گرفته‌ام. در حال حاضر هم خودم آموزشگاهي دارم كه به علاقه‌مندان رشته ويولن آموزش مي‌دهم البته در دانشگاه آزاد هم هستم ولي از اين مساله چندان راضي نيستم، چراكه هنرجوهايي كه دارم از سطوح بسيار پاييني هستند و خيلي سخت است كه بپذيرم يكي، دو سال ديگر قرار است، كارشناس ارشد شوند.


  در حال حاضر موسيقي به وضعيتي افسارگسيخته رسيده است و هر چيزي را به نام موسيقي به خورد مردم مي‌دهند. خود من مخالف موسيقي پاپ و اينها نيستم اما موسيقي پاپ هم يكسري ارزش‌ها و مسائلي دارد كه بايد به آنها توجه شود كه متاسفانه نمي‌شود كه مهم‌ترين آن شعر است، ملودي‌ها زيباست، ملودي‌هايي كه اكثرا مي‌شنوم برداشتي از موسيقي‌هاي تركي استانبولي، آهنگ‌هاي افغاني و هندي و اين‌گونه موارد است. نمي‌گويم موسيقي پاپ خوب وجود ندارد اما خيلي كم است.
  در حال حاضر دانشگاه‌هاي موسيقي ما بسيار ضعيف هستند. هنرستان بسيار ضعيف است. مديريت خوبي ندارد، معلمان خوبي ندارد. معلم‌ها هست ولي جوانند و تجربه‌اي ندارند و آن شور و حال هنرستان بودن و كارهاي جدي موسيقي در آن صورت نمي‌گيرد كه اينها به دليل عدم مديريت خوب در هنرستان است. البته اميدوارم به كسي برنخورد ولي خب اينها واقعيتند و بايد گفته شود.

    بنده شاگرد آقاي حنانه بودم. ايشان در هنرستان سازشناسي و آهنگسازي تدريس مي‌كردند. در آن زمان اركستري به رهبري آقاي حنانه بود كه من هم نوازنده آن بودم همچنين آقاي فخرالديني هم كه در آن زمان نوازنده بودند به همراه بسياري از هنرمندان خوب در آن اركستر نوازندگي مي‌كردند. سال‌ها در اركستر سمفونيك تهران نوازندگي كردم همچنين در آن زمان در اركستر سمفونيك هنرستان هم نوازندگي مي‌كردم. دوران طلايي هنرستان آن زمان بود ولي حالا آن دوران تمام شده است.
    ورودي دانشگاه‌ها به لحاظ تحصيل در رشته موسيقي، بسيار اشتباه است. هنرجويي كه پنج سال نوازندگي كرده به راحتي وارد دانشگاه مي‌شود كه علت آن را نمي‌دانم چيست... بعضي‌ها مي‌گويند كه امتحان مي‌دهند ولي چطور ممكن است كه فردي با وجود اين ضعف‌هايي كه دارد، كارشناسي و كارشناسي ارشد موسيقي قبول شود! من آنجا درس مي‌دهم، واقعيت را مي‌دانم و هميشه هم گفته‌ام ولي گوش شنوايي وجود ندارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون