• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5277 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۲۳ مرداد

نه لب گشايدم از گل، نه دل كشد به نبيد…

نيوشا طبيبي

يلدا ابتهاج، فرزند شاعر بزرگِ درگذشته‌مان خبر رفتن پدر را چنين نوشت: «سايه ما با هفت هزارسالگان سر به سر شد». سايه با هفت هزارسالگان سر به سر شد، با حافظ و سعدي و ديگر بزرگان فرهنگ و ادب فارسي نيز سر به سر شد. سايه جاودان شد، چنانكه آنان شدند. امروز كسي در سوگ سعدي و حافظ در سالروز مرگ‌شان نمي‌نشيند، نه به دليل آنكه صدها سال از رفتن‌شان گذشته، بلكه به اين دليل كه آنها امروز پس از قرن‌ها، همچنان زنده و حي و حاضر در متن زندگي ايرانيان حضور دارند. سوگي اگر هست براي دل‌هاي ماست كه هر روز تنها‌تر مي‌شويم. آنان كه به فرهنگ ايراني عشق مي‌ورزند، سايه را بزرگ مي‌دارند. سايه ممكن است كه از منظر عده‌اي شاعر خوبي نباشد يا افرادي بر آثارش نقد داشته باشند، نه تنها اشكالي ندارد، بلكه لازمه رشد و بالندگي همين عقايد متضاد با يكديگر است. نقدهاي برنده و موشكافانه و دقيق، مايه اعتلاي فرهنگي مي‌شود. 
خبرگزاري ايسنا بلافاصله پس از درگذشت سايه گفت‌وگوهايي با افراد مختلفي چون دكتر ضياء موحد و علي باباچاهي و عبدالعلي دستغيب، ترتيب داده و منتشر كرده است. مطالب اين گفت‌وگوها، بيش از آنكه غباري بر دامن سايه بنشاند، وهن مصاحبه شوندگان بوده. آراي آقايان محترم در اين گفت‌وگوها چنان به دور از اصول نقد و البته اخلاق و اعتدال بيان شده‌اند كه چهره‌اي ناشكيبا و كينه‌توز از آنان به ذهن خواننده مي‌آورد. آنان مي‌توانستند نظرات خودشان را در فضايي آرام‌تر و به دور از احساسات بيان كنند، عجب كه در حيات سايه اين ايرادها را بر او وارد نكردند! آيا جز اين است كه امروز تحقير سايه به نوعي توهم «دگرانديشي» و «اپوزيسيون» به بار مي‌آورد؟ به هر روي اين شيوه نقد و ياد كردن از مردي كه عمري را با عشق به فرهنگ و هنر ايراني سپري كرد و در عرصه ادبيات و موسيقي تاثيري فراتر از بسياري ديگر گذاشت از منظر اخلاقي زشت و نااميد‌كننده بود. سالخوردگاني كه از آنان انتظار شكيبايي و صدور آراي منصفانه مي‌رفت، ناگهان عنان از كف دادند و سايه غزلسرا را، شاعري معمولي كه آثارش براساس بخت و اقبال توفيق پيدا كرده معرفي كردند. 
گفته‌اند كمترين نشان از تاريخ و تحولات اجتماعي در شعر سايه نبود! غزلي كه مطلعش در پيشاني اين يادداشت آمده را بخوانيد و ببينيد كه سايه چگونه وضع و حال آن دوران را در غزل كلاسيك فارسي توصيف كرده است: 
گذشت عمر و به دل عشوه مي‌خريم هنوز
كه هست در پي شام سياه، صبح سپيد
بدون شك اظهارنظر و نقد آثار ادبي سايه در صلاحيت متخصصان ادبيات فارسي است و آنها حتما در سال‌هاي آينده به بررسي دقيق آن آثار خواهند پرداخت. اما سايه در عرصه موسيقي ايران، تاثيري عميق و بسزا و قطعي از خود به جا گذاشت. به گفته خود او، دلبستگي و علاقه به موسيقي ايراني او را به ساحت شعر كشانده بود. سايه وقتي در راديو ايران بر مسند مرحوم داوود پيرنيا كه سال‌ها پيش برنامه «گل‌ها» را پايه‌گذاري كرده بود نشست، كاري كرد كه كمتر از ابداع پيرنيا در راه‌اندازي برنامه گل‌ها نبود. سايه با گشودن عرصه به روي موسيقيدانان جوان كه دركي عميق از سنت موسيقي ايراني داشتند و ضمنا به دنبال نوآوري براساس همان سنت‌ها بودند، تحولي عميق را سبب شد. دامنه اين تحول عميق تا امروز نيز ادامه دارد و ما هنوز شنونده آثار بزرگي هستيم كه در آن دوران به وجود آمدند. ترديدي نيست كه موسيقيدانان جوان - و بي‌اغراق نابغه‌‌‌اي كه سايه راهگشاي‌شان شد، اگر در راديو و كانون چاووش هم كار خود را آغاز نمي‌كردند بالاخره در جايي موفق به ظهور مي‌شدند، اما سايه چنان‌كه همه آن موسيقيدانان و استادان امروز بر آن گواه هستند، به اين حركت متحول‌كننده نظم و سمت و سو داد. تشكيل گروه‌هاي شيدا و عارف، پايه‌اي در موسيقي ايران به جا گذاشت و آثاري بي‌نظير با اين گروه‌ها اجرا شد. برنامه گل‌هاي تازه و گلچين هفته به معرفي آثار اين نوجويان سنت‌گرا مي‌پرداخت، حتي موسيقيدان مجربي چون استادفرامرز پايور، بهترين آثارش را در برنامه گل‌هاي تازه راديو به اجرا درآورد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون