• 1404 شنبه 14 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5297 -
  • 1401 سه‌شنبه 15 شهريور

به مناسبت كتاب فرزندان ديوتيما

عشق مدام به كمال زيبايي

محسن آزموده

سقراط در رساله مشهور ضيافت (سيمپوزيوم) نوشته افلاطون، در گفت‌وگو با آگاتون و ديگران درباره حقيقت و معناي عشق، به داستاني درباره يك زن «مانتينه اي» به نام «ديوتيما» اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «ديوتيما كاهنه‌اي بود فضيلتمند و درباره حقيقت عشق و اين‌گونه مسائل، فردي بود صاحب‌نظر و بسيار روشن، از آن گذشته داراي كراماتي نيز بود. چنانكه در هنگام يك مراسم قرباني توانست با دعاهاي خود بلاي طاعون را براي مدت ده سال از اهالي آتن دور سازد و من نيز آنچه درباره حقيقت عشق مي‌دانم خود مديون او هستم، در عشق، او آموزگار من بود و آنچه او برايم گفت، من براي شما تعريف خواهم كرد.» (ضيافت، ترجمه محمدعلي فروغي، تهران: 1387، چاپ دوم، ص 104)  سقراط (افلاطون) در ادامه آموزه‌هاي ديوتيما درباره عشق را طي گفت‌وگويي خواندني و زيبا و جذاب روايت مي‌كند. اين يكي از درخشان‌ترين و زيباترين فرازهاي مجموعه آثار افلاطون است كه در آن زني فرزانه و حكيم، با فراست و هوشمندي، سقراط تسخرزن و مغرور را كه همه از دست پرسشگري‌ها و مباحثاتش خسته و زله شده‌اند، رام و آرام مي‌كند و براي او درباره معنا و حقيقت يكي از والاترين و محبوب‌ترين و در عين حال پيچيده‌ترين و مبهم‌ترين حقايق عالم، يعني عشق، سخن‌سرايي مي‌كند. 
بي‌دليل نيست كه فردريك بيزر (1949)، فيلسوف معاصر امريكايي و نويسنده آثاري پژوهشي درباره ايده‌آليسم آلماني و فلسفه قاره‌اي، كتابش درباره ديدگاه‌هاي استتيك يا زيبايي‌شناختي فيلسوفان آلماني پيش از كانت، از لايب نيتس تا لسينگ را «فرزندان ديوتيما» خوانده است. بيزر در مقدمه خواندني كتابش، ديوتيما را يك «دوميناتريكس» تمام عيار مي‌خواند. به نوشته داود ميرزايي، مترجم كتاب، دوميناتريكس يعني زني كه از هر لحاظ بر طرف مقابل خود تسلط دارد. فردريش شلگل، فيلسوف آلماني درباره ديوتيما گفته، او تنها مخاطب همه مكالمات افلاطوني است كه به سقراط آموزش مي‌دهد و تنها كسي است كه سقراط در برابرش سپر مي‌اندازد و تمام فوت و فن‌هاي جدلي خود را در پيشگاه او كنار مي‌گذارد.  اما اين سخن بسيار متقاعده‌كننده ديوتيما درباره عشق چيست و اين چه ربطي به زيبايي دارد؟ ديوتيما نخست مي‌گويد كه عشق نه نيك است و نه زيبا، بلكه از جنس پريان است. او هر يك از موجودات خدايي را تفسير كرده به يكديگر پيوند مي‌دهد. عشق فضاي فاصله ميان خدايان و انسان‌ها را به وجود خوش پر ساخته و سراسر جهان هستي را به همديگر مي‌پيوندد.  سقراط جرات مي‌كند و از او مي‌پرسد تو كه گفتي عشق زيبا و نيكو نيست، آيا گمان مي‌كني عشق بدي و زشت است؟ ديوتيما به تندي به سقراط مي‌گويد: خاموش، مگر لازم است آنچه زيبا نيست، زشت باشد؟ سپس مي‌گويد عشق نه از خدايان كه موجودي فاني است، واسطه‌اي ميان ميرانان و فناناپذيران. توان و قدرت او ايجاد وحدت و جاودانگي ميان موجودات است. سقراط از پدر و مادر عشق مي‌پرسد و ديوتيما، او را فرزند پوروس (خداي چاره‌جويي) و اروس (واسطه‌اي ميان خدايان و انسان‌ها) معرفي مي‌كند، دوستدار هر نوع زيبايي. ميراث او از مادر نيازمندي و از پدر چاره‌جويي و شكارگري است. از اين‌رو هميشه نه تهيدست است و نه توانگر، طلب و درخواست مدام زيبايي است، اشتياق به دست آوردن خوبي و زيبايي براي هميشه.  ديوتيما هدف و غايت جوشش عشق را آفرينش و زايندگي در زيبايي مي‌خواند و در توضيح آن مي‌گويد: زاييدن جاودان ساختن موجود فاني است، اما اين جاودانگي تنها از طريق توازن و زيبايي حاصل مي‌شود. بيزر نيز در كتاب فرزندان ديوتيما همين را مي‌نويسد: «عشق تمايل به جاودانگي دارد و نردبان عشق براي رسيدن به اين جاودانگي همانا زيبايي است». از اين جهت، عشق نه در تقابل با عقل كه دقيقا در راستاي آن يعني تحقق سعادتمندي جاودانه انسان گام برمي‌دارد و خلق زيبايي از اين حيث، نه امري غيرعقلاني يا ضد عقل كه دقيقا همسو با آن است. 
از همين‌رو است كه بيزر عقل‌باوراني مثل لايب نيتس جوان، وينكلمان، لسينگ و مندلسون را فرزندان ديوتيما، آموزگار سقراط، بنيانگذار فلسفه مي‌خواند. «ديوتيما با تبديل زيبايي به ابژه عشق، به ما نشان داد كه زيبايي مكمل زندگي، سرچشمه نيرومندترين سائق‌هاي ما و هدف ژرف‌ترين اشتياق‌ها و آرزوهاي ماست. در صورتي كه او بر حق باشد، زيبايي بدل به كانون زيبايي‌شناسي مي‌شود و هم پايه عشق نمي‌توان از آن چشم پوشيد. نقش كانوني زيبايي در همه خواست‌هاي ما از سوي تمام عقل‌باوران كاملا تصديق شده است، چراكه همه عقل‌باوران، كمال يعني نظم زيبايي را ابژه تمام اميال مي‌دانستند.» البته زيبايي براي ديوتيما، از زيبايي اين فرد و آن فرد يا اين بدن يا آن شيء فراتر مي‌رود. او نهايت مطالبه‌گري عشق را يافتن زيبايي بي‌پايان و جاودانه مي‌داند، موجودي كه «از هر جهت و به چشم همگان و در همه جا و در همه حال زيباست... چيزهاي زيبايي كه در اين جهان مشاهده مي‌كني همه از زيبايي او نشات مي‌گيرند، ولي او از اين بخشش‌ها كاستي نمي‌يابد و از دگرگوني و كم و كاست و افزايش در امان است.» غايت عشق، رسيدن به دانش اين زيبايي است. به گفته ديوتيما «در اين هنگام است كه زندگي براي نوع بشر ارزش زندگي كردن را پيدا مي‌كند. يعني در زماني كه انسان موفق مي‌شود كه خود زيبايي را مشاهده كند و اگر گوشه‌اي از اين زيبايي بر تو رخ نمايد، تو هرگز حاضر نخواهي شد كه آن را با مال و مكنت و زر و سيم يا با لباس‌هاي فاخر و گرانبها و ديگر زيبايي‌ها كه اكنون در برابر جلوه‌گري مي‌كنند، دل بركني و از آب و نان غافل شوي تا فرصت تماشاي آنها را از دست ندهي. كاش ما را ديده حقيقت‌بين بود تا به ديدن اين زيبايي‌ها موفق مي‌شديم و چشمان‌مان به ديدن آن زيبايي در عيص صفا و پاكيزگي از هر گونه رنگ و نقش فناپذير و رو به زوال، يعني خود آن زيبايي متعالي باز مي‌شد و شگفتي آن ما را در خود مي‌گرفت.» (افلاطون، پيشين، ص 125) 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون