ادامه از صفحه اول
رسانههاي نوين و كاركرد آنها در افزايش مخاطب
براساس مطالعات موسسه اِستاتيستا، سرعت رشد كاربران شبكه اجتماعي اينستاگرام به عنوان بستري براي به اشتراكگذاري آسان تصوير افزايش چشمگيري داشته است. براساس اين گزارش تعداد كاربران اين شبكه طي مدت ۵ سال بيش از ده برابر رشد داشته و از تعداد ۹۰ ميليون كاربر در يك ماه در سال ۲۰۱۳ به تعداد يك ميليارد كاربر فعال در همين بازه زماني در سال ۲۰۱۸ رسيده است. اين ميزان رشد، استقبال روزافزون كاربران غيرحرفهاي را در استفاده از اين شبكه (نشان ميدهد. مطابق دادههاي استخراج شده، تا ابتداي سال ۲۰۲۰ بالغ بر ۵۰ ميليارد تصوير در اين اينستاگرام منتشر شده و همچنين روزانه بيش از ۱۰۰ ميليون عكس و فيلم در بستر اين شبكه به اشتراك گذاشته ميشوند. امروزه دسترسي افراد به اين شبكهها به اندازه فاصله انگشتان يك دست با صفحه موبايل خودشان است؛(4) اگر در گذشته اخبار و گزارشها توسط افراد حرفهاي و با ملاحضاتي خاص به تحرير در ميامد اكنون اين مخاطبان هستند كه به آساني اخبار و تصاوير و... را به اشتراك ميگذراند و اين همان انقلاب مخاطبان است كه بستري از زندگي جديد را به روي انسان گشوده است
مخاطب جديد و پر شمار عرصهاي است كه كاركزد رسانه را از عضوي بيروني به هويتي دروني مبدل كرده است ميزان ساعاتي كه افراد از رسانههاي نوين استفاده ميكنند شايد تعجببرانگيز باشد؛ بر اساس نظر سنجي ايسپا در مرداد 1400 بيش از 44 درصد كاربران بهطور دائمي در شبكه اجتماعي واتس اپ هستند و بيش از 40 درصد چند بار در روز به ان سر ميزنند اين مهم در ميزان كمتر ي براي ساير شبكههاي اجتماعي نظير اينستا و تلگرام و .... قابل مشاهده است(5) در نهايت به نظر ميرسد مخاطبان روز به روز براي رسانهها افزايش يافته است و با ورود به دوره رسانههاي نوين اين افزايش جهشي چشمگير پيدا كرده كه شايد نسبت به تلويزيون بهرغم استقبال بينظير مخاطبان در جهان توانسته باشد گوي سبقت را از آن بربايد. اما اين مساله رقابت نيست كه اهميت دارد اين مساله مخاطب زياد رسانههاست كه جايگاه آن را بيش از پيش جديتر ميكند و قدرت آن را بيشتر و بيشتر ميكند چرا كه قدرت رسانه در مخاطب است!
1- در دهه 90 حدود 98 درصد خانوادههاي اين كشور حداقل داراي يك تلويزيون بودند و بهطور ميانگين روزانه 7 ساعت به تماشاي آن ميپرداختند. تلويزيون در كمتر از 50 سال توانسته بود از يك اختراع عجيب و جديد به يكي از ملزومات اصلي هر خانهاي تبديل شود.
https: //www.plaza.ir/140007/205159/history-of-the-television/.
2- https: //www.mehrnews.com/news/5395518/
3- https: //www.eghtesadonline.com
4- https: //techrasa.com/fa
5- https: //www.google.com/imgres?imgurl=
چاره بحران آب چيست؟
هدف بايد تغيير الگوي اين حوزه باشد و با همديگر براي اين تغيير الگو تلاش كنند ب) برنامه، به اين معنا كه بدانيم و بپذيريم كه اين تغيير الگو احتياج به يك برنامه جامع و كشوري دارد و داشتن برنامه نيازمند پرهيز از روياپردازي و اصل قرار دادن واقعيات است و اين جز با استفاده از كارشناسان خبره و تن دادن با نظرات آنها امكانپذير نيست و حتما بايد از اعمال نفوذ و نظرات غيركارشناسي، سليقهاي، باندي و گروه كه حتما تلاش در تغيير برنامه كارشناسي را دارند جلوگيري كرد ج) اجرا. اين سختترين بخش كار است چون قطعا و حتما بايد كشاورزان را با آن همراه كرد والا هر برنامهاي بدون همراهي كساني كه قرار است آن برنامه را اجرا كنند، محكوم به شكست است. دو نمونه را مثال ميزنم كه در ماجراي بحران آب خوزستان و اصفهان رخ داد. در خوزستان، براي نمونه، دامپروري گاوميش با مشكل اساسي روبرو بود و همچنان هم هست. پرورش گاوميش نيازمند آب فراوان است و بدون وجود آب، پرورش گاوميش منتفي است. حال بايد ديد پرورش گاوميش در سرزميني كه دچار خشكسالي است، امري منطقي است يا خير؟ در اعتراضات خوزستان، شعار معترضان اين بود كه «ما تشنهايم» و در پاسخ به اين شعار، «جنبش آب معدني» در ميان نخبگان شهري استانهاي ديگر راه افتاد كه بطريهاي آبمعدني به خوزستان ارسال كنند، درحالي كه مساله مردم خوزستان، تشنگي خود مردم نبود بلكه بحران نگهداري از گاوميشها بود. نتيجه هم آنكه حاكميت با آنكه ذخيره سدها رو به اتمام بود، آب را رها كرد تا اعتراضات خاتمه يابد. در اصفهان هم همينطور بود. تجمعي كه با حمايت نهادهاي حكومتي برگزار شده بود، با اعتراض كشاورزان از دست خارج شد و وقتي كار به درگيري رسيد خط لوله انتقال آب به استان يزد با حمله معترضان تخريب شد و باز هم حاكميت در مقابل، عقب نشست.
در تمام موارد كه دو مورد بالا نمونهاي از آن است، حاكميت به دلايلي از موضع خود عقب مينشيند. اول اينكه جنس اعتراضات كشاورزان با اعتراضات شهري بسيار متفاوت است و به سرعت، هم گسترده و هم خشن ميشود، ثانيا بخش بزرگي از صاحبان قدرت، خاستگاهي از دل همين بخش دارند و براي همين در همه اين 44 سال، هم سياستهاي كلان و هم سياستهاي خرد را در جهت خواستههاي اين بخش پيش بردهاند كه آخرين نمونهاش اتفاقي است كه براي درياچه اروميه رخ داده كه محصول سياستگذاري به نفع كشاورزان بوده.
اما براي آنكه آن سه اتفاقي كه بايد در تغيير الگوي كشت و مصرف آب رخ دهد تا بتوان بحران را مديريت كرد، لازمهاش قبل از هر چيز، ايجاد اعتماد است و ايجاد اعتماد همان چيزي است كه به نظر ميرسد در اولويتهاي سياستگذاران كشور نيست. در قسمت چهارم و پاياني اين مجموعه يادداشت به اين خواهم پرداخت كه اگر ايجاد اعتماد را ضروري تشخيص داديم، آنگاه چه بايد بكنيم؟