• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5291 -
  • ۱۴۰۱ سه شنبه ۸ شهريور

چالش‎هاي مقوله «تدريس» در آموزش موسيقي كشور

از نبود سطح‌بندي مدرسان تا خروجي‌هاي غيرعلمي

پدرام پهلوان‌نژاد

آموزش موسيقي در ايران هميشه با چالش‌هايي مواجه بوده كه بسياري از آنها به زيرساخت‌ها و بسترهاي نامهيا مربوط است. در اين يادداشت به برخي از اين كمبودها اشاره خواهم داشت. در كشور ما مدرسه تخصصي موسيقي تعريف شده، اين در حالي است كه در كشورهاي خارجي رشته موسيقي از همان ابتدا در تمام مدارس به صورت عمومي تدريس مي‌شود و بعدا اين افراد مي‌توانند در مقاطع بالاتر، در رشته موسيقي ادامه تحصيل دهند. در كشور ما مدرسه موسيقي تعريف شده كه حركت خوبي است و البته جاي شكر دارد ولي در اين مدارس، طرح درس آموزشي ارايه شده يا اشتباه است يا علمي نيست و ترتيب و تعريف آموزشي صحيحي ندارد. مثلا تئوري بنيادين موسيقي كه از مباني ابتدايي موسيقي است، جزو درس‌هاي ابتدايي موسيقي بوده و بايد در مدرسه موسيقي تدريس شود و بعد از آن هنرجويان موسيقي در رشته نوازندگي انتخاب رشته كنند . 
علاوه بر اين در مدارس موسيقي بايد مقاطع تحصيلي و طرح درس‌هاي مربوطه مشخص باشند. البته تا حدي اينها وجود دارند ولي تعريف و ترتيب آموزشي صحيحي براي دروس پايه، يا وجود ندارد يا اشتباه است؛ به همين دليل كسي كه وارد مقاطع راهنمايي و هنرستان موسيقي مي‌شود با بنيه ابتدايي و ضعيف وارد مي‌شود ولي كيفيت خروجي آنها به اندازه آموزشگاه‌هاي آزاد نيست، چون بعضي از معلمان آموزشگاه‌ها جزو مدرسان خوب هستند و سطح آموزشي‌شان از مدارسي كه عنوان موسيقي روي خود دارند، بهتر است. علاوه بر اين مدرسان موسيقي هم بايد بنيه علمي مناسبي داشته باشند كه بتوانند آينده هنرجويان رشته موسيقي را به لحاظ علمي تضمين كنند ولي به دليل اينكه حقوق مدرسان بسيار پايين است، افراد باسابقه و باسواد علمي وارد مدرسه‌هاي موسيقي نمي‌شوند. اغلب مدرساني كه وارد اين مراكز مي‌شوند، مدرسان كارآزموده‌اي نيستند، چون حقوق اين مدارس پايين است و فقط براي كسب تجربه و جمع كردن رزومه كاري در اين مدارس تدريس مي‌كنند. 
در اين ميان برخي هنرجويان به هنرستان موسيقي مي‌روند ولي براي اينكه سطح كاري خود را ارتقا دهند تا بتوانند در مقاطع بالاتر ادامه تحصيل دهند به صورت خصوصي هم در آموزشگاه موسيقي آموزش مي‌بينند. در صورتي كه اگر بنيه مدرسه موسيقي قوي‌تر باشد اصلا نيازي به اين كار نخواهد بود. مثلا در كشور آلمان كه من تحصيل كرده‌ام، به اندازه ايران آموزشگاه و مدرسه موسيقي وجود ندارد، چون آنجا رشته موسيقي جزو دروس پايه آموزشي در مدارس معمولي است. بنابراين كسي كه در هر رشته‌اي ديپلم مي‌گيرد، ساز مي‌شناسد، سولفژ را به صورت قوي مي‌داند، نت‌خواني هم مي‌داند و بعد اگر بخواهد در متوسطه يا دانشگاه وارد آكادمي موسيقي شود، بنيه موسيقي خوبي هم خواهد داشت.
از مباحث بعدي، امتحانات ورودي مدارس موسيقي است كه اغلب به صورت فرمايشي و رابطه‌‌اي برگزار مي‌شود. مثلا اگر فلان موزيسين بخواهد كه فرزندانش در مدرسه موسيقي ادامه تحصيل دهند، بدون اينكه از آنها امتحان ورودي گرفته شود وارد مدارس موسيقي مي‌شوند. اين كار باعث دلسردي بقيه دانش‌آموزان اين رشته مي‌شود چه بسا علاقه‌منداني كه در سطوح بالاتري هم بوده‌اند ولي در آزمون قبول نشده‌اند. همان‌طور كه در آزمون ورودي مدارس موسيقي، هنرجويان تعيين سطح مي‌شوند، لازم است براي مدرسان رشته موسيقي هم سطح‌بندي وجود داشته باشد؛ ولي متاسفانه اين روزها شاهد تدريس همزمان بعضي مدرسان در مقاطع مختلف تحصيلي هستيم كه باعث افت كيفيت آموزشي در نسل‌هاي بعدي هم خواهد شد، چراكه بعدا خود اين هنرجوها مدرسان موسيقي و موزيسين خواهند شد. بايد به اين نكته توجه شود كه هر مقطع نيازهاي خود را دارد و تخصص خود را مي‌طلبد. مورد بعد تعريف آموزشي است. آموزش، كتاب‌ها و سرفصل‌هاي آموزشي در كل دنيا تعريف دارند. به‌طوري كه مي‌توانم بگويم براي حدود صد و پنجاه تا دويست سال يا حتي بيشتر، طرح درس آموزش موسيقي و كتاب‌ها و سرفصل‌هايي كه بايد تدريس شود. اگر هم رفرنس يا منابع جديدي براي مقاطع دانشگاهي معرفي شود، پروفسورها مي‌نشينند و آن را مطالعه مي‌كنند. نكته‌اي كه در اينجا قابل توجه است، منابع و رفرنس‌هاي جديد است كه از طريق فارغ‌التحصيلان جديد انجام مي‌شود؛ مثلا پايان‌نامه من جزو دروس همان دانشگاهي است كه فارغ‌التحصيل شده‌ام يعني دانشگاه گوردون انگليس و همين پايان‌نامه من در آنجا جزو رفرنس‌ها يا سرفصل‌هاي تدريس رشته آواز شده البته اين حق معنوي نيز براي منِ نويسنده، محفوظ است و با اجازه من فقط در محيط آموزشگاهي مي‌توانند از آن استفاده كنند. در صورتي كه ما در كشورمان دو كتاب تئوري موسيقي داريم كه تدريس نشده و فقط به عنوان رفرنس معرفي مي‌شوند كه باعث مي‌شود هر هنرجويي اقتباسي شخصي از اين كتاب داشته باشد. چنين كتاب‌هايي بايد تدريس شوند، جويده شوند و طوري براي هنرجو باز شوند كه هنرجو متوجه شود كه فلان ريتم يا فلان نت چيست يا فلان هارموني يا فلان مد كليسايي چيست.
معضل بعدي، جداسازي رشته‌هاي موسيقي است. بعضا مي‌بينيم كه در مدارس موسيقي فقط موسيقي ايراني و سازهاي ايراني تدريس مي‌شود. در صورتي كه ساز پيانو مادر سازهاست و آواز يا سولفژ نيز به همين صورت است ولي به دليل بنيه ضعيف آموزشي و علمي و اينكه مثلا در شهر شيراز فقط موسيقي ايراني بازخورد دارد، در جذب ورودي‌هاي آن مدرسه موسيقي هم روي موسيقي ايراني تمركز مي‌شود. بنابراين كسي كه به مقطع متوسطه مي‌رسد فقط نوازنده سنتور مي‌شود ولي شايد از لحاظ سولفژ و بحث آواز گروهي، آواز جهاني و كلاسيك بنيه ضعيفي داشته باشد يا در بعضي شهرها مثل تهران ممكن است فقط روي آواز جهاني، آواز كلاسيك و آوازهاي غربي تمركز داشته باشند. بنابراين رشته موسيقي ايراني در نهايت ضعف خود را خواهد داشت در صورتي‌كه اين رشته‌ها بايد مكمل هم باشند يعني اگر موسيقي ايراني تدريس مي‌شود بايد موسيقي غربي يا موسيقي كلاسيك غربي هم در كنار آن تدريس شود يعني نبايد يك مدرسه موسيقي صرفا به موسيقي اصيل ايراني اختصاص داده شود. جداسازي اين رشته‌ها باعث مي‌شود كه بنيه موسيقي يك شخص ضعيف شود؛ تفاوتي نمي‌كند كه مدرس باشد يا هنرجو يا دانشجوي موسيقي. مقطع متوسطه پيش‌زمينه ورود هنرآموزان به دانشگاه است. در مقاطع متوسطه مي‌بينيم كه ضعف آموزشي وجود دارد هرچند كه شايد در شهرهاي بزرگ اين ضعف، كمتر باشد چون ممكن است با جذب معلمان بهتر، سطح هنرجوهاي خود را بالاتر برده و با آمادگي بيشتري راهي كنكور كنند. در سال‌هاي اخير آزمون‌هاي ورودي دانشگاه‌ها هم بسيار سطحي گرفته شده و به خاطر اينكه آن واحد آموزشگاهي كسب درآمد بيشتري داشته باشد ورودي و خروجي برابري دارند در صورتي كه اگر بنيه علمي آنها درست تعريف شده باشد، خروجي كمتري نسبت به ورودي خواهند داشت، چون افراد ضعيف در بين راه حذف و فارغ‌التحصيلان خوبي از آنها خارج مي‌شوند. در بحث دانشگاهي، بايد از اعضاي هيات علمي و افرادي كه تحصيلكرده هستند استفاده شود، حتي سر فصل‌هاي آموزشي بايد سال به سال تغيير كنند و رفرنس‌ها و كتاب‌ها هم بايد هر سال مطابق با علوم به‌روز دنيا، تعريف مجدد شوند؛ چراكه خروجي اين دانشگاه‌ها اساتيد بعدي موسيقي خواهند بود ولي اگر سرفصل‌هاي آموزشي همان سرفصل‌هاي گذشته باشند، خروجي به‌روز وجود نخواهد داشت و اين علوم در يك سطح متوقف مي‌شوند. خصوصا اين مساله براي رشته‌هاي آهنگسازي بسيار مهم است؛ آهنگسازي رشته‌اي است كه موتيواسيون دارد، دايم به‌روز مي‌شود و تغييراتي در آن شكل مي‌گيرد. براي رشته پيانو و آواز هم همين طور است. بايد براي تمام سرفصل‌هاي رشته‌هاي آموزشي هر چند سال يك‌بار يا حتي سالي يك‌بار تعريف علمي و به‌روز دنيا صورت بگيرد. در بحث رشته‌هاي دانشگاهي به خاطر نبودن اساتيد موسيقي در بعضي رشته‌ها، آن رشته‌ها اصلا در سطح دانشگاهي وجود ندارند اگر هم وجود داشته باشند، در سطح بسيار پاييني تدريس مي‌شوند؛ مثلا كرس‌هاي رهبري اركستر در دانشگاه ارايه نمي‌شوند. همين‌طور آواز يا موسيقي جزو مواردي كه در كل دنيا حتي در كشورهاي همسايه تعريف شده در دانشگاه ما تدريس نمي‌شود به دليل اينكه ما مدرس آن را نداريم. بعضا هم اگر مدرس آن دعوت شود براي مدت كوتاهي تدريس كرده و به خاطر اينكه درآمدش بسيار پايين است، آن ‌را رها كرده و مي‌رود، بنابراين سطح پاييني از آموزش صورت مي‌گيرد و مجدد رها مي‌شود بعد از آن هنرجوها فارغ‌التحصيل شده يا استاد موسيقي مي‌شوند يا عضو اركستر مي‌شوند و در نهايت اركستر بسيار ضعيفي از افراد فارغ‌التحصيل تشكيل مي‌شود. در سال‌هاي اخير نگرشي وجود دارد كه رهبران ميهمان دعوت مي‌شوند و چه بهتر بود كه بين اين رهبران ميهمان، افراد خارجي هم مي‌بودند و فقط به رهبر ميهمان ايراني بسنده نمي‌شد. اگر از رهبران ميهمان خارجي يا رهبران ميهماني كه خودشان تحصيلكرده خارج هستند مثل استاد علي رهبري و كساني كه در كل دنيا شناخته شده‌اند، دعوت مي‌كرديم و با ديسيپلين و چارچوب فكري آن اساتيد كنار مي‌آمديم، سطح آموزشي اركستر ما بسيار بالا مي‌آمد ولي مساله اين است كه در جامعه موسيقي ما افراد با هم نمي‌سازند، با هم دعوا مي‌كنند و كارشان ايراد گرفتن از يكديگر است.
 جامعه موسيقي ما به جامعه‌اي بيمار شبيه شده كه خروجي علمي ندارد. همگي در موهومات به سر مي‌برند و خود را استاد موسيقي مي‌دانند و اصلا به بحث آموزشي و خروجي كلاس فكر نمي‌كنند. نكته ديگر اينكه به دليل عدم حمايت دولتي از رشته‌هاي هنري در كشور، بحث آموزشي هر روز ضعيف و ضعيف‌تر مي‌شود در صورتي كه اگر حمايت دولتي وجود داشت و وضعيت حقوقي مدرسان بهتر مي‌بود، هم با دلگرمي بيشتري آموزش مي‌دادند و هم در اركستر اتفاقات بهتري مي‌افتاد. تمام اينها مثل لايه‌هاي پياز به هم مرتبط هستند و اگر دولت، از جامعه موسيقي حمايت مي‌كرد، آموزش هم قوي و قوي‌تر صورت مي‌گرفت.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون