• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5265 -
  • ۱۴۰۱ چهارشنبه ۵ مرداد

به بهانه فرارسيدن دهمين سالمرگ محمود استاد محمد

نه ديگه اين واسه ما دل نميشه ٭

دور و بر محمود استادمحمد پر از جوان بود. گرچه انگار خود او از دل تاريخ آمده بود. سليقه هنري اين جوانان اتفاقا به سليقه تئاتري استادمحمد كمترين شباهتي نداشت اما دوستي‌شان معمولا فراتر از اينها بود. سوم مردادماه دهمين سالروز درگذشت محمود استادمحمد بود. نمايشنامه‌نويس، بازيگر و كارگرداني كه جايگاهي غير‌قابل انكار در هنر نمايشي كشورمان دارد. علي شمس يكي از همان جواناني است كه با استادمحمد رابطه نزديكي داشته و پيش از اين هم با اجراي نمايش «مخاطب خاص» درباره بخشي از زندگي حميد سمندريان توجه خود را به زندگي هنرمندان نشان داده است. او همزمان با دهمين سالروز درگذشت استادمحمد و در پاسخ به اين پرسش كه چرا نمايشي را درباره اين هنرمند نساخته است، به ايسنا مي‌گويد: درباره نمايش «مخاطب خاص»، يك ايده اجرايي وجود داشت كه رستوران بود. هنرمندي مانند حميد سمندريان كه اجازه كار در تئاتر نداشته، به ناچار رستوراني راه‌اندازي مي‌كند. در نمايش «مخاطب خاص» وقتي درباره سمندريان صحبت كردم، قدر مطلق درباره ركن‌الدين خسروي، بهرام بيضايي، محمود استادمحمد و... هم حرف زده‌ام. درباره افرادي كه سهم ارزشمندي در تئاتر و برگردن نسل ما كه بعد از آنان به دنيا آمده‌ايم، دارند.
اين نمايشنامه‌نويس با اشاره به تفاوت سليقه تئاتري محمود استادمحمد و حميد سمندريان اضافه مي‌كند: قدر مسلم اينكه سليقه و ذائقه تئاتريكال سمندريان به سليقه تئاتري محمود استادمحمد كمترين شباهتي نداشت ولي آيا مي‌توان گفت آثار كدام‌يك از اين دو تئاترتر است يا اصلا مي‌توان تئاترهاي اين دو هنرمند را با يكديگر مقايسه كرد؟ هر يك ميخ از آنان ميخ سترگ دانشي بودند كه خود را بر ديوار سفيد تاريخ تئاتر اين كشور كوبيده‌اند. بنابراين حميد سمندريان براي من استعاره‌اي از نخبگان ناديده انگاشته‌شده اين كشور بود كه در «مخاطب خاص» به آنان پرداختم. شمس كه دوستي نزديكي با استادمحمد داشته است، در ادامه از ويژگي‌هاي اخلاقي او چنين مي‌گويد: مردي بود آمده از دل توده و از محله‌هاي پايين شهر. آدمي با غرور، بيگانه. با تفرعن، بيگانه، آدمي دوستدار كمك كردن به همنوع خود يعني تمام آنچه از صفات نيك انساني مي‌توان برشمرد، در محمود استادمحمد در مجموع مي‌ديدم. يك انسان سليم‌النفسِ خاكي وارسته باسوادِ زبان‌بلد درجه يك كه كيفيت ‌هنرش را تاريخ تئاتر مشخص مي‌كند. ولي وراي همه اينها تئاتري بودن او براي من نه در آثارش بلكه در خود او تجلي پيدا مي‌كند. شمس در توضيح بيشتر اين نكته مي‌افزايد: محمود استادمحمد نه به واسطه تئاترهايي كه اجرا كرد يا بازي‌هايش يا نمايشنامه‌هايي كه نوشت بلكه به واسطه زيستش، تئاتري بود. خود او تئاتر بود. آدمي بود كه جهان را از دريچه تئاتر و هنر اجرا مي‌نگريست و اين بود كه محمود استادمحمد را براي نسل من نسبت به پيشكسوتاني كه پيش‌تر از ما قدم به صحنه گذاشتند، متمايز مي‌كرد. او در پاسخ به اين پرسش كه چرا در بزرگداشت شخصيت‌هاي كشورمان كمتر به سمت تئاتر پرتره مي‌رويم در حالي كه اين‌گونه اشخاص مي‌توانند بهانه‌اي باشند براي واكاوي بخشي از تاريخ، چنين مي‌گويد: قطعا هر آدم بزرگي حتي كسي كه يك زندگي بدون هيجان داشته باشد، مي‌تواند به يك پرتره هنري تبديل شود زيرا وقتي زيست تو به هنرت تبديل مي‌شود و بدنت كه تو با آن جهان را درك مي‌كني، به آن هنر بدل مي‌شود، به راحتي مي‌تواند به عنوان مدخلي براي ورود به يك پرتره باشد ولي مسائل مختلفي سبب مي‌شود كه كمتر رغبتي براي انجام اين كار وجود داشته باشد. اين مدرس تئاتر از زندگي پر فراز و نشيب تعدادي از هنرمندان اين رشته نيز صحبت مي‌كند: تصور كنيد پرتره كساني مانند عباس نعلبنديان، يا استادمحمد يا سارنگ يا نوشين و ... چگونه خواهد بود! تمام اينها زندگي عجيب و غريب و پر‌فراز و نشيب و زيست‌هاي بسيار دراماتيكي داشته‌اند و مي‌توان درباره آنان نوشت و كار كرد. حتي زندگي كسي مانند علي نصيريان به عنوان يك بازيگر ابر برجسته در تاريخ تئاتر ايران كه يكي از ستون‌هاي محكم نمايشنامه‌نويسي و بازيگري در تئاتر كشور است.
او درباره محدوديت هنرمندان براي اجراي آثار پرتره توضيح مي‌دهد: با وجود جذابيت‌هايي كه در اين زمينه وجود دارد، ممكن است مدخل‌هاي ورود با سياست‌هاي جاري هماهنگ نباشد. بنابراين هنرمند ناچار است از بسياري موارد عبور كند يا به آن نپردازد. اين مدخل ورود و زاويه‌اي كه بايد از آن به آرتيست نگاه كرد، مهم‌ترين امر ساخت پرتره است. كمااينكه اگر پرتره‌هايي را كه در دنيا ساخته شده، نگاه كنيد، متوجه مي‌شويد كه عموما زواياي ديد سازنده، نقاط مهجور و تنش‌زا را مد‌نظر قرار مي‌دهد، چون قرار نيست ويكي‌پديا يا يك بيوگرافي شخصي يك خطي بنويسند. از سوي ديگر نبايد فراموش كنيم امر دراماتيك و امر اجرايي كردن پديده‌ها در ساخت پرتره ممكن است به واسطه تنش‌زا بودنِ زيستِ آدم‌ها و بايدها و نبايدهاي حاكم، دستخوش حذف شود و لاجرم شما از آن بگذريد، بنابراين وقتي در اين فضا با تنگنا روبه‌رو هستيد، يك بيوگرافي كلي و خطي و بي‌آسيب و بي‌حاشيه دست‌تان را مي‌گيرد و اين چيزي نيست كه به واسطه آن بخواهيم يك اثر هنري خلق كنيم.
او در ادامه چند نمونه از فراز و فرودهاي زندگي محمود استاد محمد را مثال مي‌زند و مي‌گويد: اگر بخواهيد در فضاي مستند كار كنيد، به هيچ عنوان به آرشيوهاي صدا و سيما و گزارش‌هايي كه آن زمان از نمايش «شهر قصه» و پشت صحنه آن ساخته شده، دسترسي نداريد. يعني با محدوديتي مواجه هستيد كه مدام سعي دارد به شما يادآوري كند كه گذشته را بايد فراموش كرد. اتفاقا يكي از مزاياي پرتره اين است كه آرتيست با چه نگاهي و در چه زوايايي با جهان روبه‌رو مي‌شده و اين چيزي نيست كه مطلوب مديران باشد. محمود استادمحمد با وجود عمر نه چندان بلند خود اما نمايشنامه‌هايي همچون «آسيد كاظم»، «شب بيست و يكم»، «قصص‌القصر»، «آنها مامور اعدام خود هستند»، «خونيان و خوزيان»، «سيري محتوم»، «چهل پله تا مرگ»، «عكس يادگاري»، «سپنج رنج و شكنج»، «ديوان تئاترال»، «تهرن» و‌... را در تئاتر ايران از خود ثبت كرده است.
٭عنوان مطلب، نام ترانه‌‌اي از بيژن مفيد است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون