• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5265 -
  • ۱۴۰۱ چهارشنبه ۵ مرداد

گنگ‌نويسي با تصوير

فاروق مظلومي

«تمام دانش و تمام فرهنگ را كنار مي‌گذارم... فقط يقه پهن دانتوني بسيار بزرگ پسرك و زخم‌بند انگشت آن دختر را مي‌بينم.» 

- اتاق روشن، رولان بارت/ ترجمه فرشيد آذرنگ 
 اين عكس درخشان از (لويس هاين.. Lewis Hine۲۶ سپتامبر ۱۸۷۴ – ۳ نوامبر ۱۹۴۰) عكاس، جامعه‌شناس و معلم اهل ايالات متحده امريكا است. كسي كه از كارگري ساده به عكاسي بزرگ تبديل شد. فضيلت از آسمان مي‌آيد. عده‌اي هاين را «روزنامه‌نگاري افشاگر» يا «وجداني با دوربين» نام نهاده بودند. او با دوربين قطع بزرگ و ابزار فلش پودري عكس‌هاي جاودانه‌تر از دوربين‌هاي فعلي فوق پيشرفته ديجيتال گرفت. هنر ديجيتال شيدايي ندارد. خيزش حسي عكس لويس هاين از اين كودكان در پرورشگاه نيوجرسي (1924) دقيقا از همان نقاط توجه رولان بارت Roland Barthes (۱۹80- ۱۹15) فيلسوف، نظريه‌پرداز و نشانه‌شناس فرانسوي است. رولان بارت اين نقاط را پونكتوم (punctum (عكس مي‌ناميد. اينها همان نقاط نيش‌زننده و زخم‌زننده عكس هستند. پونكتوم در زبان لاتين به معني نيش، زخم و بُرنده هم است. او استاديوم (studium) عكس، يعني فرهنگ، جغرافيا و دانشي را كه عكس حامل آن است و داخل دايره آگاهي ماست ناديده مي‌گيرد. بارت عكاسي را مخل و مخرب مي‌دانست. البته نه آن هنگامي كه مي‌ترساند، پس مي‌زند يا حتي آبرو مي‌برد، بلكه آن هنگام كه فكور است، آن هنگام كه مي‌انديشد. نقاط پونكتوم نقاط فكور عكس هستند.
به ژست نيمرخ عكس توجه كنيد. با رولان بارت در مورد استاديوم بودن ژست نيمرخ اين كودكان توافق ندارم. ‌بخش بزرگي از پونكتوم و خيزش حسي عكس در ژست نيمرخ فعاليت دارد. ژست نيمرخ معترض‌تر و فكورتر و جدي‌تر از ژست روبرو است. ژست نيمرخ آغاز اعتراض و هشدار براي رويگرداني است. هر كدام از حس‌هاي خواهش، درماندگي يا رضايت را در ژست روبرو بيشتر مي‌توان نشان داد. اين عكس لويس هاين با ژست روبرو، موازي و موافق با جهان مي‌شد. تقديرپذيري در نماي روبرو بيشتر ديده مي‌شود البته در مقايسه با نماي نيمرخ، نماي پشت نماي مشكوك است و گاهي نماي افسردگي و نااميدي. زيبايي‌شناسي هاين بي‌نظير است. به فيگورهاي نماي پشت نقاش برجسته جنبش رمانتيسم Caspar David Friedrich  (۱840- ۱774) توجه كنيد. يا به عكس «مادر مهاجر» از دورتيا لانگ Dorothea Lange  (۱965 –۱895) عكاس مهاجران و كارگران افسرده دوره ركود امريكا خيره شويد. مادر اگرچه ناراحت اما هنوز اميدوار است و از نماي روبرو ديده مي‌شود اما كودكان درمانده و مستاصل در آغوش مادرشان از دنيا و دوربين روي برگردانده‌اند. 
 اما لويس هاين امريكاي واقعي را نشان داد كه براي رشد شركت‌هاي ترجيح داده شده به انسان، زندگي نزديك به دو ميليون كودك كار را نابود كرد. البته سرنوشت اين كودكان قطعا بهتر از كودكان كار كشور خودمان است كه اسير كارفرماهاي برده‌دار و خيريه‌هاي فاسد هستند. گاهي قبلا در مقاله‌اي گفته بودم كه عكاسي كارگرداني مرگ است. عكاسي يا منجر به انهدام سوژه در عكس مي‌شود مثل زماني كه از بومي‌ها به عنوان شيء تزييني عكس مي‌گيريم يا اين حقيقت را بپذيريم كه در عكاسي لحظه رو به احتضار ثبت مي‌شود. بعد از عكاسي ديگر آن لحظه وجود ندارد. لحظات عكاسي تنها لحظاتي هستند كه انسان به مرگ تسلط و آگاهي مي‌يابد. اما اين عكس از لويس هاين خود مرگ است و عادلانه‌ترين مواجهه در برابر اين عكس، مردن است. عكس‌هاي خوب ما را گيج و گنگ مي‌كنند و باعث توقف نوشته‌هاي صريح و واضح مي‌شوند. آنها درماندگي و استيصال نوشتن را جبران مي‌كنند. لحظه استيصال تصوير هم متن ميدانداري مي‌كند. چه كسي مي‌تواند حس اين جمله از امير نادري را در يك تصوير بيان كند و من براي هميشه پير شدم. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون